شناسهٔ خبر: 39967 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

افشار مهاجر: طراحی کتاب وضعیت مناسبی ندارد

کامران افشار مهاجر در گفت‌وگو یی اشاره کرد که صنعت نشر کشور امروزه در حوزه طراحی کتاب وضعیت مناسبی ندارد و یک دلیل مهم برای این مساله پایین بودن شمارگان کتاب‌هاست.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ به باور بسیاری از منتقدان، امروزه جریان «طراحی کتاب» در ایران وضعیت مناسبی ندارد. این مساله با توجه به فعالیت گرافیست‌های نخبه در دهه اخیر و البته رواج بسیاری از نرم‌افزارهای کامپیوتری در حوزه طراحی کتاب کمی عجیب است.

یکی از برنامه‌های موسسه خانه کتاب در سال جدید بهبود وضعیت طراحی کتاب در ایران بود که منجر به شکل‌گیری سالانه طراحی کتاب در ایران با دبیری کامران افشار مهاجر شد. نخستین سالانه طراحی کتاب در ایران هم‌زمان با هفته کتاب (آبان ۱۳۹۴) با دبیری کامران افشار مهاجر برگزار می‌شود. به همین مناسبت و پیگیری وضعیت فعلی طراحی کتاب در ایران با افشار مهاجر به گفت‌وگو نشستیم.

کامران افشار مهاجر در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته گرافیک تحصیل کرده و دارای مدرک دکتری پژوهش هنر است. وی هم‌اکنون به عنوان عضو هیات علمی و رییس دانشکده هنرهای تجسمی دانشگاه هنر تهران به تدریس و فعالیت پژوهشی اشتغال دارد.

«گرافیک مطبوعاتی»، «گرافیک در صنعت نشر»، «عملکرد گرافیک در کتاب‌های درسی دانشگاهی» و «هنرمند ایرانی و مدرنیسم» نام شماری از کتاب‌های منتشر شده افشار مهاجر است.

معادل book Design در زبان فارسی

با توجه به این نکته که برای تولید کتاب، هنرمندان و متخصصانی چون طراح جلد، طراح حروف، صفحه‌آرا و... فعالیت می‌کنند، به نظر شما معادل فارسی صحیح برای واژه book Design چیست؟ واژگانی که اکنون متداولند مانند «طراحی کتاب» و «کتابسازی» یا معنای کامل را نمی‌رسانند و یا ممکن است بار منفی داشته باشند.

در جریان هستید که سالانه طراحی کتاب در ایران به همت خانه کتاب برپا شده است. قبل از اجرایی شدن این سالانه شورایی برای چگونگی برگزاری هرچه بهتر آن متشکل از من، مسعود سپهر، فرشید مثقالی و... تشکیل شد. در جلسات این شورا درباره همین سوال شما بحث شد. در آغاز کار، خانه کتاب اسم این رویداد را «جشنواره کتاب زیبا» گذاشته بود. در شورا خود من بیان کردم که این عنوان حق مطلب را ادا نکرده و معنای کامل را نمی‌رساند؛ چرا که «زیبا» در اصطلاح عام خوشگل و خوش‌قیافه معنا می‌دهد، اما در اینجا منظور کتاب منطقی از لحاظ ظاهر است که زیبا این معنی را نمی‌رساند.

باقی همکاران در آن جلسه این حرف را تایید کرده  و در نهایت شورا به این نتیجه رسید که عنوان جشنواره را نیز از روی آن بردارد، چرا که از عنوان «جشنواره» در این دهه برای رویدادهای نازل و نیت‌های بازاری به کرات استفاده شده است. بر اساس این مسائل اسم این رویداد «نخستین سالانه طراحی کتاب» گذاشته شد.

عنوان سالانه در فرهنگ لغات مربوط به هنر به ویژه هنرهای تجسمی رایج است اما برای book Design عنوانی بهتر از «طراحی کتاب» پیدا نشد. سوال شما نیز سوال بی‌ربطی نیست. در انگلیسی Design واژه بسیار جامعی است و معنی را می‌رساند و در هرجایی که استفاده شده به اصطلاح خوب نشسته است. برای انگلیسی‌ زبان‌ها این واژه ابهام و ایهام ندارد. در فارسی ما این واژه را به ناچار به طراحی ترجمه می‌کنیم، اما معنای دقیق را به ما نمی‌رساند. ما به تنظیم برق ساختمان هم «طراحی برق» می‌گوییم، اما جنس این طراحی با طراحی گرافیک متفاوت است. ما این مشکل را برای بسیاری از واژگانی که متعلق به فرهنگ غرب است و از آنجا به فضای فرهنگی ایران وارد می‌شود، داریم. به عنوان مثال Composition را به ترکیب هنری ترجمه کرده‌اند که معنای دقیق را نمی‌رساند و در بسیاری از مواقع ما ناچاریم همان کمپوزیسیون را برای فهم دقیق مطلب به کار ببریم.

