شناسهٔ خبر: 37085 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مرز مشترک معماری و ادبیات

حتی اگر ندانیم که نوتردام کجاست و کلیسای آن چه ویژگی‌هایی دارد، باز هم اسم کلیسای نوتردام برای ما آشناست. «گوژپشت نوتردام» ویکتور هوگو آن‌قدر در سراسر جهان شهرت دارد که به اعتبار این شهرت، این کلیسا که خود نیز به اندازه کافی اعتبار تاریخی دارد، از آشناترین و معروف‌ترین کلیساهای تاریخ دنیاست.

 

 

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسان شناسی و فرهنگ؛ آمیتیس امیرشاهی در یادداشتی نوشت:

یکی از عناصر هر داستانی، لوکیشن و مکانی است که قصه در آن اتفاق می‌افتد. برای بسیاری از نویسندگان معمولا جریان داستان آن‌قدر مهم است که ترجیح می‌دهند به مکان به عنوان عنصر درجه دوم یا سوم نگاه کنند؛ ظرفی ساده و کم‌اهمیت که معمولا نام و نشانی ندارد و ساختار آن ساده و مکعبی است و  نیاز چندانی به وصف آن نیست. این نگاه بی‌تفاوت به عنصر مکان در داستان حتی در شاهکارهای نویسندگانی بزرگ مثل داستایوفسکی هم دیده می‌شود. در متن وقایع و اتفاقات نفس‌گیری که برای کاراکترهای داستایوفسکی می‌افتد، چه اهمیتی دارد که مکان ارجاع حقیقی یا مجازی به جایی خاص داشته باشد یا نداشته باشد؟ چه فرقی می‌کند توی کدام خانه و کدام مکان و کدام فضای روسی، مهم این است که نصایح «پدر زوسیما» در برادران کارامازوف، هر جایی که جاری شده باشد، نفس هر خوانند‌ه‌ای را توی سینه حبس می‌کند. اما عنصر مکان همیشه برای نویسندگان عنصری درجه دوم نیست. در بعضی شاهکارهای ادبی، مکان آن‌قدر اهمیت دارد که نویسنده ناگزیر است داستان را در ذیل آن و بعد از وصف کامل فضا روایت کند. در این طور داستان‌ها مکان آن‌قدر اهمیت دارد که اگر آن را حذف کنی یا تغییر بدهی داستان به کل به هم می‌ریزد. حالا این مکان می‌تواند تخیلی و ساخته و پرداخته ذهن معمار نویسنده باشد، یا اینکه واقعا در عالم واقع وجود داشته باشد. در این مطلب 10 اثر را از چند سبک مختلف در تاریخ ادبیات جهان انتخاب کرده‌ایم و مختصرا آنها را از بعد مکانی معماری مرور کرده‌ایم.

 

1-تئاتر واریته در مسکو

جایی که گره از شخصیت شیطان باز می‌شود

مرشد و مارگریتا یکی از مهم‌ترین داستان‌های روسی است. یکی از صحنه‌های کلیدی داستان که در نیمه اول کتاب گره از شخصیت  «ولند» یا شیطان باز می‌کند، در لوکیشن تئاتر واریته اتفاق می‌افتد. گفته می‌شود که تئاتر واریته، در اوایل دهه 1920 یکی از سالن‌های موزیک پررونق مسکو بوده است. این سالن در در میدان تریمفال‌نایا مسکو قرار داشته و هنوز هم قرار دارد. در مورد تاریخچه این ساختمان گفته می‌شود که در سال 1911 توسط آرشیتکتی به نام «بی‌ام نیلوس» به عنوان سالن سیرک روسی برادران نیکیتین طراحی و ساخته شده است. در سال 1926 این ساختمان به سالن تئاتر و موسیقی تغییر شکل داد. این سالن 1766 صندلی و تعدادی بالکن دارد و در زمانی که بولگاکف مرشد و مارگاریتا را می‌نوشت، از آن به عنوان محلی برای اجرای نمایش‌های کمدی استفاده می‌شد. ساعت‌ها می‌شود نشست و در این‌باره صحبت کرد که چرا بولگاکف این سالن را برای لوکیشن صحنه معروف نمایش مسخره و وحشتناک ولند انتخاب کرده است. دوستداران مرشد و مارگریتا و طرفداران بولگاکف از سراسر جهان، حتما اگر گذرشان به مسکو بیفتد، تماشای ساختمان تئاتر واریته را از دست نخواهند داد.

