شناسهٔ خبر: 38688 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

در برنامه «سینمامعیار» مطرح شد؛

داستان گویی در دل سینمای صنعتی رشد می کند

برنامه این هفته سینمامعیار با موضوع بررسی «سینمای داستان گو» برگزار شد.

فرهنگ امروز: برنامه این هفته سینمامعیار با موضوع بررسی «سینمای داستان گو» با حضور کارشناسان احمد کیا و کسری ولایی برگزار شد.

 

بن‌مایه‌های اصلی سینما روایت و داستان است

ابتدای برنامه، احمد کیا در ارتباط با اصطلاح سینمای داستان گو به صحبت پرداخت و گفت: یکی از بن مایه های اصلی سینما روایت و داستان است، در این نوع سینما به سراغ داستان هایی می رویم که فانتزی و تخیل هستند و در مقابل آن سینمای داستانی را داریم که بخش اعظمی از آن شامل سینمای مستند می شود. در سینمای داستان گو تخیل محور بودن قصه ها مورد نظر است که در زندگی بشر نمی توان منکر آن شد و بودن آن ضرورت دارد.

 

سینما یکی از مدیوم‌های کامل برای داستان گویی است

سپس کسری ولایی دیدگاه خود را در این زمینه بیان کرد و گفت: تعریف عمومی این است که داستان یکی از ارکان اصلی سینماست که فکر می کنم کمی اشتباه هست چون باید بگوییم سینما یکی از مدیوم های کامل برای داستان گویی است و داستان گویی پدیده ای است که به اندازه عمر انسان و تمدن سابقه دارد. داستان گویی یکی از ابزارهای اصلی انسان برای مواجهه با هستی است و قصه ها رمز و رازهایی هستند که با آن ساز و کار دنیا را نسل به نسل انتقال می دهیم و این از گذشته های دور شروع شده و تمام کتب آسمانی و متون مقدس به جای اینکه کتاب قانون باشند مجموعه ای از قصه هستند یعنی با قصه سعی می کنند با انسان ها ارتباط برقرار کنند، اسطوره ها هم به همین شکل هستند و مدیوم ها به این شکل عوض شده و به امروز رسیده که سینما به عنوان یک مدیوم کامل بیشترین ابزار ممکنه را برای تعریف قصه در اختیار ما می گذارد.

 

وی ادامه داد: در جامعه ما قصه همیشه نادیده گرفته شده است، به خصوص بعد از مشروطه که داستان گویی به شکل مدرن وارد ادبیاتمان شده قصه به عنوان پدیده ای که با طیف گسترده ای از مردم در ارتباط است به عنوان مقوله عوام پسندانه تلقی شده و به همین خاطر داستان گویی در ادبیاتمان هم نداریم. شاکله اصلی سینما بر مبنای داستان است و اکثر تحولات سینمایی طی 20 سال اول شکل گیری سینما برای انتقال داستان به وجود آمدند، سینما تعریف جداگانه ای دارد که داستان فرای آن قرار می گیرد.

 

سینمای قصه گو با سینمای داستان گو متفاوت است

در ادامه کیا با اشاره به تفاوت سینمای داستانی و غیرداستانی بیان داشت: در سینمای داستانی پایه بر مبنای تخیل و در سینمای غیرداستانی بر مبنای نمایش موقعیت واقعی است و الزام در سینمای داستانی بر واقعیت نیست، سینمای قصه گو با سینمای داستان گو متفاوت است، شاید در فارسی معادل های صحیحی برای اینها ایجاد نکردیم. قصه، عام و جهان شمول محسوب می شود و سینمای داستان گو در هر تعریف استاندارد داستان بر مبنای تخیل است و عبارت فیکشن را برای این مسئله عنوان می کنند ولی در سینمای مستند بر مبنای واقعیت است.

 

ولایی در پاسخ به این سوال که آیا سینما بدون قصه، سینما نیست، گفت: نمی توان گفت سینما نیست چون خیلی از فیلم های تجربی را داریم که واقعا سعی می کنند رویکرد ضد قصه داشته باشند، در سینما می توان با ابزارها کار غیر داستانی جلو برد، سینمایی که قصه نمی گوید تکیه اش بر فرم است یا بی واسطه و بدون استفاده از قصه مفاهیم را منتقل می کند.

