شناسهٔ خبر: 37523 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

از قدیم به جدید: سرانجام زنگار

تضاد بین ثروت قدیم و جدید، یکی از اشکال باقی‌مانده از روند عمومی‌تر تمایز میان قدیم/ جدید است که مدعیان هر پایگاه اجتماعی را در دوران پیش از تسلط مُد، کنترل کرده است.

 

 

فرهنگ امروز/ پیتر کوریگان، برگردان شایسته مدنی:

 

به این گفت و شنود توجه کنید: ثروتمند الف، - «از داشتن اینهمه پول خسته شدم، مشکلاتش بیشتر از ارزش آن است. دلم می‌خواهد همه را ببخشم.»، ثروتمند ب، - «اما تو که تازه پولدار شده‌ای!» اکثر ما ممکن است گفته‌ی فرد ب را خوار و خفیف کردن فرد الف تفسیر کنیم، یعنی پولدار قدیمی، ادعاهای پولدار جدید را مسخره می‌کند. قطعا باید پذیرفت که پول پول است و اندازه‌ی پول هرکسی با همان قدر از پول شخص دیگر، به یک اندازه است، ده میلیون دلار به اندازه‌ی ده میلیون دلار می‌ارزد حتی اگر به تازگی بدست آمده باشد. اما با پذیرش این خطر که موجب رنجش اقتصاددانان، ریاضی‌دانان و منطق‌دانان می‌شویم، باید بگوییم که نه، ایکس دلار به اندازه‌ی ایکس دلار دیگر نیست. سوال این است که چرا بین پول قدیم و جدید تمایز قائل می‌شویم؟ پول قدیم بیانگر این است که خانواده برای چندین نسل موفق بوده و می‌دانسته است چطور به‌درستی و به شیوه‌ای ثروتمندانه برای مدتها طوری زندگی کند که ثروتش را از دست ندهد. این شیوه امنیتی برای صاحب آن که از پایگاه اجتماعی بالایی برخوردار است دارد و این افراد اصالتا ثروتمند در نظر گرفته شده‌اند. این افراد فقط ثروتمند بوده و اینطور به نظر می‌آید که اصالتشان همین است. هیچ‌کس درباره‌ی ثروتشان از آنها سوال نمی‌کند و ادعاهایشان در پایگاه بالاتر، کاملا مشروع به نظر می‌رسد. از نظر خانواده‌ی ملکه الیزابت، کسی که تا پنج نسل ثروت را در درون خود حفظ کرده باشد را میتوان یک خانواده‌ی «اصیل» در نظر گرفت. پول جدید، فاقد چنین مسیر ثبت‌شده‌ای است و میتواند ظرف مدت شش ماه یا یک سال بدست آمده باشد و به‌راحتی می‌تواند در اثر یک واقعه‌ی بوالهوسانه این اتفاق افتاده باشد. این افراد، در بلندمدت قابل اعتماد نبوده و شیوه‌ای که پولشان را بدست می‌آورند کاملا مشهود است. جایگاه آنها در قوانین طبیعی که مسلم فرض شده است، تثبیت نشده و به همین دلیل ادعایشان مبنی بر تعلق به طبقه‌ی بالای اجتماعی ممکن است متزلزل باشد.

این تضاد بین ثروت قدیم و جدید، یکی از اشکال باقی‌مانده از روند عمومی‌تر تمایز میان قدیم/ جدید است که مدعیان هر پایگاه اجتماعی را در دوران پیش از تسلط مُد، کنترل کرده است. مک‌کراکن (۱۹۸۸: ۳۲) به جای صحبت از پول، درباره‌ی موضوعاتی چون فرهنگ اشیاء مادی سخن می‌گوید، اشیائی مانند؛ مبلمان، کارد و چنگال، ساختمان، و غیره. کارکرد اینها به معنای مطالبه‌ی مشروعیت پایگاه اجتماعی است و این اشیاء با علامتهایی از گذر عمرشان این مشروعیت را نشان می‌‌دهند. هرچقدر کهنه‌تر به چشم بیایند، ارزش اجتماعی بالاتری دارند. لایه‌ی جدیدی که برروی آنها نقش بسته به لطف ضرباتی است که در طی مدت طولانی تجربه کرده‌اند و این سطح جدید به عنوان زنگار شناخته می‌شود. زنگار نشان می‌دهد که خانواده این اشیاء را برای مدت زیادی در اختیار داشته و به قول مک‌کراکن (۱۹۸۸: ۳۲) از آن به عنوان یک شاهد بصری برای پایگاه استفاده میکند. یک بشقاب گران‌قیمت که هیچ علامتی از گذر زمان را ندارد، ممکن است ثابت کند که شخص پولدار بوده اما سخنی از اینکه خانواده‌ی دارنده‌ی این کالا که چگونه خانواده‌ای بوده است، نمی‌گوید. زنگار از یک سو، سندی‌ست برضد کسانی که می‌خواهند خود را به عنوان اعضای رسمی و متعلق به طبقات بالا، بدون هیچ مطالبه‌ی «متناسب» نشان دهند و از سوی دیگر دفاعی‌ست در برابر پولی که جدید بوده و فاقد «پیشینه‌ی» مناسب است. زنگار محافظی در برابر مدعیان است.

