شناسهٔ خبر: 40506 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آبادیان: مترجم کتاب، اشرافیت علم تاریخ را حفظ نکرده است!/ انتشار عجولانه «مردم در سیاست ایران»

حسین آبادیان، استادگروه تاریخ دانشگاه قزوین در نقد کتاب «مردم در سیاست ایران» گفت: مترجم کتاب معتقد است این مقاله‌ها برای عوام ترجمه شده است. در پاسخ این اظهارنظر وی باید بگویم هر مولفی دایره واژگان خاص خود را دارد و نیاز نیست برای این‌که همه یک مطلب را درک کنند، زبان آن مولف را تنزل داد! ضمن این‌که هر علمی برای خودش یک اشرافیتی دارد که باید آن اشرافیت حفظ شود.

 

آبادیان: مترجم کتاب، اشرافیت علم تاریخ را حفظ نکرده است!/ انتشار عجولانه «مردم در سیاست ایران»

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «مردم در سیاست ایران» پنج‌شنبه پنجم آذرماه با سخنرانی علیرضا ازغندی (استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی)، حسین آبادیان (استاد گروه تاریخ دانشگاه قزوین) و بهرنگ رجبی (مترجم اثر) در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
 
مترجم با کلیدواژه‌های تاریخ آشنایی ندارد
 
آبادیان گفت: نخست باید بگویم این اثر هویت یک کتاب را ندارد. پنج مقاله است که مقاله نخست آن بیش از ۴۵ سال پیش منتشر شده و پیداست که آن زمان منابع مشروطیت ایران بسیار اندک بوده است، در زمان تالیف این مقاله یرواند آبراهامیان مقیم نیویورک و دانشجو بوده است که در همان وقت مشغول گردآوری مطالب پایان‌نامه خود بود که بعدا در کتابی با نام «ایران بین دو انقلاب» انتشار یافت. در عین حال مقاله‌ای که رجبی در صفحات نخست کتاب قرار داده است هیچ سخن تازه‌ای نه تنها برای خواننده فارسی زبان، بلکه حتی برای خواننده آمریکایی ندارد.
 
وی افزود: نکته دوم این است که سه مقاله نخست از لحاظ موضوع به شدت با هم، هم‌پوشانی دارند. به طوری‌که اگر شما مقاله نخست کتاب را حذف کنید، چندان لطمه‌ای به کتاب وارد نمی‌شود. زیرا مطلب «نقش جمعیت‌های مردمی در انقلاب مشروطه ایران» عینا در مقاله «نقش جمعیت‌های مردمی در سیاست ایران؛ ۱۳۳۲-۱۲۸۵» تکرار شده است. این پنج مقاله در کنار هم قرار داده شده، اما این‌که «نقش جمعیت‌های مردمی در انقلاب مشروطیت» و ربط آن با فرقه دموکرات و نقش شکل‌گیری پرولتاریا در ایران چیست؟ بنده متوجه ربط آن نشدم.
 
این استاد گروه تاریخ دانشگاه قزوین اظهار کرد: مطلبی که مترجم با عنوان پنج پژوهش موردی بر جلد کتاب نوشته، تا اندازه‌ای به ابهام آن می‌افزاید. از طرفی چون وی توضیح داده که رشته‌اش جامعه‌شناسی است و تاریخ نخوانده است، ما سراغ اشکالات از این منظر نمی‌رویم. اما در یک چیز هیچ تردیدی وجود ندارد و آن این‌که متنی را که می‌خواهید ترجمه کنید، باید با کلیدواژه‌های آن آشنایی داشته باشد که این مهم از ضروریات ترجمه است. به عبارتی علاوه بر این‌که مترجم باید زبان فارسی را به خوبی بداند، به زبان مورد ترجمه نیز باید به خوبی آشنا باشد. ضمن این‌که درباره موضوع مورد ترجمه نیز باید اطلاع کافی داشته باشد. در غیر این صورت اتفاقی رخ می‌دهد که در این کتاب به وقوع پیوسته و اشتباهاتی که نمی‌خواهم وارد جزئیات آن شوم.
 
آبادیان با انتقاد از رعایت نکردن زبان مورخانه مولف از سوی مترجم بیان کرد: مترجم معتقد است که این اثر برای عوام نوشته شده است! باید گفت منظور شما از عوام دقیقا کدام گروه است؟ در توضیح این سخن رجبی باید بگویم هر مولفی دایره واژگان خاص خود را دارد و نیاز نیست برای این‌که همه یک مطلب را درک کنند، زبان آن مولف را تنزل داد! ضمن این‌که هر علمی برای خودش یک اشرافیتی دارد که باید آن اشرافیت حفظ شود.
 
