شناسهٔ خبر: 39481 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چرا رابطه سینما و مذهب را قیچی می‌کنند؟

سینمای ایران چقدر در حوزه تاریخ اسلام، مؤثر عمل کرده است؟ این پرسشی است که همواره مطرح می‌شود و طبعا همواره در این میان، سینما به کم‌کاری در این زمینه محکوم می‌شود.

فرهنگ امروز/ کیوان کثیریان؛

سینمای ایران چقدر در حوزه تاریخ اسلام، مؤثر عمل کرده است؟ این پرسشی است که همواره مطرح می‌شود و طبعا همواره در این میان، سینما به کم‌کاری در این زمینه محکوم می‌شود. برای پاسخ به این پرسش باید دید دست سینمای ایران چقدر در تصویرکردن داستان‌ها و رویدادهای تاریخ اسلام باز بوده است.  بدیهی است که بخشی از کارگردانان سینما، که هم دغدغه ساخت آثاری از این دست را دارند و هم از توان و دانش کافی و پیشینه موردوثوق دولت برخوردارند، بیشتر در معرض تولید این آثار بوده‌اند. این‌گونه فیلم‌ها و سریال‌ها با توجه به حجم، وزن و اهمیتشان برای دولت، معمولا بیگ‌پروداکشن‌ هستند و غالبا بودجه بی‌دردسر دولتی نصیبشان می‌شود. اما اینکه با تمام اینها اغلب سینماگران رغبتی برای تولید فیلم‌های تاریخ اسلام ندارند، دلایل روشنی دارد. بگذارید ابتدا نگاهی بیندازیم به آثار شاخص تولیدشده در زمینه تاریخ اسلام. فریبرز صالح، سال‌ها پیش «سفیر» را با موضوع حواشی قیام عاشورا ساخت. در «روز واقعه»، شهرام اسدی و البته بهرام بیضایی نیز تلاش‌هایی برای انتقال عظمت عاشورا از مسیر غیرمستقیم انجام دادند. مجتبی راعی البته سعی کرد روایتی امروزین از عاشورا روی پرده سینما ببرد. فیلم تاکنون ناکام احمدرضا درویش-رستاخیز- از اولین فیلم‌هایی بود که وارد میدان نبرد عاشورا شد و قصد داشت مستقیم‌تر به جزئیات قصه کربلا بپردازد. فیلم «محمد رسول‌الله(ص)» مجید مجیدی نیز تازه‌ترین فیلمی است که بخشی از تاریخ اسلام را دستمایه کرده است.
در تلویزیون اما اوضاع کمی متفاوت است. مهدی فخیم‌زاده زندگی امام‌حسن (ع) و امام‌رضا (ع) را ساخت و میرباقری هم «امام علی (ع)»، «معصومیت از‌دست‌رفته» و «مختارنامه» را که در این آخری تلاش کرد بخشی از روز عاشورا را تصویر کند. هم درویش و هم میرباقری با توجه به محدودیت تصویر‌کردن چهره معصومان، سعی کردند داستان جذاب و حماسی حضرت ابوالفضل(ع) را که برای مسلمانان از جذابیت بالایی برخوردار است، به تصویر بکشند و هر دو نیز با مجوزهایی، این صحنه‌ها را ساختند. ولی هیچ‌یک موفق نشدند این سکانس‌ها را به نمایش عمومی بگذارند و گرفتار ممیزی رسمی و غیررسمی شدند. طبعا وجود چنین سخت‌گیری‌هایی موجب خواهد شد در فیلم‌نامه‌ها و فیلم‌های این‌چنینی، چهره قهرمانان اصلی قصه قابل‌نمایش نباشد و طبیعی است که فیلم‌سازان طراز اول، دیگر خود را درگیر چنین پروژه‌هایی نخواهند کرد. بدون قهرمان و شخصیت مثبت که نمی‌شود فیلم ساخت! حالا ببینیم گروهی از فیلم‌سازان ظاهرا ارزشی در این زمینه چه کرده‌اند. یک نگاه گذرا نشان می‌دهد آنها علاقه‌ای به تاریخ اسلام ندارند ولی به‌شدت به زندگی پیامبران بنی‌اسرائیل علاقه‌مندند و یک مرور ساده این را نشان می‌دهد. جمال شورجه تاکنون در زمینه تاریخ اسلام چیزی نساخته ولی یک‌ بار قرار بود با تهیه‌کنندگی محمد خزاعی زندگی حضرت خدیجه(س) را تولید کند که به دلیل اختلاف علما بر سر نشان‌دادن چهره ایشان، منصرف شد.
