شناسهٔ خبر: 37054 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

نقد کاوه بیات بر کتاب «ایران و سازمان سیا» (۲)؛

چون‌وچرای بایندر در این دوره‌ی به‌خصوص چون‌وچرای بجایی است

بیات و بایندر نکته‌ی مهمی که در تاریخ‌نگاری ما به آن توجه نشده -چراکه این تاریخ‌نگاری تحت چیرگی توده‌ای‌ها بوده است- خطر حزب توده است. مهم‌ترین عاملی که به نظر من در این سه روز باید در نظر گرفت این است که کنترل کاملاً از دست دکتر مصدق خارج شده است. اکنون سال‌هاست اسناد مربوط به دوره‌ی نهضت ملی شدن صنعت نفت در مرکز اسناد ریاست‌جمهوری حبس شده است، چرا؟ این باعث می‌شود که همین‌طور به دنبال یک خائن یا دست پنهان باشیم.

فرهنگ امروز/ فاطمه شمسی: نشست نقد کتاب «ایران و سازمان سیا، بازنگری در سقوط دولت مصدق» تألیف داریوش بایندر با حضور بهمن سراحیان، مترجم این کتاب، کاوه بیات و داریوش رحمانیان در سرای اهل‌قلم برگزار شد. این کتاب در سال ۲۰۱۰ منتشر شد و از همان موقع نقدها و بحث‌های زیادی را برانگیخت. جناب آهویی از دوستان آقای بایندر و یکی از مترجمین چاپ اولیه‌ی این کتاب و جزو شاهدان کودتا نیز در این جلسه حضور داشت و انتقادات خود را در باب برخی از آرای کتاب به طور مختصر بیان نمود. آنچه در ادامه می‌آید توضیحات و انتقادات کاوه بیات، از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران در مورد ترجمه‌ی کتاب و شبهات و مشکلات تاریخ‌نگاری کودتای ۲۸ مرداد و توضیحات بهمن سراحیان در مورد کتاب است.

 

کاوه بیات: مهم‌ترین کار بایندر زیر سؤال بردن روایت‌های روزولت و ویلبر بود

من بیشتر تمایل داشتم که در مورد خود کتاب بایندر صحبت شود تا ترجمه‌ی کتاب. به نظر من ترجمه‌ی کتاب یک مقدار رسا نیست، در جاهایی حق مطلب از نظر من ادا نشده است. من قبلاً اصل کتاب را خوانده بودم، یک‌سری اشتباهات فاحش در کتاب وجود دارد. زبان بایندر بسیار ظریف و پرپیچ‌وخم و کنایی است که در ترجمه رعایت نشده است و با توجه به خطیر بودن بحث باید رعایت می‌شد. ترجمه در برخی جاها با متن اصلی کاملاً متفاوت است، جملات دیگری نیز وجود دارد که ترجمه‌ی آن غلط نیست، بااین‌وجود سکته دارد و روان نیست. این کتاب از نظر من کتاب مهمی است. کتاب آقای بایندر در واقع دو بخش است: یک بخش مقدماتی است که مروری است بر مصدق و مقدمات ملی شدن صنعت نفت که به گفته‌ی خود بایندر حاوی نکته‌ی جدیدی نیست بلکه فتح الباب و مقدمه است؛ قسمت دوم بدنه‌ی اصلی مطلب است که در واقع سقوط دولت مصدق و عوامل داخلی و خارجی را در بر می‌گیرد که نقطه‌ی اوج آن، انتشار کتاب ضد کودتای کرومیت روزولت می‌شود که ابعاد بسیار جدیدی به ماجرا می‌افزاید و روایت‌های بعدی که کم‌وبیش چیزهایی را تأیید و مواردی را اضافه می‌کنند. مهم‌ترین کاری که آقای بایندر کرده است این بوده که این روایات را دقیقاً و جز به جز با داده‌ها و دانسته‌هایی که داریم بررسی کرده و تطابق داده است و به تعارض‌ها و تناقض‌های مختلفی برخورده است.