 

2-خیابان بیکر لندن

ساختمان شماره 221 آقای هلمز

هنوز هم بعضی‌ها تردید دارند که شرلوک هلمز یک شخصیت واقعی است یا شخصیتی خیالی و ساخته و پرداخته ذهن سرآرتور کانن‌دویل. ساختمان شماره 221، خیابان بیکر، لندن، شرلوک هلمز، دکتر واتسن، خانم هادسن و... اینها آن‌قدر واقعی‌اند که تا سال‌ها مردم به آدرس خیالی ساختمان 221 نامه می‌نوشتند و از آقای هلمز می‌خواستند تا گره از کارشان باز کند. خیابان بیکر یکی از خیابان‌های معمولی در ناحیه «ماریل بون» در وست‌مینیستر لندن است. این خیابان را ویلیام بیکر، معمار انگلیسی در قرن هجدهم ساخته است. این خیابان در گذشته یکی از مناطق لوکس و گران‌قیمت و خوش‌نشین لندن بود. اما در حال حاضر بیشتر کاربری تجاری دارد. جالب اینجاست که یکی از بزرگ‌ترین و حرفه‌ای‌ترین و مرموزترین دزدی‌های تاریخ، دزدی از بانک لوید در سال 1971 در این خیابان اتفاق افتاده است. چه‌بسا اگر داستان دویل واقعی بود، هیچ وقت دزدان معمولی جرات نمی‌کردند که به خانه‌ای در همسایگی آقای هلمز دستبرد بزنند؛ مگر اینکه در حد و اندازه‌های تبهکاری چون پروفسور موریاتی که آن هم ساخته و پرداخته ذهن دویل است بوده باشند.

 

3-کلیسای جامع نوتردام پاریس

کازیمودوی گوژپشت برج‌نشین

حتی اگر ندانیم که نوتردام کجاست و کلیسای آن چه ویژگی‌هایی دارد، باز هم اسم کلیسای نوتردام برای ما آشناست. «گوژپشت نوتردام» ویکتور هوگو آن‌قدر در سراسر جهان شهرت دارد که به اعتبار این شهرت، این کلیسا که خود نیز به اندازه کافی اعتبار تاریخی دارد، از آشناترین و معروف‌ترین کلیساهای تاریخ دنیاست. کلیسای جامع نوتردام در حزیره سیته در میانه رود سن و در مرکز پاریس واقع شده است. هر سال حدود 13میلیون نفر از این کلیسا بازدید می‌کنند. تا قبل از قرن چهارم میلادی در محل این کلیسا، معبدی قدیمی وجود داشت. کلیسای نوتردام تا مدت‌های طولانی بزرگ‌ترین کلیسای اروپا بود و گفته می‌شود ساختمان آن زیباترین اثر معماری گوتیک در دنیاست. برج‌های دوقلوی این کلیسا در رمان ویکتور هوگو، محل زندگی کازیمودوی گوژپشت و ساده‌دل و مهربان است. هر کدام این برج‌ها 69متر بلندی دارند و کازیمودو هر روز مجبور است برای رسیدن به بالای آنها از 380 پله بالا برود. طول و عرض ساختمان 130 در 48 متر بوده و سقف آن روی 75ستون بنا شده و بلندترین نقطه زیر سقف، 43متر از سطح زمین ارتفاع دارد. هوگو در مقدمه کتاب خود می‌نویسد ضمن کاوش در کلیسای نوتردام در یکی از زوایای تاریک برج‌ها کلمه «آناتخ» را که دستی عمیقا روی یکی از دیوارها کنده بود، مشاهده کرده که این سنگ‌نوشته دست‌مایه اصلی او برای نوشتن «گوژپشت نوتردام» شده است.

