شناسهٔ خبر: 40020 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

هویت طبیعی انسان رو به زوال است/فرهنگ و طبیعت به هم گره خورده اند

مصلح گفت: ما در دو سه دهه اخیر با تکنیک هایی آشنا شدیم که دریافت انسان را از خودش دگرگون کرده به عبارتی در دنیای امروز هویت طبیعی انسان رو به زوال است و این بزرگترین تهدید روزگار ماست.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست «ما و طبیعت» به مناسبت روز جهانی فلسفه (۲۵ آبان ـ ۲۰ نوامبر) از سوی انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران با همکاری گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران صبح امروز در تالار کمال دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.

در این نشست رضا داوری اردکانی درباره «عقل و طبیعت»، محمدرضا حسینی بهشتی درباره «پرسش های نو در باب انسان و طبیعت» و علی اصغر مصلح درباره «فرهنگ و طبیعت» سخنرانی کردند.

علی اصغر مصلح در سخنرانی خود در این مراسم گفت: تامل درباره طبیعت در یک دوره ای از تاریخ تفکر چنان اهمیت دارد که گویی چیزی غیر از طبیعت وجود ندارد که ما درباره آن بیاندیشیم. در تاریخ تفکر هم یکی از موضوعات مهم، آغاز پیدایش مفاهیم جدید فلسفی است. در فلسفه تاریخ، توجه به فرهنگ به عنوان موضوع فلسفی سابقه طولانی ندارد و حداکثر سابقه او ۲۰۰ سال است ولی نکته مهم اینجاست که فرهنگ و طبیعت از ابتدای تفکر فلسفی فرهنگ به هم گره خورده اند. روسو با تصور و تخیل زندگی طبیعی، تامل درباره تمدن و فرهنگ را آغاز می کند و ویکو تمدن را انسانی ساختن جهان می داند.

وی افزود: تفکر راجع به فرهنگ در فضای مدرن شکل گرفته است و هِردِر در کتاب «ایده هایی درباره فلسفه تاریخ بشریت» طبیعت و فرهنگ را مقابل هم قرار می دهد. او طبیعت را آفریده اول و فرهنگ را آفریده دوم یا آفریده انسان می داند. به این ترتیب فرهنگ به عنوان حاصل کوشش اقوام انسانی در طول تاریخ تلقی می شود. بر اساس این دیدگاه، انسان در طبیعت زندگی می کند و نیازمند است برای رفع نیازهای خودش بیافریند.

این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: ما اگر به دو معنایی که ویکو و هردر گفتند، توجه کنیم می بینیم که سیر تاریخ به سمت انباشته تر شدن فرهنگ حرکت می کند. به بیان دیگر انسان موجودی طبیعی-فرهنگی است و هرچه می گذرد، فرهنگی تر می شود. حال اگر فرهنگ آفریده انسان باشد، می توانیم بگوییم که در حوزه اعتباریات است و اولین بار مرحوم علامه طباطبائی به این نکته توجه کرد.

مصلح اضافه کرد: همانطور که دکتر داوری هم اشاره کردند، در روزگار فعلی طبیعت مرده و ما غرق در آفریده های خود هستیم به بیان دیگر ما در دوره ای به سر می بریم که فرهنگ هیچ وقت این قدر انباشته نبوده است. انسان امروز فقط با ساخته های خودش سروکار دارد و معلوم نیست که طبیعت وجود دارد یا نه.

عضو گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی گفت: از دو سه دهه پیش به بعد، سیر فرهنگ تطور مدرن به سویی رفت که همه چیز مربوط به تکنیک شده و امروز هیچ امری نیست که به تکنیک گره نخورده باشد. پیرو همین مسئله ما در دو سه دهه اخیر با تکنیک هایی آشنا شدیم که دریافت انسان را از خودش دگرگون کرده به عبارتی هویت طبیعی انسان در حال از دست رفتن است و این بزرگترین تهدید روزگار ماست.

دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی با تاکید بر اینکه تلقی نسبت فرهنگ و طبیعت در ایران موضوع مهمی است که باید به آن اهمیت داد، تصریح کرد: ایران به عنوان یک واحد فرهنگی، فلسفه، ادبیات، معماری و شعر دارد همواره تاثیر اقلیم محیط زیست در داستان، شعر و رمان ایران وجود داشته است. علاوه براین، فرهنگ یکی از مهمترین نقش هایش، سازگار کردن یک قوم، با اقلیمی است که در آن زندگی می کنند و ایرانی ها خیلی خوب توانستند خودشان را با اقلیم ایران سازگار کنند به بیان دیگر فرهنگ، اعتدال بخش یک قوم در یک اقلیم و فرهنگ معتدل، انعکاس زندگی معتدل یک قوم در یک اقلیم است.

مصلح اضافه کرد: ما ایرانی ها در طول قرنها زندگی معتدلی داشتیم که حاصل فرهنگمان بود. اما بعد از مواجهه به فرهنگ مدرن، این اعتدال را از دست دادیم و فقط در حد سیاسی ماندیم. در حالی که سیاست فقط یک بخش از زندگی ما است. در گذشته ما نسبتی با آسمان، کویر، درخت و قنات داشتیم و اینها اصل فرهنگ ما بود، ولی بعد از ورود فرهنگ مدرن، فرهنگ ایرانی تعادلش را از دست داد. برنامه های توسعه با اینکه خوبی هایی داشت، ولی نسبت کشاورز با زمین و ایرانیان با طبیعت را دگرگون کرد. امروز بحران در طبیعت به خاطر بحران در فرهنگ است.

این پژوهشگر حوزه فلسفه با اشاره به اینکه مشکل امروز ایران، گسست تاریخ و فرهنگ و آشفتگی فرهنگ است، گفت: ما از یک سو تعلق خاطر داریم که ایرانی هستیم اما از سوی دیگر اصرار داریم که بگوییم مدرن شده ایم، نتیجه اینکه امروز آشفته مانده ایم که کدام هستیم. در عصر ما خطر بحران بسیار شدید است ولی ما هیچ کدام عین خیالمان نیست و کسی نمی گوید که چه کنیم. عقل در فرهنگ معتدل نقش مهمی دارد. ولی ما دچار عدم اعتدال هستیم. با این حال وضع طبیعت در کشورهای توسعه یافته بهتر از کشورهای توسعه نیافته است. چون آنجا فرهنگ هنوز اعتدال دارد. بر اساس تحقیقاتی که انجام شده در سال ۲۰۵۰ فقط کانادا و روسیه مشکل آب ندارند.

نویسنده «ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و فلسفه فرهنگ» در پایان افزود: یکی از مسائل مهم بحران در دنیای امروز، تغییر در طبیعت انسان است که به آن توجه نمی شود. اگر بناست در دوره جدید نسبت انسان و طبیعت با هم دگرگون شود، ما به عنوان ایرانی باید تعیین کنیم که سهم ما به عنوان مدعیان فرهنگ چیست. پرداختن به این حوزه‌ها شاید فضای بحث‌های سیاسی را تلطیف کند. من تعجب می‌کنم در کشوری نظیر ایران در شوراهای عالی و مجلس، کمیسیونی درباره محیط زیست تشکیل نمی‌شود لذا پرداختن به موضوع طبیعت و نسبت آن با فرهنگ مسئله‌ای است که ما در ابتدای مسیر آن هستیم.

نظر شما