شناسهٔ خبر: 36900 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

حبیبی: نواندیشی دینی باید از فلسفه اسلامی آغاز شود

دکتر نجفقلی حبیبی اعتقاد دارد، پروژه نواندیشی دینی باید از «فلسفه اسلامی» آغاز شود، چرا که «دین» در پیوند با «عقلانیت» قرار دارد اما برداشت‌های نو در بین فلاسفه و طلاب اسلامی هنوز تنها در حد یک جرقه است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دکتر نجفقلی حبیبی، از استادان و پژوهشگران پیشکسوت حوزه فلسفه اسلامی است. به عقیده او «نواندیشی دینی» باید از «فلسفه اسلامی» آغاز شود، چرا که فلسفه اسلامی در پیوند با «عقلانیت» قرار دارد. حاصل گفت‌و‌گوی ایبنا با این مؤلف و مصحح را را در ادامه می‌خوانید:

ـ به نظر شما، جریان نواندیشی دینی را می‌توان در فلسفه اسلامی تعریف کرد؟
حتما. باید بگویم، نواندیشی دینی باید از فلسفه اسلامی آغاز شود زیرا آن چه در فلسفه اسلامی وجود دارد، «عقلانیت» است و «دین» نیز در پیوند با «عقلانیت» قرار دارد. اگر جریان نواندیشی بدون عقلانیت پیش برود، پروژه‌ای بی‌‌ریشه خواهد بود. به هر حال نمی‌توان منکر جنبه عقلانی دین و وجود آن در فلسفه اسلامی بود. حکیمان فلسفه اسلامی از طریق «عقل» به «خدا»‌ می‌رسند.

ـ با توجه به آن چه گفتید، در حال حاضر جریان نواندیشی در فلسفه اسلامی تا چه میزان موفق عمل کرده است؟
در پاسخ به این سؤال باید بگویم، در فلسفه اسلامی، تنها جرقه‌هایی از نواندیشی زده شده است که امیدوارم به جای خوبی برسد. «فلسفه» جزو رشته‌هایی است که قاعدتاً در آن برداشت‌هایی نو وجود  دارد و فلاسفه با توجه به مسائل روز، استنباط‌هایی جدید از مسائل دارند. این امر هنوز در بین فلاسفه و طلاب اسلامی تنها در حد یک جرقه است. اما فلسفه بنیان‌های خودش را دارد و همان‌ طور که گفتم، عمدتاً مبتنی بر اصول عقلی است. یکی از اصول فلسفه اسلامی «خدا» و دیگری «هستی» است که فلاسفه اسلامی برداشت‌هایی متفاوت از این اصول داشته‌اند.

ـ نمونه‌ای ذکر می‌کنید؟
برای نمونه، ابن‌سینا و ملاصدرا برداشت‌هایی متفاوت از «هستی» داشتند. بعد از آنها حاج ملاهادی سبزواری و بعدتر مرحوم علامه طباطبایی (ره) برداشت‌هایی دیگر از «هستی» داشتند و برداشت حضرت امام خمینی (ره) نیز متفاوت‌تر بود. هر فیلسوف بنا به ذوقیات خود کار کرده و برداشتی از هستی داشته است. برخی مانند امام خمینی (ره) با قوت فکری خود، از دیدگاه «عرفان» به بررسی فلسفه می‌پرداختند و اعتقاد داشتند مسائل بغرنج فلسفی را باید از طریق عرفان حل کرد. برخی نیز مانند ابن‌سینا، با رویکرد «عقلی محض» به برداشت از مفاهیم فلسفه دست می‌زدند.

ـ به فیلسوفان اسلامی اشاره کردید. برخی می‌گویند که تولید اندیشه در فلسفه اسلامی متوقف شده است. اگر این نظر را بپذیریم، آیا از آن نتیجه نمی‌شود که آثار قدما باید خوانش مجدد شوند؟
بله؛ دقیقاً همین‌طور است؛ یعنی متفکران جدید برای دستیابی به نگاهی روشن که می‌تواند اسباب نواندیشی را فراهم آورد، باید آثار متاخران را دقیق و عمیق بخوانند و در عین‌حال پدیده‌های جدید فلسفی را مطالعه کنند و آنها را به‌درستی به اصول فلسفه اسلامی پیوند بزنند. البته با این نظر هم موافقم که در سال‌های اخیر، زایشی درفلسفه اسلامی به وجود نیامده است.

ـ یعنی به نظر شما فیلسوفان معاصر در دهه‌های قبل، موفق به درک پدیده‌های جدید و پیوند آن با فلسفه اسلامی شده‌اند؟
بله. مرحوم علامه طباطبایی (ره) در زمان خود با مکتب‌هایی با عنوان «مارکسیسم» و «اگزیستانسیالیسم» مواجه شد و مبحث «ادراکات» ــ مانند «ادراکات اعتباری» ــ را وارد فلسفه اسلامی کرد؛ یعنی توانست پدیده‌های جدید را تفسیر و آنها را به اصول فلسفه اسلامی وارد کند. به عبارتی مرحوم علامه طباطبایی (ره) توانست بدون عدول از اصول فلسفه اسلامی، راهکاری برای بررسی این دو مکتب جدید در فلسفه اسلامی پیدا کند. امیدوارم این امر در متفکران جدید نیز ادامه یابد.

مثال دیگری را که می‌توانم برایتان بزنم، اقدام آیت‌الله محمدباقر صدر است. او هم در زمان خود با فلسفه‌های جدیدی مثل «ماتریالیسم» مواجه شد و آن را به فلسفه اسلامی پیوند زد. به این نکته نیز باید توجه داشت که در نواندیشی فلسفی، اصالت فلسفه اسلامی را نباید از یاد برد.

ـ به اصول فلسفه اسلامی و اقدام برخی فلاسفه معاصر اشاره کردید که به اصول وفادار ماندند. آیا می‌توان برداشت کرد که «هستی» و «خدا» خطوط قرمز نواندیشی در فلسفه اسلامی هستند؟
بله؛ همین‌ طور است. «هستی» و «خدا»‌ دو اصل در فلسفه اسلامی هستند و موفقیت متفکرانی که مثال زدم، در گرو این بود که به اصالت پای‌بند بودند و مسائل هستی و شقوق آن‌ را به‌خوبی می‌شناختند. مشکل امروز در نواندیشی فلسفه اسلامی این است که برخی حرف و سخن قدما را خوب متوجه نمی‌‌شوند و خوانش آنها از آموزه‌‌های قدما عمیق نیست. البته امیدوارم سیر مطالعاتی آنها اصلاح شود.

نظر شما