 

احمد کیا در ادامه این بحث گفت: البته قصه به تعبیر عام مدنظر هست، چون یک تعریف کلی به اسم روایت داریم و بالاخره یک فیلم تجربی هم یکسری اتفاقاتی را پیش می برد که در مکان و زمان اتفاق می افتند. روایت مجموعه اتفاقهایی هستند که در یک زمان و مکان به واسطه شخصیتهایی اتفاق می افتند و این تمایزها فقط برای درک بهتر و پیشبرد مفاهیم نظری برای بحث نقد است تا بتوانیم در درک ساختار فیلم از یک استاندارد و الگو تبعیت کنیم.

این کارشناس سینما سپس در زمینه مشخصه های اصلی سینمای داستان‌گو گفت: شاید شمردن اینها به شکل ملموس امکان پذیر نباشد چرا که بی نهایت الگوهای داستان گویی وجود دارد ولی در تعریف کلی یکسری انتظاراتیست که مخاطبین از این نوع سینما دارند مثلا این سینما قهرمان پرور است یا به فرم داستان مثل شخصیت، مد، تحولات داستانی، گره ها، ساختار روایی که اتفاقات بر مبنای چه زنجیره ای در کنار هم قرار می گیرند و چه اوج هایی را شکل می دهند. هر ژانری از یکسری مشخصه های منحصر به فرد استفاده می کند و اینها بعدا با هم ترکیب می شوند و یکسری ویژگی های خاص دیگری را به وجود می آورند، شمردن اینها بحث را طولانی را مفصل خواهد کرد.

 

تفاوت سینمای داستان گو و غیرداستانی مبحث تخیل و واقعیت است

وی افزود: تنها تفاوت سینمای داستان گو و غیرداستانی مبحث تخیل و واقعیت است، مثلا در «جدایی نادر از سیمین» در سینمای داستان گو الزامی ندارد که نادر یا سیمینی باشد که به واسطه چنین وقایعی از هم جدا شوند اما در سینمای غیرداستانی باید نادر و سیمینی باشد و این مجموعه اتفاقات رخ بدهد. خیلی از آثار بر مبنای واقعیت ساخته شده اند اما بر اساس واقعیت سینمایی هستند نه واقعیت آنچه اتفاق افتاده است، در سینمای داستانی گونه ای هست که واقع گرایی می کنیم یعنی از عناصر سینما و عناصر قصه به گونه ای استفاده می کنیم که برای مخاطب تداعی کنیم این چیزی که می بینی واقعیت است ولی واقعیت نیست. معیار اینکه مخاطب چگونه متوجه شود این مربوط به سینمای داستان گو یا غیرداستان گو هست همین است، مثلا در سریال مختار شخصیت هایی وارد می شوند که درام ایجاب می کند و واقعیت ایجاب نمی کند و در سینمای غیر داستانی چنین حقی نداریم، سینمای غیرداستانی وفادار به واقعیت می ماند.

 

ولایی در پاسخ به این سوال که آیا می توانیم با یک فیلم تاریخی مواجه شویم ولی بگوییم یک اثر داستان گو با همان ویژگی هاست، گفت: کاملا درست است، هم می توانیم فیلم تاریخی داستان گو و هم فیلم ملودرام داستان گو داشته باشیم، سینما یک مدیوم داستان گویی است و اگر این مبنا را بگذاریم بحث دیگری در این مورد نخواهد بود.

کیا با اشاره به اینکه فیلم های روی پرده خواسته جامعه و مخاطبین نیست گفت: ما مخاطب محور نیستیم وگرنه مخاطب با داستان مشکل ندارد و آن را دوست دارد، برای زندگی نیاز به تخیل و محملی داریم تا روزمرگی زندگی را تحمل کنیم و اندیشه و محتوای مورد نظرمان را ردیابی کنیم. در سینمای خودمان با مخاطب مهربان نیستیم و به او تکلیف می کنیم و مخاطب آن را پس می زند، مخاطب باید خودش تصمیم بگیرد که ذائقه اش را تغییر بدهد یا خیر و این را نمی توان تکلیف کرد. از اول تاریخ سینما اثرها تماما گونه‌هایی بوده که محتوای آنها مورد نظر مخاطب نبوده و از طرف مجامع تصمیم گیرنده و مسئولان و مدیران تایید شده که ساخته شود و بعد روی پرده آمده است.

