شناسهٔ خبر: 38738 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یادداشتی درباب فیلم رستاخیز

مساله فیلم رستاخیز و اعتراضاتی که برای نمایش ان مطرح شد، چالشی را در عرصه سینمای دینی ایران مطرح کرد به که نظر می رسد بیش از خود این فیلم خاص اهمیت دارد.

 

 

 

فرهنگ امروز /جبار رحمانی

مساله فیلم رستاخیز و اعتراضاتی که برای نمایش ان مطرح شد، چالشی را در عرصه سینمای دینی ایران مطرح کرد به که نظر می رسد بیش از خود این فیلم خاص اهمیت دارد. نزاع ها و اعتراضاتی که در حاشیه این فیلم شکل گرفت،  حاشیه ای شد که از متن مهمتر بود. نقدهایی که بر این فیلم شد، بگونه ای بود که وجوه هنری ان در همهمه نظرات و دیدگاه های دیگر فراموش شد و کمتر  نقدی به ابعاد هنری و سینمایی این اثر پرداخت. در این نوشتار هم قصد من نقد هنری این فیلم نیست، بلکه پرداختن به همان حاشیه ای است که از متن  مهمتر شد. شخصا شاهد یکی از جلسات نقد و بررسی این فیلم بودم. به نظرم می توان رویکردها  و نظریات مختلف را با یک گونه شناسی گفتمانی به چند دسته تقسیم بندی کرد: گفتمان روحانیون، گفتمان مداحان، گفتمان محققان تاریخ و فرهنگ، و گفتمان منقدان هنری، گفتمان مدیران فرهنگی. در این میان شاهد پیوندی استراتژیک میان دو گفتمان روحانیون و مداحان هستیم،‌پیوندی که عملا آنها را به یک گفتمان منتقد جدی تبدیل میکند و عملا آن قدر قدرت دارند که نمایش انی فیلم بواسطه قدرت سیاسی آنها به تعویق بیافتد.

این گفتمان های پنجگانه را از چند جهت می توان مورد بررسی قرار داد. انچه که در فضای رسانه ای و در جلسات نقد و بررسی این فیلم می توان شاهدش بود آنست که در عمل هیچگونه گفتگویی بر سر این فیلم رخ نمی دهد. هرگروه در نقد و رد و دفاع از فیلم،‌فقط حرف خودش را می زند. این مجامع نقد و بررسی فیلم،‌بیشتر به صحنه سخنرانی ای شباهت دارند که هم زمان چندین نفر پشت تریبون هستند و هرکدام فقط حرف خودش را می زند. به تعبیر منطقیون،‌گسی گفتگو نمی کند، بلکه همه جدل میکنند و غایت جدل نیز اسکات خصم است. به همین دلیل نزاع میان این گفتمان بر سر این فیلم،‌نزاعی نیست که با گفتگو حل شود. گفتگو زمانی رخ میدهد که طرفین قایل به این باشند که دیگری هم ممکن است راست بگوید و بهره ای از حقیقت داشته باشد. زمانی که هرکس مدعی است تنها او وارث و کلید دار حقیقت است، نه تنها گفتگویی رخ نمی دهد،‌بلکه شاهد خشونت نمادینی خواهیم بود که به زود فشار و تهدید می تواند سبب پخش یا مانع پخش فیلم شود. به نظرم گفتگوی بر سر این فیلم به نزاعی گفتمانی بدل شده است که هرکس به دنبال به کرسی نشاندن حرف خودش است. به همین دلیل این فیلم بیش از آنکه محل اصلی بحث باشد، نمادی است از یک سلسه نزاع های گفتمانی میان گفتمان های فوق و حاملان آنها. به همین دلیل برخی از منقدان در گروه محققان تاریخی و فرهنگی وادبی،‌علی رغم نقدی که بر فیلم دارند، مدافع آن هستند،‌تا در مقابل تمامیت خواهی سایر گفتمان ها بایستند. برای اینان مساله اینست که قرار نیست کسی تمامیت اختیارات عرصه فرهنگ را ملک شخصی خودش بداند و آنها را به هر بهانه ای سرکوب کند. باید به شیوه ای منطقی و متعادل، امکان حضور دیگر گفتمان های مشروع را فراهم کرد. مساله اصلی که مانع این گفتگوی میان گفتمان ها می شود،‌ اینست که محل نزاع نه یک امر فرهنگی یا هنری،‌بلکه یک امر اعتقادی است. لذا اعتقادی بودن این مساله امکان گفتگو را تا حد زیادی حذف میکند، بالاخص زمانی که هر گروه مدعی انحصار حقیقت برای خودشان هستند.