برای این رویداد هنری نیز نمی‌توانستیم از عنوانی بهتر از «طراحی کتاب» استفاده کنیم. اگر روی این واژه اتفاق نظر نداشتیم ناچار بودیم از همین واژه book Design استفاده کنیم که البته درست نیست یک ارگان رسمی کشور از کلمه انگلیسی برای برپایی یک رویداد فرهنگی استفاده کند.

نظر شما درباره واژه «معماری داخلی کتاب» چیست؟ چرا که این واژه تمام مراحل طراحی جلد، طراحی حروف، آرایش صفحات کتاب و... را دربر می‌گیرد.
برای این برابر واژگان‌ باید شوراهای رسمی مانند فرهنگستان زبان و ادب فارسی بحث کرده و در ادامه آن را به جامعه پیشنهاد بدهند. ارائه یک لغت فارسی برای یک واژه بیگانه، ابتدا ممکن است برای جامعه مخاطب کمی مشکل ایجاد کند، اما در نهایت جای خود را باز خواهد کرد. به‌طور کل پیشنهاد واژه مقوله‌ای نیست که من و شما روی آن به توافق برسیم.

وضعیت مناسبی در زمینه طراحی کتاب در ایران نداریم

طراحی مدرن کتاب در ایران از چه سال‌هایی شروع شد؟
طراحی مناسب کتاب در ایران با موسسه انتشارات فرانکلین، تاسیس شده در سال ۱۳۳۴ آغاز شد. در این انتشارات بود که بر لزوم توجه به ظاهر کتاب بر اساس معیارهای جهانی تاکید شد. پس از گذشت چندین سال از فعالیت این موسسه بود که ناشران خوب آن دوره مانند امیرکبیر و خوارزمی از ابداعات فرانکلین در طراحی کتاب تاثیر پذیرفتند. درصدی از پیشرفت ما در این حوزه در آن سال‌ها نیز به ارتباط ما با دهکده جهانی باز می‌گردد.

وضعیت فعلی طراحی کتاب در ایران را چگونه می‌بینید؟ به نظر می‌رسد که تنها روندی که از طراحی کتاب امروزه بیشتر کار می‌شود، طراحی جلد آن است. به عبارتی ناشران به‌جز طراحی جلد به مساله دیگری از طراحی کتاب اهمیت نداده و برای آن هزینه نمی‌کنند.
طراحی کتاب هم مساله‌ای هنری است و هم در عین حال یک رشته صنعتی به شمار می‌آید. حال اگر طراحی کتاب را هم یک زمینه هنری به حساب بیاوریم، باید بگویم که ما در برخی رشته‌های هنری از جمله سینما نسبت به بقیه موفق‌تر بوده‌ایم. در سینمای ایران سالانه چند فیلم خوب با کیفیتی جهانی ساخته شده که برخی از آنها مانند «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی جوایز جهانی، مانند اسکار، گرفته‌اند. در فستیوال‌های معتبر دنیا ما معمولا هرساله چند فیلم داشته و حرفی برای گفتن داریم. با این اوصاف اما در زمینه طراحی کتاب ما صرفا کپی‌کار بوده و فقط اندکی نسبت به کشورهایی مانند پاکستان و... پیشرفته‌تر هستیم. این مساله‌ای بسیار تاسف‌برانگیز است، چرا که ما ظریفت‌ها و استعدادهای اینکار را داریم، اما از آن استفاده نمی‌کنیم.

ما در کشوری زندگی می‌کنیم که در پیشینه فرهنگی‌اش کتاب‌های خطی ارزنده‌ای کار شده است، اما در حال حاضر ما در زمینه طراحی کتاب وضعیت مناسبی نداریم. به نظرم این دغدغه‌ای که خانه کتاب حس کرده، بسیار درست است. به عبارتی شاید بتوان گفت که ایده برپایی نخستین سالانه طراحی کتاب با این سوال به ذهن متولیان رسیده است که چرا با وجود داشتن توانایی‌ها و استعدادهای بسیار در حوزه طراحی کتاب، اکنون وضعیت چندان مناسبی نداریم؟