وی افزود: اینکه فیلم فروش می رود الزاما به معنای پرمخاطب بودن آن نیست، طبق آمار نشریه اسکرن دیلی در سال 2007 در ایران به ازای هر فیلم 4/2 سالن سینما هست و در مورد تعداد بلیط ها برای هر فیلم 100 هزار بلیط بوده که این مقدار زیادی نیست، در سال 91 تقریبا مخاطبین سینمای ما را 5/8 میلیون نفر عنوان کرد که نشان می دهد هر ایرانی هر 9 سال یکبار سینما می رود و این یک تراژدیست و این یعنی سیر نزولی داشته ایم.

 

این کارشناس ادامه داد: در 1081 شهر ایران اصلا سینما نداریم، هنوز نتوانسته ایم به مخاطب توضیح دهیم چه سینمایی را می خواهی؟ مخاطب هم سینما را کنار می گذارد. داستان در اینجا معیار نیست و ما برای داستان ها خطوطی را تعریف می کنیم که برای مخاطب قابل قبول نیست.

 

داستان گویی در دل سینمای صنعتی رشد می کند

ولایی در تکمیل صحبت های کیا بیان داشت: مخاطب ما سینمای روز دنیا را دنبال می کند و اگر آمار دانلودهای غیرقانونی اینها را محاسبه کنیم عجیب و غریب است. باید گفت چرا سینمای داستان گو نداریم؟ این دو دلیل اصلی دارد: ساختار سینمای ما صنعتی نیست و داستان گویی به طور کلی در دل سینمای صنعتی رشد می کند و دوم اینکه ادبیات داستان گو نداریم چون ادبیات منبع اصلی تامین داستان گویی در سینماست. از وقتی سینمای مدرن وارد ادبیات ما شد جامعه فرهیخته و نخبه گرا همیشه سعی داشته که فاصله ای را با طبقه عامه مردم حفظ کند، پدیده داستان هم باید از طریق نخبگان جامعه وارد شود و جامعه ی ما چون همیشه دوست داشته که عوام پسندی را نفی کند داستان گویی به صورت عامه پسند نبوده است و این موجب شده گزاره های غلطی در جریان ادبیات و سینمای ما شکل بگیرد که اثری که استقبال زیادی از آن می شود نمی تواند پیچیده و ارزشمند باشد و عوامانه است.

وی افزود: در نتیجه عنصر اصلی این جنس از داستان که قهرمان پروری و خیال است نفی شده است و به همین دلیل نخبه گرایان ما به جای قصه سعی می کنند معضلات جامعه را نشان دهند یعنی به جای آرمان گرایی واقع گرایی از منظر فلسفی را دارند، از طرف دیگر باید در نظر داشت داستان گویی وابسته به خلاقه انسان است ولی در سینما آنچنان رشدی نداشته و هنر و ادبیات درجه دو بوده و بخش زیادی از نخبگان جامعه ی ما که شاید می توانستند خیلی موثر باشند به سمت آن نرفته اند.

احمد کیا با اشاره به اینکه ایران یکی از قطب های ادبیات در جهان است گفت: احساس می کنم همواره این نظر بوده که سینمای داستان گوی ما با اقبال بیشتری مواجه می شود اما متاسفانه در تیررس دیدگاه های سلیقه ای مدیران سینمایی قرار گرفته و در نتیجه خیلی از آثار قلع و قمع شد و یا دیده نشد و اصلا تبیین نشده که منظورشان از داستان گویی چیست، نکته دوم این است که هر فرهنگی نمود خودش را از طریق کانال ها نشان می دهد و یکی از رسانه هایی که بسیار در این مبحث موثر است سینماست، شما یک فیلم را که می بینید بدون اینکه بدانید محصول کدام کشور استخیلی راحت از جنس داستان متوجه می شوید که به کدام کشور می خورد و جهان بینی عامی که منحصر به آن فرهنگ است با نشانه ها خودش را نشان می دهد مثلا در داستان های هندی یک خوش بینی ذاتی نسبت به زندگی و جهان را می بینید که در اروپا نیست و نگاهشان بدبینانه و سیاه تر است، شما یک فیلم را در ایران نمی ببینید که از الگوی داستانی ایرانی تبعیت می کند ولی در مورد ژاپن و هند اینطور نیست و آنها نگاه فرهنگی خود را غالب می کنند ولی ما در ملودرام ها و درام ها یا خیلی از آثار دقیقا جهان بینی اروپایی را داریم.