مک‌کراکن شیوه‌هایی را در نظر می‌گیرد که در آن مدعیان پایگاه اجتماعی می‌توانند نقاب از چهره‌ بردارند و از خود محافظت کنند، اما همه‌ی آنها وضعیت نامناسبی در مقایسه با زنگار دارند. رویکرد نه چندان بی‌تکلفی در قوانین تعدیل هزینه‌ها[۱] می‌توان مشاهده کرد. این قوانین، لباسهای خاصی را برای افراد مختلف در اقشار اجتماعی توصیه می‌کرده‌اند و پوشیدن لباس کسی در موقعیت بالاتر، توهین تلقی می‌شده است. مثلا، فقط جنگجویان اجازه داشتند لباس خز بپوشند و یا اعضای مختلف اقشار جامعه اجازه‌ی پوشیدن رنگهای مختلف و جنسهای مختلف را داشتند.

یکی دیگر از راه‌های شناسایی سریع مدعیان منزلت، شیوه‌ای بود که مک‌کراکن آن را استراتژی «جوهر نامرئی» می‌نامد. در اینجا، گروه‌ها به چیزهای مهمی که به آن گروه تعلق دارد، شناخت کافی دارند. بنابراین اگر شما بخواهید به یک دسته بپیوندید اما علاقه‌تان را به یک خواننده، نقاش یا نویسنده به طور «اشتباهی» بیان کنید و یا کفش «نامناسب» بپوشید،  نتیجه آن خیلی ساده اینست که به آن گروه تعلق نخواهید داشت و اگر ندانید کدام خواننده، نقاش یا نویسنده‌ی «صحیح» در مکان نخست جای دارد، این استراتژی اثرش بیشتر خواهد بود. این نوع از شناخت باید بین اعضای داخل گروه مخفی بماند در صورتی کارکرد آن درست است که به مثابه سدی در برابر متقاضیان ناشایست بیگانه که میخواهند وارد گروه شوند، باشد. مک‌کراکن اظهار می‌کند که این حالت تنها برای گروه‌های سازماندهی‌شده‌ی نزدیک با اعضای ثابت کاربرد دارد و اصلا برای دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، مناسب نیست. با این همه، فکر می‌کنم بسیاری از ما در شرایطی مانند مصاحبه‌ی شغلی این نگرانی را داریم که به مسائل «واقعی» اشاره کنیم که نشان دهد ما واقعا «یکی از آنها هستیم» و با ایشان سازگاریم، اما اغلب درخواست نامه‌های شغلی، آنچیزی که مصاحبه فراتر از چیزهای بدیهی مانند صلاحیت نیاز دارد، ناشناخته می‌ماند. یک مصاحبه‌ی شغلی طولانی را به خاطر دارم که داوطلبان لازم بود نهار هم بخورند. یکی از آخرین ملاحظات استخدامی آن بخشی بود که به عنوان «آزمایش چاقو و چنگال» شناخته شده بود که نیمی از انتخاب به آن بستگی داشت و شیوه‌ی غذا خوردن یکی از صلاحیت‌های لازم برای انتخاب داوطلبان بود. پس بنابراین استراتژی «جوهر نامرئی» آنطور که مک‌کراکن تصور میکند، خارج از مُد نیست.