باید ناشر و نویسنده هر دو روی ظاهر کتاب احساس مسئولیت کنند. در کنار این مسائل اگر برپایی رخدادهایی چون «سالانه طراحی کتاب» به خوبی انجام شده و به عامه مردم درست معرفی شود، در آینده شاهد اتفاقات خوشایندی خواهیم بود. البته نمی‌توان از برپایی این رویدادهای هنری انتظار نتایج سریع داشت. ذات این رویدادها تدریجی است. بعضی از هنرها از جمله سینما تاثیر فوری دارند. مخاطبی می‌رود به عنوان مثال فیلم «مارمولک» را در سینما می‌بیند. این فیلم آنقدر روی این شخص اثر گذاشته که سریعا به نزدیکان خود نیز توصیه می‌کند تا آنها نیز بروند و فیلم را تماشا می‌کنند و در نهایت کار به جایی می‌رسد که پس از چند روز فیلم را از روی پرده برمی‌دارند. این خاصیت سینماست و هنرهای تجسمی و طراحی کتاب این قابلیت را ندارند. ما باید به تاثیر تدریجی «سالانه طراحی کتاب» بیاندیشیم و فعلا به همان دلخوش باشیم.

سوال کردید که چرا در دوران حاضر طرح جلد کتاب بیشتر مورد توجه است. واقعیت این است که اکنون در رشته گرافیک در همه مقاطع جلد کتاب آموزش داده می‌شود. یا اگر هم در جایی آموزش داده نشود، دانشجو از همان دانشی که درباره طراحی پوستر می‌آموزد می‌تواند طراحی جلد کتاب هم انجام دهد، اما همین دانشجو ممکن است چندان از منطق طراحی کتاب اطلاع نداشته و یا اطلاعاتش حسی باشد. در حالی  که طراحی کتاب یک دانش است.

تاثیر موسسه فرانکلین بر وضعیت طراحی کتاب در ایران

در گذشته ناشرانی چون بنگاه ترجمه و نشر کتاب، موسسه انتشاراتی فرانکلین،  بنگاه نشریات پروگرس و... فعالیت داشتند که طراحی کتاب‌های آنها یک سروگردن بالاتر از طراحی‌های کتاب‌های امروزی است. چرا با وجودیکه اکنون هم طراحان گرافیک برجسته‌ای در کشور فعالیت دارند و هم امکانات بسیاری اعم از نرم‌افزارهای کامپیوتری و... وجود دارد، اوضاع طراحی کتاب چندان مناسب نیست؟ البته نباید فراموش کرد که برخی از ناشران امروزی مانند «سمت» به جز طراحی جلد کتاب تاحدی به طراحی حروف و آرایش صفحات داخلی نیز اهمیت می‌دهند.
در سال‌های قبل از انقلاب ما چند ناشر خوب از نظر استانداردها و سیاست‌های تولید کتاب داشتیم. انتشارات فرانکلین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب و یک ناشر متاخرتر نسبت به این دو، یعنی «دانش نو» از این دست از ناشران بودند. از این دست موسسات و سازمان‌های انتشاراتی مدام تاسیس می‌شد که البته تعدادی از آنها هم متعلق به حکومت و دربار بودند. نکته مهم این بود که این ناشران تمام تلاششان را به کار می‌بردند تا ظاهر کتاب‌های تولیدی آنها در حد کتاب‌های منتشر شده در کشورهای پیشرفته جهان باشد. به خاطر دارم که در فرانکلین شخصی را به ژاپن فرستادند تا با ناشران آنجا آشنا شده و دانش و تکنولوژی آنها را برای بهتر شدن فیزیک ظاهری کتاب‌های فارسی به ایران بیاورد. در سال ۱۳۵۷ این جریان‌‌ها با انقلاب اسلامی ایران برخورد می‌کنند. در سال‌های شکل‌گیری و پیروزی انقلاب ما به ناگاه با کتاب‌هایی موجه شدیم که جلدهای سفید داشتند.

این کتاب‌ها متن‌های ممنوعی مانند کتاب‌های دکتر شریعتی یا برخی مکتوبات مارکسیستی بودند که باید سریعا به دست مخاطب می‌رسیدند، بنابراین طرح جلدشان سفید بود و محتوای کتاب نیز با ضعیف‌ترین و ساده‌ترین نوع و معمولا با یک ماشین تایپ از کار افتاده حروفچینی می‌شد. این مسائل باعث شد تا زمینه‌های نیاز به طراحی کتاب کم‌رنگ شود، روندی که متاسفانه تا به امروز ادامه پیدا کرد. با این اوصاف اما برپایی رویدادهایی چون همین «سالانه طراحی کتاب» دارد به ما ثابت می‌کند که اکنون زمینه فراهم شده است. به نظرم اگر این سالانه جدی گرفته شده و هر سال بدون تعطیلی برگزار شود، آرام آرام حرکتی به رو رشد و تاثیرگذار در طراحی کتاب خواهیم داشت.