 

4-کلیساری کومبره

کومبره دورافتاده آقای پروست

نمی‌شود درباره ادبیات صحبت کرد، اما اشاره‌ای به «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» نکرد. مارسل پروست و شاهکار هفت‌جلدی‌اش آن‌قدر مهم است که یک ساختمان معمولی و دورافتاده مثل کلیسای کومبره به واسطه اینکه در این کتاب وصف آن آمده است، تبدیل به یکی از کلیساهای معروف در تمام دنیا می‌شود. این از بخت روستای کومبره، در شمال غربی فرانسه و کلیسای محقرش است، وگرنه اگر پروست در کتابش از هر روستا و از هر ساختمان دیگری هم در هر کجای دنیا الهام می‌گرفت، آن منطقه و آن ساختمان، امروز به جای کومبره نشسته بود. پروست وصفی بسیار طولانی درباره کلیسای کومبره دارد؛ وصفی که کمتر می‌توان نمونه آن را در تاریخ ادبیات سراغ گرفت: «کومبره از دور از هفت‌فرسنگی، از راه‌آهن هنگامی که در آخرین هفته پیش از عید پاک به آنجا می‌رسیدیم چیزی بیش از یک کلیسا به نظر نمی‌رسید که چکیده و نماینده شهر بود. از شهر و به جای آن برای دوردست‌ها سخن می‌گفت... شیشه‌نگاره‌هایش هیچگاه به زیبایی نوازشگرانه روزهایی نبود که خورشید کم می‌تابید. به گونه‌ای که با همه تیرگی هوای بیرون شک نداشتی که هوای درون کلیسا خوش بود. یکی از آنها سرتاسر پوشیده از تصویر کسی بود که آن بالا زیر ایوانی میان زمین و آسمان می‌زیست و در دیگری کوهی از برف گلگون دیده می‌شد که در پایش جنگی درگیر بود و چنان می‌نمود که به شیشه چسبیده و لایه‌ای از یخ کدر را روی آن نشانده باشد...» ممکن است برای هر کسی این سوال پیش بیاید که آیا به راستی کلیسای کومبره این‌قدر مهم است؟ همین که پروست به سراغ آن رفته نباید در اهمیتش تردید کرد.

 

5-میدان قدیمی پراگ

میدان مورد علاقه نویسندگان چک

به سختی می‌توان یک نویسنده چک را پیدا کرد که داستانی بنویسد و توی آن اشاره‌ای به میدان پراگ نکند. اگر فرانتس کافکا را به عنوان یک استثنا کنار بگذریم، میلان کوندرا، بهومیل هرابال، ایوان کلیما و همه نویسندگان نامدار معاصر ادبیات چک در داستان‌های خود میدانی را وصف کرده‌اند که اگر مهم‌ترین میدان در سراسر اروپا نباشد، در ردیف 5تای اول خواهد بود. کوندرا در بسیاری از کتاب‌هایش به این لوکیشن اشاره کرده است. بخش‌هایی از «تنهایی پرهیاهو» هرابال در اینجا اتفاق می‌افتد و کلیما در «روح پراگ» خود در توصیف پراگ و در وصف این میدان می‌نویسد: «کمتر جنگی در اروپا بوده که دولت چک در آن درگیر نشود. پراگ بارها محاصره و اشغال شده و اغلب نقش تسلیم‌شونده را داشته است... میدان قدیمی شهر بی‌تردید تجسم بار سنگین تاریخ چک است. این میدان علاوه بر آنکه برای چهار قرن داغ اعدام دسته‌جمعی ننگین 1621 را بر پیشانی دارد، بارها و بارها جشن‌هایی در این میدان به افتخار حاکمان وقت برگزار شده است. حاکمانی که محبوب بودند یا نبودند. اما همیشه مردم برای آنها در این میدان هلهله کرده‌اند، چه از سر علاقه، چه از سر ترس...» 

