شناسهٔ خبر: 37131 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

فرهنگ سرمایه داری دروازه ورود به اقتصاد سرمایه داری

غرب، یک کل در هم تنیده و یک بسته است، به همین دلیل باید توجه داشت که تهاجم فرهنگی غرب، صرفاً در حوزۀ فلسفه و ساحات فکری منحصر نمی‌شود؛ بلکه شامل تهاجم سیاسی، اقتصادی و نظامی هم می‌شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛ نظام سرمایه‌داری یک کل به هم پیوسته است و نمی‌توان آن را منحصر در ابعاد اقتصادی کرد. هادی آجیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی (ره) در این یادداشت با تمرکز بر فرهنگ سرمایه داری به بررسی ابعاد سیاسی، ابعاد امنیتی- نظامی و ابعاد فرهنگی- اجتماعی این نظام می‌پردازد.

سرمایه‌داری و عناصر فرهنگی آن

سرمایه‌داری یک نظام است و مانند هر نظام دیگری دارای مؤلفه‌هایی است. «مصرف» یکی از مؤلفه‌های نظام سرمایه‌داری است. مصرف باید پیوسته صورت بگیرد؛ زیرا مصرف و تقاضای بیشتر، باعث تولید و عرضۀ بیشتر و به تبع آن، باعث سود بیشتر می‌شود. بنابراین، در نظام سرمایه‌داری، مصرف یک امر کلیدی است و تبلیغات زیادی برای بالا بردن میزان مصرف انجام می‌شود. پیام‌های مختلف بازرگانی در رسانه‌های مختلف و …، همگی نمودهای مختلف تبلیغات گسترده برای مصرف بیشتر است. اساساً در چنین نظامی، قناعت بی‌معنا است.

یکی دیگر از مؤلفه‌های نظام سرمایه‌داری، گسترش و توسعۀ پیوسته است. نظام سرمایه‌داری یک نظام توسعه‌گراست. سرمایه‌داری به لحاظ جغرافیایی غالب مناطق کرۀ زمین را درنوردیده است و منطقۀ تازه و ناگشوده‌ای برایش باقی نمانده؛ بنابراین، سعی می‌کند که خود را در همین مناطق تحت سیطره‌اش بازتولید کند.

سرمایه‌داری و جهت‌دهی‌های آن

البته باید توجه داشت که در نظام سرمایه‌داری، بالأخره میان تولیدکنندگان رقابت وجود دارد و تولیدکننده برای این که در این بازار رقابت، مصرف‌کنندگان را به سمت خود بکشاند، باید محصولات بهتر و جذاب‌تری تولید کند. در نتیجه، در نظام سرمایه‌داری، تولیدکنندگان به سمت نخبگان و محققان روی می‌آورند تا در طراحی محصولات و خدمات بهتر، به آن‌ها کمک کنند. به همین دلیل و به طور کلی، پیشرفت فناوری نیز، تابع سود بیشتر سرمایه‌دار و تولیدکننده است.

بخشی از آموزه‌های مطرح‌شده در مکتب فرانکفورت، [۱] مطالعات فرهنگی [۲] و دیدگاه‌های اشخاصی نظیر «آنتونیو گرامشی»، [۳] ناظر به این مطلب است که سرمایه‌داری تماماً یک نظام اقتصادی نیست؛ بلکه یک نظام زندگی است. سرمایه‌داری، ارائه‌دهندۀ یک ایدئولوژی برای زندگی انسان‌هاست که البته اقتصاد، وجه عمدۀ آن را به عهده می‌ گیرد؛ اما چنین اقتصادی، نیازمند یک نظام فرهنگی است و آن فرهنگ، همان فرهنگ سرمایه‌داری است. اگر فرهنگ سرمایه‌داری در کشور و جامعه‌ای حاکم نشود، اقتصاد سرمایه‌داری نیز بر آن جامعه حکومت نخواهد کرد.

به این ترتیب، می‌توان چنین نتیجه گرفت که اگر در جامعه‌ای فرهنگ سرمایه‌داری رواج نیابد، اقتصاد سرمایه‌داری هم تحقق نمی‌یابد.

تهاجم فرهنگی غرب، نوعی بسترسازی و فضاسازی برای استقرار و تنفس اقتصاد سرمایه‌داری است. سازمان ملل یا بانک جهانی برخی اوقات، آمارهای جالبی را در مورد درصد فقرای یک کشور یا منطقه منتشر می‌کند. مثلاً اگر شغل بیشتر افراد ساکن یک روستای دورافتاده در آفریقا، ماهی‌گیری باشد و مردم از این طریق امرار معاش کنند و دیگر کالاهای خود را نیز به طور مختصر در همان روستا به دست آورند، طبق این‌گونه آمارها، این منطقه یک منطقۀ فقیر است؛ زیرا میان این منطقه و دیگر مناطق، کالایی رد و بدل نمی‌شود و مردم ساکن آن، پول زیادی ندارند و سرمایه‌گذاری خاصی در آن‌جا صورت نمی‌گیرد. البته ممکن است افراد این منطقه نیز بدون احساس فشار و به خوبی زندگی خود را بگذرانند، اما از آن‌جا که ملاک فقر و ثروت را نظام سرمایه‌داری معین می‌کند، آن‌ها فقیر محسوب می‌شوند.