مداحان و روحانیون‌مدعی آن هستند که انها تنها منابع معتبر برای روایت عاشورا هستند و هر گونه روایتی بیرون از نظرگاه آنها باشد ،‌نه تنها درست نیست،‌ بلکه مستحق حذف نیز هست. درست است که در استدلال هایشان به منابع تاریخی ارجاع میدهند، اما این ارجاع یک ارجاع علمی نیست، بلکه یک نمایش صوری از ادعای عقلانی بودن بحث است. باید به یادداشته باشیم که اختلاف منابع شیعی در مورد واقعه عاشورا به حدی است که تنها قدر مشترک متقن  آنها، کشته شدن امام حسین در روز عاشورا است، سایر امور کم یا زیاد محل اختلاف هستند. حتی برخی از گروه های شیعی غالی معتقدند که امام حسین در این روز کشته نشده و همانند مسیح به آسمان عروج کرده است. در این سراب روایت تاریخی پیرامون عاشورا، مدعی مستند بودن صرفا یک ادعای شخصی و حدسی است،‌که اتقانی درباب آن نیست. نکته جالبتر در پس این دو گفتمان متحد در نقد فیلم و متقاضی حذف شدن آن اینست که ای دو گفتمان اختلافات تاریخی جدی ای دارند که بر سر تحریف کردن واقعه عاشورا است. آنچه که در آیین های عاشورایی ذیل زبان حال مطرح می شود، دقیقا مبتنی بر تخیل لحظه ای مداح یا روضه خوانی است که بر حسب درک و قابلیت های ذهنی خودش،‌مناسبات بسیار درونی و شخصی معصومین را به بیان می آورد. آنچه که دو گروه طی قرون مختلف در عرصه زبانی انجام می داده اند، امروز یک کارگردان در عرصه تصویری انجام داده است، به همین دلیل اعتراض انها به این فیلم،‌در کنه خود مدعی نوعی پاکی است، اگر مدعی هستند که این فیلم تحریف گر تاریخ عاشورا بوده، باید به یاد داشته باشند که تمام آنچه علمای بزرگی مانند محدث نوری‌، استاد مطهری و بسیاری دیگر از آن به عنوان تحریفات عاشورا نام می برند توسط همین مداحان و برخی روحانیون شکل گرفته و وارد منابع تاریخی شده است. اما ادعای لزوم مستند بودن روایت عاشورا،‌توسط مداحان نسبت به این فیلم،‌بیشتر به یک طنز فرهنگی می ماند تا یک ادعای حقیقت. انحصار حقیقت در سطح گروه های عوام این گفتمان منجر به واکنش هایی می شود که پیرامون این فیلم میتوان دید، انجا که افراد اصلی در این فیلم را حرامزاده و ... تلقی میکنند. در این گفتمان هرکس مخالف ما باشد، نه تنها ناپاک و نجس است،‌بلکه مستحق سرکوب به هر نحو، حتی خشونت هم هست.

در مقابل گروه های اهل تحقیق تاریخ و فرهنگ و ادب،‌با پذیرش نسبیت روایت عاشورا، ‌معتقدند که علی رغم نکات مورد نیاز به اصلاح در فیلم،‌ این مساله را نمی توان بهانه ای برای ممنوعیت نمایش این فیلم دانست. ادعای اصلی این گروه آنست که کسی یا گروهی حق ندارد به بهانه آنکه روایتی مختلف با روایت اوست،‌ آن را سرکوب کند. مساله اصلی آنست که بنا بر اصول مشترک (در منطق دینی،‌اشتراک در مبانی توحیدی) می توان اجازه حضور داد،‌تاجایی که هیچ چیزی موجب وهن اعتقادات و مقدسات نشود. نزاع اینان با گروه اول بر سر آنست که کسی حق ندارد تنها خودش و گروهش را راوی نهایی و تنها راوی حقیقت بداند. مساله اصلی آنست که این گروه تلاش میکند به طرفین اتحاد روحانیون و مداحان بقبولانند آنها تنها معیار حقیقت نیستند. در این دعوای گفتمانی، انچه که اهمیت دارد موقعیت این گروه هاست، که تعیین کننده قابلیت و قدرت آنها در این نزاع است.

در کنار اینها،‌گفتمان دولت هست، کسی که مدعی است او مسئول و محور سیاست های فرهنگی است، لذا باید موقعیت قانونی آن را پذیرفت و قرار نیست که مکانیسم های غیر قانونی مشروعیت این گفتمان را زیر سوال می برند. دولتیان نیز به دنبال آن هستند که موقعیت حقوقی و قانونی خودشان را حفظ کنند، اما به دلیل نقش رهبران مذهبی در این موقعیت، خیلی نمی توانند به صراحت رفتار کنند،‌لذا منتظرند ببیند نزاع گروه ها و گفتمانهای دیگر چه می شود تا بر حسب مصالح دولت و منصب ها، اقدام کنند.