 

6-بلوار نوسکی پترزبورگ

بلوار محبوب آقای گوگول

سن‌پترزبورک شهر مورد علاقه نویسندگان روس است. شهری که از داستایوفسکی و تولستوی و کم‌وبیش تورگینیف گرفته تا چخوف و ناباکوف، همه در فضای آن داستان نوشته‌اند. اما سرسلسله همه این نویسندگان که به قولی همه نویسندگان روسی پس از او از زیر «شنل»ش بیرون آمده‌اند کسی نیست، جز نیکلای گوگول. یکی از داستان‌های کوتاه گوگول که در مجموعه «یادداشت‌های یک دیوانه» به فارسی ترجمه شده است، بلوار نوسکی نام دارد. بلواری که الهام‌بخش‌ترین مکان سن‌پترزبورگ است. جایی که همین جمله پایانی داستان نویسنده در مورد آن کفایت می‌کند تا بدانیم درباره چه خیابانی صحبت می‌کنیم: «آه به نوئسکی اعتماد نکنید... همه‌اش یک رویاست». بلوار نوسكي‌ يكي‌ از خیابان‌های اصلي‌ پترزبورگ‌ است که خود روس‌ها به آن پراسپکت نوئسکی می‌گویند که پراسپکت به معنی خیابان طولانی و مستقیم است. این بلوار، قدمتی به اندازه خود شهر دارد. در اوايل‌ قرن‌ نوزدهم‌ و در زمان‌ سلطنت‌ آلكساندر اين‌ خيابان‌ توسط‌ چندين‌ معمار نئوكلاسيك‌ برجسته‌ تقريبا به‌ طور كامل‌ بازسازي‌ شد.

 

7-موزه لوور پاریس

هرم شیشه‌ای شیطان

کیست که وقتی اسم موزه را می‌شنود، تصویر هرم شیشه‌ای لوور به ذهنش نیاید. هرمی که تالارهای تو در توی زیرزمینی معروف‌ترین و مرموزترین موزه دنیا را زیر خود پنهان کرده است. موزه‌ای  که جان می‌دهد برای اینکه لوکیشن داستان‌های پر از هیجان، مثل «کد داوینچی» باشد. این داستان که فیلم سینمایی آن هم شهرت زیادی دارد، قصه پلیسی و پرهیجانی است که از زیر هرم شیشه‌ای لوور آغاز می‌شود؛ موزه‌ای که بیش از 35هزار اثر هنری و تاریخی را در هشت تالار مختلف جای داده است. درباره این موزه، به‌خصوص ساختمان جدید آن افسانه‌های زیادی گفته می‌شود. مثلا نقل است که 666 قطعه شیشه برای ساخت هرم موزه جدید به کار رفته و 666 چیزی نیست جز عدد شیطان. البته تعداد قطعات شیشه‌ای واقعا 666 نیست و محاسبات نشان می‌دهد که برای هرم شیشه‌ای لوور 672 قطعه شیشه استفاده شده است. اما همین افسانه‌هاست که دن‌براون امریکایی را به این موزه می‌کشاند تا آن را لوکیشن شاهکار خود و موفق‌ترین داستان پلیسی ادبیات معاصر جهان قرار دهد. مجموعه لوور پیش از آنکه تبدیل به موزه شود یکی از کاخ‌های سلطنتی فرانسه بود. پشت این کاخ باغ زیبایی به نام تویلری وجود دارد و روبه‌روی باغ، میدان کنکورد در نزدیکی شانزالیزه واقع شده است. طرح توسعه موزه لوور که برای احترام به معماری کل مجموعه در زیر زمین ساخته شده و تنها نماد هرم شیشه‌ای آن روی زمین قرار دارد، به سفارش فرانسوا میتران، رئیس‌جمهور اسبق فرانسه و توسط آی‌ام‌پی آرشیتکت آمریکایی-چینی طراحی و ساخته شده است.