اما همان‌طور که گفتید، ناشرانی چون «سمت» هم اکنون فعالیت دارند که تاحدی به طراحی کتاب اهمیت می‌دهند. ساختار نشر سمت بسیار منطقی است، اما به هر حال این ناشر، دانشگاهی است و باید کتاب‌هایش را ارزان تهیه کند تا دانشجویان قادر به تهیه‌اش باشند. پرداختن به ظاهر کتاب هم هزینه بر است.

کاهش شمارگان کتاب‌ها و تاثیر آن بر روند طراحی کتاب

در سیر تاریخی روند نزولی شمارگان کتاب در ایران شاهد هستیم که با شروع جنگ در سال ۱۳۵۹، تا سال‌های ۶۲ و ۶۳ به ناگاه شمارگان کتاب‌ها پایین می‌آید. این مساله نشان دهنده میزان پایین آمدن سطح مطالعه مردم نیز هست. نتیجه مستقیم این کاهش شمارگان، کاهش گردش اقتصادی ناشران است. به نظر شما این جریان چه تاثیری بر طراحی کتاب گذاشت؟
بله، وضعیت اقتصادی در دوره جنگ، از اهمیت فیزیک کتاب کم کرد، اما فراموش نکنیم که پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۷، فضایی برای تولید کتاب‌های لوکس فراهم شد. در این سال‌ها با تاسیس و فعالیت ناشرانی چون یساولی، انتشار کتاب‌هایی با کاغذ گلاسه که متن نداشته و فقط آلبوم‌هایی تصویری بودند، باب شد. این کتاب‌ها با وجودی که گرانقیمت بودند، اما مخاطبان بسیاری را به خود جلب کردند. نشر یساولی نیز پس از گذشت چند سال از دوران تاسیسش گردش اقتصادی موفقی پیدا کرد.

اما واقعیت این است که پس از اتمام جنگ دیگر شمارگان کتاب‌ها افزایشی پیدا نکرد و این مساله به عنوان یک نقص عضو جدی بر پیکره جریان نشر کتاب در ایران باقی ماند. واقعا منطقی نیست که در ایران بیشترین شمارگان یک کتاب در حد هزار و یا هزار و ۵۰۰ نسخه باشد. برخی کتاب‌ها نیز که اکنون با ۲۰۰ و ۳۰۰ نسخه منتشر می‌شوند. اگر در کشورهای پیشرفته به ظاهر کتاب هم اهمیت می‌دهند، دلیل مهم‌اش بالا بودن شمارگان کتاب‌هاست.

 اگر شمارگان کتاب‌ها بالا برود، ابعاد سرمایه ناشر نیز بالا رفته بنابراین حساسیت بیشتری در مقابل جلد کتاب‌ها و طراحی حروف و...به خرج خواهند داد. این حالت اگر پیش بیاید کار به متخصص سپرده می‌شود. پیدایی این روند مستلزم آن است که سطح فرهنگ بالا رفته و مردم کتابخوان شوند. امروزه مردم غیر از کتاب درسی یعنی کتاب‌هایی که برای گرفتن مدرک تحصیلی مجبور به مطاله آن هستند، کتاب دیگری نمی‌خوانند. من چون شرایط زندگی در دهه ۴۰ را درک کرده و در آن دوران نیز زیسته‌ام، می‌گویم که مردم در آن دهه بیشتر از امروز کتاب مطالعه می‌کردند. در آن دوران سازمان کتاب‌های جیبی فعالیت مناسبی داشت و من بسیار می‌دیدم که مردم در اتوبوس و تاکسی کتاب‌های این ناشر را مطالعه می‌کردند. در حال حاضر فقط دانشجوها کتاب‌های درسی خریداری می‌کنند. کتاب‌های خود من هرکدام که مصرف درسی داشته اکنون به چاپ‌های ۱۲ و ۱۳ خود رسیده‌اند، اما کتابی که مصرف درسی نداشته باشد، به ندرت به چاپ دوم می‌رسد. اگر شمارگان کتاب بالا برود، خود به خود بسیاری از مشکلات طراحی کتاب نیز حل می‌شود.