یکی از اقتضائات نظام توسعه‎طلب سرمایه‌داری، تأمین امنیت سرمایه‌داران است؛ باید دولت و ارتش مجهزی وجود داشته باشد تا این نظام را حفظ کند. آمریکا یا نظام سرمایه‌داری، دارای نیروهای امنیتی،‌‌ پلیس و … است تا از این طریق، از افراد سرمایه‌دار محافظت کند. امنیت شرکت‌های چندملیتی، سرمایه‌داران و افراد متوسطی که بقای نظام سرمایه‌داری به آن‌ها وابسته است، باید حفظ شود؛ بنابراین، یک سیستم نظامی- امنیتی شکل می‌گیرد.

پیامدهای فرهنگی

هر کالای تولیدشده، پیامدی فرهنگی دارد. مثلاً وقتی تلویزیون به خانه‌ای می‌آید، مبلمان طوری چیده می‌شود که همه بتوانند تلویزیون تماشا کنند. اگر در گذشته، افراد به دور کرسی جمع می‌شدند و حالت چهره به چهره داشتند، امروزه به خاطر آمدن تلویزیون، چهره‌ها به سمت تلویزیون است. این یک مثال است برای پیامد فرهنگی یک کالای خاص، نظیر تلویزیون.

نقش تفریح و سرگرمی در نظام سرمایه‌داری

نظام سرمایه‌داری همواره اموری را برای تفریح و سرگرمی افراد فراهم می‌کند؛ اموری مثل نمایش‌های تلویزیونی، بازی‌های ورزشی و … از این قبیل‌اند. علت این امر، آن است که کارگر را برای این‌که مجدداً در ابتدای هفته سر کار بیاید و خوب کار کند، آماده کند. در این نظام، انسان‌ها، به مثابۀ بخشی از تولید تلقی می‌شوند؛ نه انسان. انسان را به چشم یک ماشین نگاه می‌کنند؛ همان‌طور که به ماشین روغن می‌ریزیم تا خوب کار کند، به این انسان هم باید پول داد تا کار کند. فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین، این مطلب را‌‌ به خوبی نشان می‌دهد.

زندگی در نظام سرمایه‌داری

زندگی در نظام سرمایه‌داری، دارای لوازم و تبعات خاصی است. در این زمینه، مثال جالبی وجود دارد. یکی از دانش‌آموختگان دانشگاه هاروارد در زمینۀ بازاریابی، به یکی از روستاهای مکزیک مسافرت می‌کند. او در آن‌جا با یکی از بومیان مکزیک مواجه می‌شود؛ آن‌شخص مکزیکی، ماهی‌هایی را که تازه گرفته، از قایقش بیرون می‌آورد تا به خانه ببرد. آن شخص، از او می‌پرسد: شما در روز چند ماهی صید می‌کنید؟ شخص مکزیکی پاسخ می‌دهد حدود هفت یا‌‌‌‌‌‌ هشت تا. آن شخص سؤال می‌کند که این ماهی‌ها را چه کار می‌کنید و این صید، چقدر وقت از شما می‌گیرد؟ ماهی‌گیر مکزیکی پاسخ می‌دهد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌:‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ این ماهی‌ها را به خانه می‌برم تا آن‌ها را بخوریم و این صیدکردن، حدود دو ساعت از من وقت می‌گیرد. آن شخص، دوباره سؤال می‌کند: تو روزت را چطور می‌گذارنی. ماهی‌گیر مکزیکی پاسخ می‌دهد: من صبح دیروقت بیدار می‌شوم و ابتدا با خانواده صبحانه می‌خورم و سپس یکی- دو ساعت ماهی‌گیری می‌کنم؛ بعد از آن، استراحت می‌کنم و بعدازظهر هم با دوستانم جمع می‌شویم و گیتار می‌زنیم و خاطراتمان را تعریف می‌کنیم. شب هم دور هم می‌نشینیم و مهمانی داریم. بعد از آن هم می‌خوابیم.