پایگاه اجتماعی ممکن است ناشی از انواع خاصی از اعتبار یا نشان لیاقت باشد. در اینجا چنین افتخاراتی از طرف قدرت ویژه‌ای داده شده است که به سختی می‌توان آن را پس گرفت. اشکال کار اینست که چنین اعتباراتی ممکن است عینا بازتابی از دولت کنونی که در بازی مهم پایگاه اجتماعی نقش دارد، نباشد.

زنگار بر مشکلات رویکردهایی که در بالا گفته شد غلبه میکند در حالیکه بسیاری از اولویتهایش که در جوامع پیش از مُد بسیار مهم بوده است را حفظ می‌کند. زنگار بی‌درنگ نشانگر قدمت ثروت است و عدم وجود آن نشاندهنده‌ی جدید بودن ثروت است. در جاییکه قوانین تعدیل هزینه‌ها به دولت و اجرای قانون بستگی داشته باشد، کنشگر در جامعه‌ی بومی آشکارا میتواند کلاه‌برداری کند. احتمالا استراتژی «جوهر نامرئی» برای کسانی که ثروتشان را به مدت طولانی دارند، هنوز حفظ می‌شود، ، آنها درک کاملا پیچیده‌ای از ظرافتهای زنگار دارند، ظرافتهایی که برای کسانی که اخیرا پولدار شده‌اند پنهان مانده است.

شروع مُد، زنگار را از کنترل موقعیت مرکزی وکارکردی که برای مدتهای طولانی در اختیار داشت، به کنار نهاد و مُد جدید جایگزین زنگار قدیمی شد. به نظر مک‌کراکن این اتفاق نتایج متعددی داشت. نخستین نتیجه‌ی آن اینست که ثروت قدیمی در بسیاری از حوزه‌های مصرف، دیگر نمیتواند از ثروت جدید، تمیز داده شود، اگر از عهده‌ی خریدن برمی‌آیید، پس می‌توانید هرچیزی را داشته باشید. دوم اینکه، طبقات پایین میتوانند مستقیما از طبقات بالاتر تقلید کنند و نشانه‌های تازگی بیشتر از نشانه‌های کهنگی مطرح هستند و این همان چیزی است که مک‌کراکن «انفجار تقلید بین مصرف‌کنندگان پایین‌دستی» می‌نامد (۱۹۸۸: ۴۰). سوم اینکه، برای اینکه موقعیت تقلید تکرار شود، تقلیدکنندگان طبقات پایین، به طبقات بالا فرصت می‌دهند تا مجدد خودشان را متفاوت نشان دهند تا دوباره از آنها تقلید کنند و به همین صورت آنها مجدد بین خودشان و دیگران فرق قائل می‌شوند تا دوباره سوژه‌ی تقلید باشند و باز هم تغییر میکنند و این چرخه بدون محدودیت ادامه دارد. به نظر مک‌کراکن (۱۹۸۸: ۴۲)، زنگار امروزه تنها برای فوق ثروتمندان اهمیت دارد و بقیه‌ی ما درگیر موقعیت رقابتی بر اساس روند مُد هستیم. رابطه‌ی بین زنگار و مُد در جدول ۱-۱ خلاصه شده است.

جدول ۱-۱: زنگار در برابر مُد

مُد

زنگار

محصول پول «جدید»

محصول پول «قدیم»

نشان می‌دهد که در حال حاضر و در اینجا ثروت وجود دارد، بنابراین:

مشروعیت «ثابت» و اعتبار قانونی را فقط در لحظه برقرار می‌کند.

نشان می‌دهد که ثروت در چندین نسل وجود داشته است، بنابراین:

مشروعیت تاریخی ایجاد کرده و اعتباری فراتر از اعتباری در لحظه‌ی جاری برقرار میکند.

رقابت طبقاتی برای تقلید ساده‌تر است.

رقابت طبقاتی برای تقلید دشوار است.

انگیزه‌ی نسبتا بالایی برای گسترش مصرف‌گرایی بین طبقات اجتماعی ایجاد می‌کند.

انگیزه‌ی نسبتا پایینی برای گسترش مصرف‌گرایی بین طبقات اجتماعی ایجاد می‌کند.

امروزه یک استراتژی برای نشان دادن اعتبار اجتماعی مناسب به همه به جز طبقه فوق ثروتمند است

امروزه یک استراتژی برای نشان دادن اعتبار اجتماعی مناسب تنها به طبقه‌ی فوق ثروتمند است

 

 

سایت انسان شناسی و فرهنگ

نظر شما