در این نزاع جدی و گاه خشونت بار، گفتمان هنری بهتردیده که سکوت کند، چون ابزار لازم برای مقابله را ندارد. به همین دلیل عده از منتقدان وضع موجود استدلال می کنند که این نزاع ها، هنر دینی و سینمای دینی را در نطفه خفه خواهند کرد و مانع توسعه آن خواهند شد. این عدم تحمل و مقابله و مقاومت در برابر روایت های متفاوت از نظر ما، سبب می شود که هیچ اهل هنری جرات تولید در عرصه هنر دینی نداشته باشند.

یک نزاع دیگر هم در انی میانه هست، نزاع میان منابع شرعی و منابع حقوقی و قانونی. یعنی منطق قانون همچنان مقهور منطق شرع است و شرع می تواند فراتر از قانون عمل کند و حتی آن را نفی کند. البته این مساله نشان میدهد که گفتمان شرعی هنوز در ایران مشروعیت گفتمان قانونی را نپذیرفته و هرگاه که لازم دیده، آن را زیرپاگذاشته است. اینکه جامعه ایرانی هنوز نتوانسته موقعیت گروه های مدعی شرع  و گروه های مدعی قانون را حل کند، نزاعی است که در این ماجراها خودش را نشان میدهد. هنوز هم گفتمان های شرع مدار، مشروعیتی برای سیستم قانونی ایران اسلامی قائل نیستند،‌به همین دلیل هروقت که لازم بدانند آن را نفی میکنند. دولت هم به دلیل مبانی مشروعیتی که از دل علما و روحانیت بدست می اورد، همیشه خواسته های انها را می پذیرند.

به هرحال نزاع بر سر رستاخیز، نزاع بر سر یک فیلم نیست، به همین دلیل این نزاع را باید نزاع بر سر انحصار حقیقت و روایت تک صدایی از آن از یکسو،‌ نزاع بر مرجعیت قانون یا گروه های متخصصان دین مانند روحانیون و مداحان از سوی دیگر دانست. این نزاع، بیانگر نزاعی عمیق در فرهنگ ایرانی است،‌نزاع  میان منطق گفتگو و منطق انحصار. به نظر می رسد این نزاع باید در فرهنگ ایران امروز حل شود تا بتوان راهی برای رهایی نیروهای خلاقه فرهنگ پیدا کرد. فیلم رستاخیر علی رغم کاستی هایی که دارد (و به نظرم شبیه یک روضه متوسط و در برخی موارد ضعیف از واقعه عاشورا به زبان تصویر هنری است)، صرفا بهانه ای بوده برای به نمایش درآمدن مجدد این نزاع.

هرچند برخی منتقدان گفته اند چرا این معترضان نسبت به سایر ظلم هایی که در جامعه میشود سکوت کرده اند و اینجا سینه چاک شده اند، اما باید گفت اینجا دقیقا نقطه حساس آنهاست، زیرا در آن ظلم ها و تولیدات هنری افتضاح و توهین آمیز کسی مدعیات اصلی و زیربنایی  این گروه ها را هدف قرار نداده و مبانی قدرت آنها را تخطئه نکرده، اما این فیلم مدعی آنست که دیگران هم حق روایت دین را دارند.همیشه نزاع بین دینداران خیلی خونین تر از نزاع میان دینداران و بین دینان است. اینجا نیز همینگونه است. به همین دلیل میتوان در قالب یک دوست فیلم هایی در مورد ارزشهای دینی ساخت و آنها را تخریب کرد، اما در قالب یک دیندار، حق ساختن فیلمی خارج از الگوهای مورد تایید ما را نداریم. این نزاع را باید حل کرد، در غیر اینصورت حداقل باید قائل شد دیگر گروه های مذهبی هم مشروعیت آن را داشته باشند به ضرب زور مدعایشان را به کرسی بنشانند  که البته این آغاز انحطاط و هرج و مرج است. لذا نمی توان از این طریق فرهنگ را به سرانجامی رساند، مگر آنکه تکلیف جامعه با مرجع نهایی امور یعنی قانون مشخص شود، تا هرکس نتواند فراتر از قانون باشد و حل مساله هم به ضرب زور، که از طرق گفتگو حاصل شود.

سایت انسان شناسی و فرهنگ

نظر شما