آن شخص آمریکایی، به ماهی‌گیر مکزیکی می‌گوید: از این به بعد، وقت بیشتری را به ماهی‌گیری و کار اختصاص بده؛ وقتی ماهی بیشتری گرفتی، می‌توانی بخشی از آن را بفروشی. ماهی‌گیر مکزیکی پاسخ می‌دهد: چرا باید این کار را بکنم. شخص آمریکایی در جواب می‌گوید: برای آن‌که با پولش یک قایق بزرگ‌تر بخری. ماهی‌گیر دوباره می‌پرسد:‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چرا باید یک قایق بزرگ‌تر بخرم؟ آن شخص جواب می‌دهد: برای این‌که از این طریق می‌توانی ماهی بیشتری صید کنی و پس از آن می‌توانی کم‌کم یک کشتی بخری. ماهی‌گیر دوباره سؤال می‌کند: چرا باید چنین کاری را انجام بدهم. شخص آمریکایی پاسخ می‌دهد: این‌گونه می‌توانی ماهی‌گیرهای کوچک منطقه را دور خودت جمع کنی و یک شرکت ماهی‌گیری راه بیندازی و آن‌وقت می‌توانی شرکتت را بفروشی و به آمریکا بیایی و در نیویورک یک شرکت جدید راه‌اندازی‌کنی. ماهی‌گیر مکزیکی می‌پرسد: خوب که چه بشود؟ شخص پاسخ می‌دهد: می‌توانی شرکتت را توسعه بدهی و یک شرکت چندملیتی تشکیل بدهی. شخص مکزیکی باز می‌پرسد انجام این کارها چقدر زمان می‌برد؟ آن شخص پاسخ می‌دهد مثلا حدود بیست سال و بعد از آن، وقت بازنشستگی است. در این هنگام، می‌توانی شرکتت را بفروشی و در یک روستای خوش آب‌وهوا زندگی کنی و با دوستان دور هم بنشینید و گیتار بزنید!

این مثال، نشان‌دهندۀ زندگی در نظام سرمایه‌داری است. شخص تمام عمر تلاش می‌کند تا به یک استراحت موقت دست یابد. برخی اوقات هم پس از این که تمام عمر را در سختی و نگرانی گذارند، به همان جای اولش بر می‌گردد.

شناخت غرب از زوایای مختلف

چنان‌که قبلاً هم توضیح داده شد، غرب، یک کل در هم تنیده است. یک بسته است و تنها منحصر به ساحت و عرصۀ خاصی نیست. به همین دلیل باید توجه داشت که تهاجم فرهنگی غرب، صرفاً در حوزۀ فلسفه و ساحات فکری منحصر نمی‌شود؛ بلکه شامل تهاجم سیاسی، اقتصادی و نظامی هم می‌شود.

تاریخ شکل‌گیری سرمایه‌داری

برای شناخت بهتر نظام سرمایه‌داری، بهتر است ابتدا ریشه‌های تاریخی آن را بررسی کنیم. در قرون وسطی نظام اقتصادی فئودالیسم حاکم است. در فئودالیسم، عامل اصلی تولید، زمین است.‌ مردم عمدتاً کشاورز‌‌ و دام‌دار هستند و برخی نیز به صنایع دستی و پارچه‌بافی اشتغال دارند.

در دورۀ بعد عصر ‌رنسانس، در کنار تغییر نوع تفکر، سیستم اقتصادی هم به تدریج تغییر می­‌کند. در نهضت پروتستانتیسم، نسبت به نظام دینی کاتولیک، اعتراضاتی به وجود آمد. به عنوان نمونه، در قرون وسطی، دائماً گفته می‌شود که شخص اگر فقیر به دنیا آمد، این به دلیل مشیت خدا بوده و اگر تلاش کنید که وضع موجودتان را تغییر دهید، در مقابل ارادۀ الهی قرار گرفته‌اید. این نگاه افراطی منجر به شکل‌گیری دیدگاه تفریطی پروتستانتیسم شد که «ماکس وبر»[۴] در کتاب خود‌ با عنوان اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌دارینتیجه می‌گیرد که میان نهضت پروتستان و سرمایه‌داری جدید، رابطه وجود دارد.

در چنین فضایی، انسان اروپایی هم تغییر می‌کند. رهبانیت ارزش خود را از دست می‌دهد و ثرو‌ت‌مندبودن، ارزش می‌شود؛ زیرا کسی که ثروت‌مندتر است و تلاش بیشتری کرده‌، نزد خدا عزیزتر است و خداوند نعمت‌های بیشتری به او داده است. این دیدگاه بر مطلق‌بودن ارادۀ انسانی تأکید دارد. زیرا بیان می‌کند که چون تلاش بیشتری کرده‌ای و ثروت بیشتری اندوخته‌ای، خداوند تو را بیشتر دوست دارد.

البته در اسلام هم کسب ثروت برای امرار معاش و این که خانواده در رفاه باشند، اشکالی ندارد. در اسلام رُهبانیت و کناره‌گیری از کار اقتصادی معنا ندارد. تولید زیاد هم در نظام اقتصادی اسلامی، صرفاً برای کسب سود بیشتر صورت نمی‌گیرد. در اسلام در کنار تشویق به توسعۀ کار اقتصادی، مفاهیمی چون حرمت اسراف، حرمت تبذیر، قناعت و … وجود دارد، اما در سیستم اقتصاد سرمایه‌داری این مفاهیم بی‌معنا هستند.

نظر شما