کلام شما کاملا درست است. بسیاری از ناشران اعلام می‌کنند که شرایط اقتصادی‌شان به گونه‌ای نیست که هم‌زمان هم برای طرح جلد کتاب، هم برای طراحی حروف و هم برای آرایش صفحات داخلی کتاب هزینه کنند. به نظر شما اگر گرافیست‌ها دانش انجام همه این کارها را داشته باشند، مشکل حل می‌شود؟
در نشریات هم همین معضل وجود دارد. اگر از مدیرمسئول نشریه‌ای بپرسید که چرا طرح جلدهایش مناسب نیست، به شما می‌گوید که وضعیت اقتصادی ما به‌گونه‌ای نیست که طراحی جلدها را به قباد شیوا که طراح بزرگ و توانایی است و دستمزدش بالاست، بنابراین ناچارم کار را به یک دانشجوی گرافیک و یا طراح جوان بسپارم. این پاسخ از نظر اقتصادی حرف درستی است و با این شمارگان اندکی که کتاب‌ها و نشریات دارند، نمی‌توانند رقم‌های بزرگی را برای سفارش کار به طراحان متخصص در نظر بگیرند. همان‌گونه که بیان کردم در اروپا شمارگان کتاب‌ها به قدری بالاست که هزینه حتی گزاف طراحان متخصص در آن رقمی به حساب نمی‌آید.

اما پاسخ من به این ناشران این است که در این شرایط فعلی بازار نشر لزومی ندارد که برای تک تک کتاب‌ها طراحی‌های جداگانه سفارش داد. می‌توان به طراح متخصصی چون قباد شیوا، یکبار سفارش یک یونیفورم برای کلیه کتاب‌ها و یا شماره‌های نشریه داد و برای هر کتاب یا هر شماره نشریه تنها عناوین و در نهایت عکس داخل کادر را عوض کرد. ناشران با این کار فقط یک دستمزد به طراح داده و باقی مجلدات را اپراتور هم می‌تواند انجام دهد. در همین راستا ناشر می‌تواند برای یکبار یک قلم متن را با مشورت یک گرافیست متخصص انتخاب کرده و تا اطلاع ثانوی مثلا متن کتاب‌های روانشناسی‌اش را با آن قلم منتشر کند.

نظام دانشگاهی و طراحی کتاب

چرا نویسندگان و محققان نسبت به نگارش کتابی آموزشی در حوزه طراحی کتاب کم‌کار بوده‌اند؟ گویا تنها کتاب‌های موجود در این زمینه یعنی «گرافیک در صنعت نشر» و «عملکرد در گرافیک کتاب‌های درسی دانشگاهی» را خود شما نوشته‌اید.
بله در این زمینه منابع مکتوب کم است و بیشتر همکاران صرفا در مصاحبه‌های مطبوعاتی خود اندکی به این زمینه هم اشاره کرده‌اند. من چون این سعادت را داشتم که در انتشارات فرانکلین سال‌ها کار کنم، نوشتن درباره طراحی کتاب را به عنوان معلم وظیفه خود می‌دانستم. حس می‌کردم آن تجربیات باید ثبت شود. به عنوان مثال من در این موسسه افتخار همکاری با نابغه‌ای چون زنده‌یاد هوشنگ کاظمی را داشتم و باید دانشی را که او در طراحی کتاب داشت به آیندگان منتقل می‌کردم.

نوشتن کتاب در این حوزه برای دانشجویان شهرستانی که معلم ندارند، بسیار مفید است. بارها این اتفاق افتاده که معلمی از شهرستان با من تماس گرفته و از من بابت تالیف این کتاب‌ها تشکر کرده و گفته که عینا از روی کتاب من درس داده است. من انسان کاملی نیستم، اما به گمانم کتاب‌هایی که درباره آموزش صفحه آرایی کتاب و نشریه نوشتم، با تمام نقاط ضعفشان سودمند بوده است.

نظر شما درباره طراحی یک رشته تحصیلی آکادمیک با عنوان «طراحی کتاب» در مقاطعی مانند کارشناسی و کارشناسی ارشد چیست؟
جامعه باید نیاز به این حوزه را بیشتر حس کند. من امیدوارم با برپایی چنین سالانه‌هایی، آرام آرام به جایی برسیم که ناشر، نویسنده و مخاطب لزوم توجه هرچه بیشتر به ظاهر کتاب را حس کنند. به عبارتی باید در سال‌های آینده وضعیت به جایی برسد که مخاطب کتابی با ظاهر نامناسب را خریداری نکند. با وضعیت حاضر اگر چنین رشته‌ای طراحی شود، فارغ‌التحصیلانش قطعا بیکار خواهند ماند.

نظر شما