 آن‌طوری که آقای بایندر نشان می‌دهد خیلی از مدعیاتی که در مورد کودتای ۲۵ تا ۲۸ مرداد بیان شده قابل اثبات نیست، ایشان می‌گوید که در ۲۵ مرداد حرکتی آغاز می‌شود ولی اینکه لزوماً ما فکر کنیم برای به نتیجه رسیدن این کار از قبل طرح و برنامه‌ای پیش‌بینی شده بوده، قابل اثبات نیست و روزولت در گزارش خود مقداری لاپوشانی و اغراق کرده است. من فکر می‌کنم چون‌وچرای آقای بایندر در این دوره‌ی به‌خصوص چون‌وچرای بجایی است؛ درست است که به نظرات ایشان اعتراض هم شده است، مخصوصاً در مقاله‌ای که گازیوروفسکی در مورد روز ۲۸ مرداد نوشته بود که ایشان نیز از منابعی استفاده کرده است که نمی‌خواهد از آن‌ها نامی بیاورد و این منابع روشن و قابل اثبات نیستند.

 بحث دیگر تلاش آقای بایندر برای ارائه‌ی یک نظریه‌ی جدید درباره‌ی علل فروپاشی دولت مصدق است که همان‌طور که به‌درستی اشاره شد ادعاها و دلایل ایشان قانع‌کننده نیست، نه تنها گزارش ایشان بلکه بسیاری از گزارشات دیگر نیز قانع‌کننده نیست و هنوز عوامل ناپیدا زیاد است. ایشان بسیاری از فرضیاتی را مطرح می‌سازد که در خیلی از آن‌ها تردید است، یک نکته‌ی آن حلقه‌ی مفقوده‌ی تلقی کردن مرحوم بروجردی است که به‌درستی مورد انتقاد قرار گرفت. آقای رهنما نیز نقدی در مورد نقشی که آقای بایندر به بروجردی می‌دهد نوشتند که در Iranian Studies چاپ شد. درست است که برخی از روحانیون نگران بودند و خیلی از آن‌ها از سقوط مصدق استقبال کردند، مع‌هذا داده‌ها و اسناد ما نمی‌تواند به‌صورت متقن چنین نقشی را برای بروجردی به اثبات رساند. بسیاری از ماجراها در آن سه روز هنوز روشن نیست و ما نمی‌توانیم به‌راحتی در مورد آن داوری کنیم.

 نکته‌ی دیگری که به نظر من آقای بایندر باز هم آن را مسلم فرض نموده‌اند این است که در جایی از کتاب می‌آورند که مصدق عمداً با کارت حزب توده بازی می‌کرد و از آن‌ها به‌عنوان یک مترسک برای نگران کردن و ترساندن امریکایی‌ها استفاده می‌نمود؛ یعنی این میدان دادن‌ها به حزب توده سیاست حساب‌شده‌ای بود که دکتر مصدق برای امتیاز گرفتن از امریکایی‌ها داشت. بسیاری از پژوهشگران چنین نظری ندارند، برای مثال خلیل ملکی است که با دقت مسائل حزب توده را دنبال می‌کرد و معتقد است که این امر بیشتر از آنکه یک سیاست حساب‌شده باشد، نتیجه‌ی بی‌سیاستی دکتر مصدق و تشکیلات او و رها شدن امور بود و در کنار آن بازی کردن‌های تاکتیکی برخی از رهبران جبهه‌ی ملی با حزب توده که میدان را باز کرد. از نظر من مهم‌ترین کار آقای بایندر زیر سؤال بردن روایت روزولت و ویلبر و چنین روایت‌هایی و نشان دادن این نکته بود که این روایت‌ها هم دارای نواقص هستند و نمی‌توان به‌طورقطع به آن‌ها اتکا نمود. نکته‌ی مهمی که در تاریخ‌نگاری ما به آن توجه نشده -چراکه این تاریخ‌نگاری تحت چیرگی توده‌ای‌ها بوده است- خطر حزب توده است. مهم‌ترین عاملی که به نظر من در این سه روز باید در نظر گرفت این است که کنترل کاملاً از دست دکتر مصدق خارج شده است. اکنون سال‌هاست اسناد مربوط به دوره‌ی نهضت ملی شدن صنعت نفت در مرکز اسناد ریاست‌جمهوری حبس شده است، چرا؟ این باعث می‌شود که همین‌طور به دنبال یک خائن یا دست پنهان باشیم.    