 

8- بروکلین نیویورک

شهر شیشه‌ای پل استر

محال است که آدم داستان نویس معروفی مثل پل استر باشد، در بروکلین زندگی کند و از کنار آسمانخراش‌های غول‌آسا و زندگی نیویورکی با ویژگی‌های خاصی که دارد، به سادگی بگذرد. پل استر را امروز در دنیای ادبیات به عنوان نویسنده‌ای می‌شناسند که

می‌توان نیویورک را در داستان‌های او، حتی بهتر از آنچه به چشم می‌آید، دید. نیویورک و هرج‌مرج‌های نیویورکی در «دیوانگی در بروکلین» و «شهر شیشه‌ای» موج می‌زند. می‌توان داستان‌های او را به عنوان راهنمایی برای یافتن کنج‌های شهر و راهنمایی برای پرسه زدن و لذت بردن در گوشه‌هایی دیده و نادیده از نیویورک هم دید. سه‌گانه نیویورکی، نیویورکی‌ترین کتاب پل‌استر است. سه‌گانه‌ای مستقل که ساختاری پلیسی و جنایی دارد.

 

9-قلعه اوترانتو

رمان گوتیک

در سال 1764، «هوراس وال‌پل» رمانی نوشت به نام «قلعه اوترانتو». این رمان را بسیاری از منتقدان نخستین رمان سبک گوتیک می‌دانند که سبک مورد علاقه ادبیات گونه وحشت است. ژانری که با الهام از معماری گوتیک وصف وحشتناکی از قلعه‌ها و صومعه‌ها و بناهای قدیمی مخروبه ارائه می‌دهد و در آن ماجراهای رمانتیک را آغشته با تعلیقی ترسناک روایت می‌کند. اوترانتو شهری است در ایالت آپولیای ایتالیا. این شهر در نقطه تلاقی دریای آدریاتیک و دریای ایونی و مرز ایتالیا و آلبانی قرار دارد. همه چیز در این شهر مهیا برای تعریف کردن داستان‌های ترسناک است. فقط یک قلعه بزرگ با معماری گوتیک را کم دارد که هر جایی که توی شهر سربرگردانی یکی از آنها را خواهی دید. قلعه‌های زیادی در این شهر وجود دارد که معلوم نیست نویسنده کدام یک را دست‌مایه داستان خود قرار داده است.

 

10-شانزه‌الیزه و بلوارهای پاریس

وقتی بودلر با عجله از خیابان رد می‌شود

هیچ شاعر و نویسنده‌ای مثل بودلر فرانسوی نیست که این چنین همه نویسندگان بعد از او در سرتاسر اروپا، از روسیه گرفته تا آلمان و فرانسه تحت تاثیر او باشند. نمی‌توان از بزرگترین نویسنده سمبولیست در تاریخ ادبیات جهان انتظار داشت که در پاریس قرن نوزدهم زندگی کرده باشد، اما اعتنایی به فضاهای شهری و بلوارهای شلوغ و پررفت‌وآمد شهر نداشته باشد. بودلر در «ملال پاریس» می‌نویسد: «با عجله از عرض بلوار عبور می‌کردم... از خلال اين آشوب متحرک که در آن مرگ بناگاه از هرسو چهار نعل سر می‌رسد» این جمله یکی از نخستین انتقاداتی است که از سیر سریع مدرنیستی و حرکت‌های شهری در قرن نوزدهم اروپا مطرح می‌شود و در آینده به نقدهای جان‌دار فیلسوفان قرن بیستم کشیده می‌شود.

نظر شما