شناسهٔ خبر: 38788 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به مخاطبان فیلم نهنگ عنبر

شايد نهنگ عنبر در مقايسه با ابر سازه هاى سينماى جهان هيچ ارزش هنرى نداشته باشد اما در پيام غم انگيزش كه عليل وارانه پيش مى رود مى تواند شاهدى باشد بر معلوليت افرادى كه در چنين خرده فرهنگى زندگى مى كنند.

 

فرهنگ امروز/ نسرین ریاحی‌پور:

هنر در سخيف ترين شكل خود و حتا فرا تر از آن همه ى مصنوعات بشرى  بازنمايى كننده ى فرهنگ، باورها و اعتقادات مردم يك جامعه است.  سينما نيز بخشى از توليد انسانى است. يك فيلم نشانه اى قابل تفسير از خرده فرهنگى است كه آن را خلق كرده است. بنابر اين اصل، هر چيزى كه انسان خلق مى كند ارزش مطالعه و بررسى دارد و مى تواند رازهاى شگرفى درباره ى جامعه عرضه كند. اقبال عمومى  يك اثر نيز نكات قابل توجهى را درباره ى مخاطبان افشا مى كند.
نهنگ عنبر فيلمى ساده است. روايت خطى و كاستى هاى بسيارى دارد. آغاز فانتزى- كمدى اش البته با كيفيتى كمتر يادآور فيلم هاى ژان پير ژونه است؛ اما نمى تواند به ژانر خود وفادار بماند، قواعد خود را مى شكند و به يك درام تبديل مى شود. در بسيارى از صحنه هاى اين فيلم كه روايتى از دوره هاى زمانى گوناگون است مولفه هاى زندگى امروزى ، مانند: تابلوهاى تبليغاتى، خط كشى هاى مدرن خيابان ها ، انسان هايى با پوشش و آرايش امروزى ديده مى شوند، شخصيت هاى داستان عمق پيدا نمى كنند و رفتارشان فضايى غير منطقى در داستان ايجاد مى كند، بدان معنا كه مخاطب نمى تواند دريابد كه شخصيت ها به كدام دليل اقدام به انجام عملى مى كنند و ... بارى نهنگ عنبر فارغ از بحث هاى زيبايى شناسانه، سازه اى انسانى است كه پيامى از سوى خالقانش ارسال مى كند و مخاطبانى دارد كه به استقبال اين پيام رفته و ديگران را نيز به ديدن آن تشويق مى كنند. چرا اين فيلم مورد استقبال عموم قرار گرفته؟ اين پيام ها كدامند؟ داستان از تولد كودكى آغاز مى شود، محتوم ترين رخداد براى هر موجود زنده اى تولد است. مسئله اى كه هيچ نقشى در آن نداشته است، ما در اين جا با هستى به عنوان يك اجبار، عملى كه در آن هيچ اختيارى نداريم رو به رو  هستيم.  طبقه ى اجتماعى ، هوش و استعدادهاى مان نيز از همين دستند. " من در يك خانواده ى متوسط معمولى متولد شدم" راوى به ناتوانى و مفعول بودنش اعتراف مى كند و در ادامه داستان ما با دوره هاى زمانى و شرايط  گوناگونى مواجه هستيم كه او را به درون مى كشد و زندگى اش را شكل مى دهد. گرچه قهرمان تلاش مى كند: او براى دخترى كه دوست دارد ماشين مى خرد، براى ماندن به او اصرار مى كند، مى خواهد با پاسپورتى جعلى از كشور بگريزد، با گروه ارشاد همنوا نمى شود و ... . اما در نهايت و هميشه طبيعت از او نيرومندتر است.  شايد بازگشت رويا در آخر تلاش راوى است براى آن كه سرنوشت محتومش را باور نكند و اميد داشته باشد كه روزى زندگى شانسى كوچك به او ارزانى خواهد كرد. راوى يك قربانى است، قربانى مادرى كه او را ترك مى كند، جنگى كه آغاز مى شود، دخترى كه دوست مى دارد و او را ترك مى كند، قربانى محدوديت ها و اجبارهاى تاريخى و نمى تواند بر آن ها فائق آيد.  بسيارى از مخاطبان نهنگ عنبر هم دلانه با او تا انتهاى فيلم پيش مى روند. آن ها نيز با دوره هايى مشابه دست و پنجه نرم كرده اند. آن ها هم گاه پس از شكست هاى مكرر در يوتوپياى نوجوانى به راه هاى سودجويانه و محافظه كارانه مانند ساخت و ساز تن داده اند و بر موج هاى اجبار سوار شده اند.
مسئله ى ديگر لذتى است كه يادآورى رنج هايى كه در فيلم به نمايش درامده اند در مخاطبان ايجاد مى كند.  چه كسانى از رنج لذت مى برند؟ وقتى محروميت فراگير و دائمى مى شود، فرد تلاش مى كند از آن چه موجود است لذت ببرد.  عوامل رنج مى توانند به عوامل لذت بدل شوند. در گذشته ى متولدين دهه ى شصت و قبل از آن جنگ، بى خانمانى، كمبود منابع اطلاعاتى، در دسترس نبودن كالاهاى فرهنگى، مواد غذايى متنوع، كالاهاى لوكس و ... نوعى رنج و محروميت ايجاد كرده بود. كوچك ترين عامل لذت از سوى فردى كه آزارى دائم را تحمل مى كند مى تواند به گوارا ترين خوشى (ويدئو) بدل مى شود، فرد تلاش مى كند به لذت پيشين رجوع كند اما زمان مانع اوست. او نمى تواند شرايط را كاملاً بازسازى كند.  دوره هاى تاريخى كه در نهنگ عنبر به نمايش در مى آيند يادآور همان لذت هاى كوچك اما عميق هستند. عامل ديگرى كه بازگشت به گذشته ى مورد نظر را لذت بخش مى كند روياست، كه در محروميت قوت مى گيرد. انديشه ى آب براى فرد گم شده در بيابان سراب پديدار مى كند. فرد در فرايندى ذهنى مدام به ساختن تصوير خواسته هايش مى پردازد و تعليقى كه در حين اين عمل وجود دارد؛ لذت بخش تر از خود آن چيز است. شايد بسيارى از مخاطبان نهنگ عنبر با نگريستن به مانتوى گشاد و آستين پفى رويا، شلوار ارژنگ و بسيار نمادهاى مادى موجود در فيلم بهتر مى توانستند خاطرات، رنج ها و لذت هاى شان را بازسازى كنند.  
 شايد نهنگ عنبر در مقايسه با ابر سازه هاى سينماى جهان هيچ ارزش هنرى نداشته باشد اما در پيام غم انگيزش كه عليل وارانه پيش مى رود مى تواند شاهدى باشد بر معلوليت افرادى كه در چنين خرده فرهنگى زندگى مى كنند.  خرده فرهنگى بر آمده از محيطى ستيزه جو با شرايطى محدود كننده كه موقعيتى فراتر از خلق چنين اثرى را مهيا نكرده است. 

سایت انسان شناسی و فرهنگ

نظر شما