شناسهٔ خبر: 37979 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

يادداشتی برای كتاب «تحليلی بر بازتاب اسطوره در سينمای بهرام بيضايی»

ساختار زمان در سينماي بيضايي با مولفه‌هايي چون رويداد محوري، تقدس، زايندگي، بي‌پاياني، توهم‌ ايستايي، سنجش‌ناپذيري و شكستگي، به زمان و روايت اسطوره‌اي نزديك مي‌شود.

فرهنگ امروز/مريم افشار: در شرح حال اين تحقيق و شكل‌گيري سوال اين پژوهش بايد اشاره كنم به اينكه نخستين آشنايي من با اسطوره به ترم اول دوره كارشناسي ارشد و كلاس‌هاي‌ شاهنامه برمي‌گردد. آن روزها هرچه اساطير را بيشتر و بهتر مي‌شناختم، دنياي شگفت و گسترده اسطوره گام‌هاي من را براي دانستن استوارتر مي‌كرد. چند روز يك‌بار، كتابي به معرفي آقاي دكتر محمدي من را به دنياي اسطوره مي‌برد. هرچه بيشتر درباره‌ اسطوره مي‌خواندم، ترديدهايم در انتخاب موضوع «اسطوره» براي رساله كمرنگ‌تر مي‌شد.

در همان روزها بود كه نخستين سوال آقاي دكتر محمدي من را به دنياي سينما و نمايش علاقه‌مند كرد. «چطور فيلم مي‌بينيد؟» شايد تا آن روز من فيلم‌ها را با يك نگاه كلي و هميشگي مي‌ديدم. چند روز بعد جمله‌ فلوبر «چيزي واقعي وجود ندارد، فقط شيوه ديدن وجود دارد» مرا به دنياي تصوير و نمايش كشاند. به راستي كه شيوه ديدن من در اين دو سال دگرگون شد.

اسطوره با آدمي ‌زاده شده، تغيير و تحول پيدا كرده و در پيكره داستان‌ها و حكايات و همراه با آثار هنري و ادبي تداوم يافته است. نمي‌توان حضور اساطير را در فرهنگ، ادبيات و هنر، از جمله هنرهاي نمايشي كه از روزگار آيسخولوس، اوريپيد و آريستوفانس تا سينماي روزگار ما با اسطوره پيوند استواري دارند، ناديده گرفت. نگاه ويژه به اسطوره در آثار نويسندگان و هنرمندان صرفا به دليل باز روايي اسطوره‌ها در عصر جديد نيست بلكه آنان به دنبال پاسخي براي چرايي‌هاي انسان معاصر از هستي‌اش مي‌كوشند. در واقع نويسندگان بسياري بر اين باورند كه شناخت و درك ارزش اسطوره يكي از مفيدترين اكتشافات قرن بيستم به شمار مي‌آيد. در اين زمينه بايد گفت از رويكردهاي مهم در ادبيات و هنر قرن بيستم نگاه ويژه به ژانر اسطوره است. عصر ماشيني، ظهور تجدد و نوزايي نتوانست در عرصه ادبيات ردپاي اسطوره را در مدرنيسم و پس از آن در پست‌مدرنيسم بزدايد. نويسندگان و شاعران معاصر از وازدگي دنياي صنعتي براي احراز هويت جمعي خود به دنياي اسطوره پناه مي‌جويند.

نمونه بارز آن بهرام بيضايي است كه با به‌كارگيري اسطوره و آيين در آثارش به روايت تصويري ريشه‌هاي هويت ملي و جهاني دست مي‌يازد. سينماي بهرام بيضايي با به‌كارگيري اسطوره و آيين، تاثير‌پذيري و پيوند سينما و ادبيات را به خوبي نشان مي‌دهد. ساختار و هم‌كنشي اسطوره و آيين در سينماي بيضايي با دگرديسي‌ و تقدس‌زدايي‌هايش ذهن هر بيننده آشناي اساطير را به خود مجذوب مي‌كند.

ساختار زمان در سينماي بيضايي با مولفه‌هايي چون رويداد محوري، تقدس، زايندگي، بي‌پاياني، توهم‌ ايستايي، سنجش‌ناپذيري و شكستگي، به زمان و روايت اسطوره‌اي نزديك مي‌شود. در روايت‌هايي چون مرگ يزدگرد آخرين پادشاه ساساني و محكوم شدن آسيابان و خانواده‌اش، برخورد تارا با مرد تاريخي و شيء مقدسي چون شمشير، مرگ مسافران و آينه زمان اسطوره‌اي و نيز با تكرار آيين‌ها‌ مقدس مي‌شود. زمان اسطوره‌اي و مقدس در سينماي او همچون اسطوره ناسنجيدني است زيرا زمان اسطوره‌اي دايره‌اي است و ابديت هيچگاه سنجيده نمي‌شود. در زمان اسطوره‌اي، قيدهاي زماني نيز رنگ مي‌بازند.

اين نويسنده و سينماگر به خوبي تاريخ و واقعيت را با آنچه در ناخودآگاه ذهن اسطوره‌انديش‌اش حك‌ شده، درمي‌آميزد و با دگرديسي اسطوره، اسطوره‌شكني، بازآفريني اسطوره، ساختار روايي سينمايش را با توجه به تحولات جامعه سامان مي‌دهد. در سينماي او از قهرمان هميشگي تاريخ؛ شاهان، جنگ‌آوران، قهرمانان مرد تقدس‌زدايي مي‌شود. بهرام بيضايي با دگرگوني اسطوره مي‌كوشد تا جايگاه زن را در سينما و به تبع آن در جامعه امروزي‌اش‌ متحول كند. زن را قهرمان مي‌كند و تصور جامعه را نسبت به جنسيت زن و ديدگاه مردسالارانه‌ آن تغيير مي‌دهد. قهرمان زن در سينماي بيضايي مراحل سفر اسطوره‌اي را كه عبارت است از: دعوت به سفر، بازگشت به وطن، پذيرفتن دعوت، يافتن مرشد، ممنوعيت، هنجارشكني، آزمايش، تعقيب مخالفان، پيروزي و عزيمت طي مي‌كند.

در مورد بازتاب اسطوره و آيين در آثار سينمايي بهرام بيضايي، بررسي ساختاري اسطوره‌اي شدن زمان، دگرديسي اسطوره قهرمان، كشف ساختاري مراحل ده‌گانه سفر اسطوره‌اي و آيين در سينماي بيضايي، تاكنون كتاب يا رساله‌اي به صورت مستقل نوشته نشده است. به همين دليل اين پژوهش مي‌تواند ضمن روشن كردن رابطه‌ ادبيات و سينما به تحقيقات ميان رشته‌اي و نقد اسطوره‌‌شناختي آثار ادبي و سينمايي ياري رساند. اين پژوهش حاصل تلاش خودخواسته‌اي است در جهت گسترش هرچه بيشتر ترجمان پيوند اسطوره، آيين، ادبيات و سينما. بهترين گزينه براي انتشار كتاب انتشارات روشنگران بود و من هرگز لطف بيكران و تلاش خانم لاهيجي را در اين زمينه فراموش نخواهم كرد.

روزنامه اعتماد

نظر شما