ولایی به قیاس سینمای ایران با دنیا پرداخت و گفت: سینمای صنعتی و نگاه سلیقه ای به این بر می گردد که از اول ساختار صنعتی در سینما نداشتیم، ساختار صنعتی زمانی شکل می گیرد که یک کمپانی فیلمی را می سازد و زمانی می تواند سودآور باشد که مردم آن را ببینند پس مجبور است سلیقه مخاطب را تامین کند اما این وضعیت در سینمای ما نبوده و مدیریت فرهنگی صورت گرفته تا اینکه به عنوان یک محصول فرهنگی ساخته شود و به فروش برسد و در عوض در کشورهایی سینمای داستان گو رشد کرده که ساختار صنعتی دارد و عنصر اصلی آنها داستان گویی است، در کنار آن سینمای عامه پسند هند از طریق همین فیلم ها به دنیا صادر شده است و غربی ها الگو می گیرند و در کنار سینمای هند، ژاپن را داریم که به خاطر انیمیشن های جذاب اصطلاحات ژاپنی در دنیا باب می شود و این وابسته به اساطیر و فرهنگ و کهن الگوهای خودشان است.

کیا نیز در زمینه الگوهای داستانی بیان داشت: قاره اروپا در آماری که گفتم با تولید 1164 فیلم در رده دوم است، مگر سینما از فرهنگ جداست؟ هنر روح جامعه است و نمی توانیم الگوهای درام امریکایی را در جامعه خودمان گرته برداری کنیم و بگوییم چرا مخاطب فیلم را نمی بیند، الگوهای داستان گویی ایران ارسطویی نیست و در دنیا ارسطویی است، الگوهای روایی در ایران خیلی پیچیده است و مخاطب با توجه به اینکه در این جامعه زندگی می کند آن پیش فرض ها را نمی پسندد، خیلی از دانشجویان و مردم سینمای دنیا را می بینند ولی وقتی اثر خودمان را می بینند پس می زنند و دلیل این است که چیزی را که می بینند محصولی نیست که از دل فرهنگ جامعه خودشان بیرون آمده باشد. در ژانر کودک چندسال است فیلم خوب نداریم در صورتی که قبلا محبوب بود، آیا غیر از این است که نگاه های سلیقه ای باعث پرورش آن ژانر نشد؟

ولایی در صحبت پایانی خود گفت: سینمای ایران بیشتر تحت تاثیر سینمای غیر اصلی است و این خیلی عجیب است و در سینمای آکادمیک ما هم وجود دارد در حالی که ساختار آموزش آکادمیک می خواهد نیروی جدید به جریان اصلی هر رشته و صنعت تحویل دهد و آموزش سینماییمان مدل یک فیلمساز در هر محله است، یعنی به جای اینکه فیلمسازی را تربیت کند که وارد جریان اصلی شود نوعی از سینمای آلترناتیو و آماتوری را گسترش می دهد که هرکسی در هر محله فیلم بسازد و با دوستان ببینند نه اینکه سینما گسترش یابد.

احمد کیا نیز در بخش پایانی صحبت های خود بیان داشت: آرزو می کنم نسبت به فرهنگ و جامعه خودمان نگاه صحیح تری داشته باشیم و آموزش مسئولانه داشته باشیم که به نتیجه مثبتی برسد.

برنامه رادیویی سینمامعیار پنجشنبه‌ها ساعت 14:30 دقیقه از رادیو گفت‌وگو پخش می‌شود. برنامه‌ای با اجرای سیدامیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمدجواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.

 

نظر شما