 او سال‌هاست که درخواست بودجه‌ای کلان دارد برای ساخت پروژه‌ای با نام «سوادیکا» درباره مسلمانان کشور تایلند! فرج‌الله سلحشور، که مدعی فیلم‌سازی با موضوعات قرآنی است تاکنون اساسا هیچ فیلمی نساخته ولی سه سریال برای تلویزیون کار کرده؛ سریال‌های زندگی حضرت ایوب پیامبر، «مردان آنجلس» و زندگی یوسف پیامبر (ع). او ولی هرگز دست به کار پروژه‌ای با موضوع تاریخ اسلام نشده و حالا سال‌هاست از اینکه بودجه عظیمی که برای پروژه زندگی حضرت موسی (ع) درخواست کرده در اختیارش قرار نمی‌گیرد، گلایه دارد. شهریار بحرانی هم پروژه زندگی حضرت سلیمان نبی را در سینما تولید کرده است. از سوی دیگر محمدعلی نجفی نیز داستان زندگی حضرت ابراهیم(ع) را به تصویر کشیده است. میرباقری در برهه‌ای تلاش کرد سلمان ‌فارسی را بسازد، احمدرضا گرشاسبی سالیان سال است برای ساخت پروژه‌ای با موضوع ابوطالب تلاش می‌کند و یکی، دو نفر دیگر که تا این لحظه تلاش‌های ناکامی در این حوزه داشته‌اند. مابقی فیلم‌سازان طیف مدعی، از جمله شمقدری، دری، کاوش و...؛ مدعیانی که هشت سال بودجه وافر در اختیار داشتند، نیز هرگز به سوژه‌های تاریخ اسلام نزدیک نشدند و ترجیح دادند پول پای پروژه‌هایی همچون «استرداد» بریزند. یک دلیل ساده، ناتوانی فنی و کم‌دانشی برخی فیلم‌سازانی است که مدعی ارزش‌ها هستند و طبعا ترجیح می‌دهند هرگز خود را در موقعیت دشوار درویش و میرباقری قرار ندهند. آنها دغدغه ندارند ولی ترجیح می‌دهند حرفش را زیاد بزنند! واقعیت امر آن است که کارنامه‌شان نشان می‌دهد اگر بخواهند هم نمی‌توانند اثری قابل‌دیدن خلق کنند. آنها اصولا فیلم‌سازان خوبی نیستند ولی دلشان می‌خواهد بقیه را در حوزه‌های گوناگون مدیریت کنند. سینما به گمان من با وجود محدودیت‌های بسیاری که با آنها موجه است، تاکنون در ساخت آثاری با موضوع صدر اسلام بسیار موفق عمل کرده است! وقتی کارکردن در این حوزه با توهین، تهمت، تهدید و حتی تکفیر همراه است، عقل سلیم حکم می‌کند که خطر نکنید و خود را از آن دور کنید. وقتی امثال درویش و میرباقری حاضر می‌شوند در این عرصه کار کنند، یعنی دغدغه جدی دارند و یعنی احساس وظیفه می‌کنند. وگرنه فکر نمی‌کنید برای میرباقری ساده‌تر باشد که فقط «دندون طلا» بسازد و فکر سلمان ‌فارسی را از ذهنش بیرون کند؟ یا فکر می‌کنید درویش بلد نیست فیلم ملودرام عاشقانه یا فیلم اجتماعی بسازد؟ طبیعتا ساختن فیلم‌هایی با موضوع تاریخ اسلام یا وقایع مشهورش می‌توانند در نشر و گسترش فرهنگ اسلامی میان مردم و به‌ویژه نسل جدید بسیار مؤثرتر از شیوه‌های دیگر تبلیغی باشند و نفوذ و قدرت سینما می‌تواند خدمات حیرت‌انگیزی به بسط مذهب در ایران و حتی جهان انجام دهد، ولی ظاهرا منافع شخصی برخی این اجازه را به‌سادگی به سینما نخواهد داد و تا اطلاع ثانوی سینما را از مذهب و مذهب را از سینما محروم خواهد کرد.

 

منبع: روزنامه شرق

نظر شما