 

بهمن سراحیان: سعی کردم در کتاب هیچ‌گونه اظهارنظری نداشته باشم

 من تنها وظیفه‌ی ترجمه را بر عهده داشتم و تعداد اظهارنظرهایی که در مورد کتاب انجام داده‌ام از شمار انگشتان دست کمتر است؛ بااینکه رساله‌ی خودم در مورد عوامل خارجی کودتا بود، اما سعی کردم هیچ‌گونه اظهارنظری نداشته باشم. راجع به ترجمه‌ی کتاب این نکته را بگویم که پیش از اینکه در ایران ترجمه شود جناب آقای آهویی و دوستانشان در امریکا این کتاب را ترجمه نمودند که به چاپ دوم هم رسید؛ بالطبع کتاب آن‌ها حجیم‌تر از کتابی است که در ایران به چاپ رسیده و در نسخه‌ی فارسی به دلیل ممیزی قسمت‌هایی از کتاب آورده نشده است. دلیل انتخاب این کتاب علاقه‌مندی من به این موضوع و دلیل دیگر این بوده که قصد داشتم طرز فکر جدید جناب بایندر در این مورد صرف‌نظر از درست یا غلط بودن، مطرح شود. ترجمه‌ی این کتاب برای من کمتر از ۲ ماه طول کشید، اما پروسه‌ی چاپ و مجوز آن را به درازای ۳ سال کشاند، به‌طوری‌که در این میان اسنادی منتشر شد که در واقع باطل السِحر کتاب به‌حساب می‌آمد و کل بحث کتاب به زیر سؤال رفت (این اسناد در آرشیو ملی آمریکا وجود دارد و در سایت دانشگاه جرج واشینگتن قرار داده شده است، در این اسناد مسیر تانک‌ها و مسیر عوامل اراذل و اوباش به‌دقت آورده شده است).

 جان کلام آقای بایندر در مورد کودتای اول این بود که آن را حاصل عوامل خارجی می‌دانند و در مورد کودتای دوم نظر عجیبی دارند، نه به‌مانند سلطنت‌طلب‌ها آن را قیام ملی می‌دانند و نه حاصل عوامل خارجی، بلکه آن را به‌صورت تقریباً خودجوش از بین عناصر خیابانی و حتی اراذل و اوباش می‌دانند که از نظر من باور این هماهنگی بسیار سخت است و این اسناد آن را زیر سؤال می‌برد. ایشان در این کودتا نقش بسیار بزرگی برای آیت‌الله بروجردی قائل شدند که این هم مورد اختلاف اهل‌تاریخ است.

در مورد کتاب قرار بود که ویراستار دیگری ترجمه‌ی مرا ویراستاری کند که با هم اختلاف پیدا کردیم. از متن زیاد دفاع نمی‌کنم، چراکه متن بسیار دست ‌به‌ دست گشت و هنگامی که به من خبر چاپ کتاب را دادند بسیار شوکه شدم؛ چراکه ویراست آخر کتاب را اصلاً به من نشان ندادند! متأسفانه خودسری‌هایی در کار نشر در ایران وجود دارد که بعضاً مسئولیت آن به گردن مترجم و نویسنده گذاشته می‌شود. در چاپ دوم مؤخره‌ای به کتاب اضافه خواهم نمود که این اسناد منتشرشده را که ناقض فرضیه‌ی کتاب است شامل می‌شود و نظرات اساتید را هم اعمال خواهم کرد. در چاپ اول اصلاً غرضم این نبود که به‌عنوان یک دانشجوی تاریخ در کتاب اظهارنظر کنم، اما اگر ناشر چنین اجازه‌ای می‌داد قطعاً خیلی بهتر بود.

 

 

         

 

نظر شما