وی عنوان کرد: مقالات این کتاب به ویژه مقالاتی که قبل از سال ۵۷ به نگارش درآمده، تحت تاثیر جنبش‌های چپ آمریکای لاتین است که نه تنها آبراهامیان بلکه بسیاری از روشنفکران آن زمان تحت شعاع آن اندیشه‌ها بودند. بنابراین تاکید مولف در این اثر بر نقش توده‌های مردم یا همان‌طور که مترجم اشاره کرد، جمعیت در تحولات اجتماعی ایران است. به نظر بنده این یکی از آفت‌های تاریخ معاصر ایران بوده و جای هیچ افتخاری ندارد. ماجراهایی که در آن توده‌ها جمع می‌شوند و به شاه‌عبدالعظیم (مهاجرت صغری در مشروطه) یا سفارت انگلیس و قم (مهاجرت کبری) می‌روند و سردمداران را مجبور می‌کنند به خواسته‌های آنها تن دهند، یکی از بزرگترین آسیب‌های تحولات تاریخ اجتماعی معاصر است.
 
این منتقد حوزه تاریخ معاصر ادامه داد: به دو دلیل من شرح می‌دهم که تبعیت سیاستمداران از عوام چه آسیب‌هایی در پی دارد. نخست این‌که عوام سیاستمداران را پشت‌سر خودشان می‌کشانند و سیاستمداران مجبور می‌شوند مطابق اراده توده‌های بهم ریخته مردم، آن چیزی را بگویند که آنها دوست دارند. با این حال سیاستمداران در بیشتر موارد به قولی که به مردم می‌دهند، عمل نمی‌کنند! سیاستمداران نگاه می‌کنند ببینند مردم چه می‌خواهند بنابراین سخنی را می‌گویند که مردم می‌پذیرند. در عین حال توده‌های مردم که به خیابان‌ها می‌ریزند، بعدا از همین سردمداران پی‌گیری وعده‌های داده شده را نمی‌کنند. بنابراین هیچ حساب و کتابی در میان نیست.
 
این اثر، هویت یک کتاب را ندارد

علیرضا ازغندی، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در بخش دیگری از این نشست گفت: با توجه به کتاب تاثیرگذار«ایران بین دو انقلاب» یرواند آبراهامیان و پژوهش‌های دیگر وی که در ایران منتشر شده است، بنده انتظار داشتم در این اثر یک مقدمه از مولف درباره مطالب این مقاله‌ها گنجانده شود. از طرفی مترجم مقدمه‌ای نوشته که چندان سودمند نیست و از ناشر سرشناس و خوب کتاب نیز تعجب می‌کنم که چرا یک مقدمه بر اثر ننوشته است!
 
وی بیان کرد: بنده این نبود مقدمه مولف و ناشر را به پای این می‌گذارم که کتاب بسیار عجولانه منتشر و وارد بازار شده است. البته شایسته بود این نقایص در چاپ‌های بعدی اثر برطرف شود و مطلب مهم‌تر این‌که چرا شناسنامه مقاله ذکر نشده و زمان دقیق تالیف آنها مشخص نیست. مطلب بعدی محتوای اثر است، گنجاندن چهار مقاله و یک سخنرانی در این کتاب، چندان حساب شده  و درست نیست. به ویژه این‌که دو مقاله آن با عنوان کتاب هم‌خوانی ندارد؛ مقاله چهارم و مقاله پنجم (سخنرانی یرواند) درباره حزب توده است که حرف تازه‌ای در آن مشاهده نمی‌شود. ضمن این‌که به نظر بنده اگر عنوان کتاب «مطالعه حزب توده» یا «چگونگی فعالیت حزب توده» می‌گذاشتیم، چندان توفیری نداشت.
 
این استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی عنوان کرد: به نظر بنده یرواند در این اثر که مقاله‌های آن سال‌ها پیش به نگارش درآمده، سخن تازه‌ای ندارد. ضمن این‌که بهتر بود مولف مقاله‌ای درباره این کتاب یا مقاله‌های آن می‌نوشت و نظرات و نکات تازه‌ای را به آن اضافه می‌کرد. مثلا در مقاله‌ای که درباره مشروطه است باید بگویم صد سال پس از این رویداد و با وجود آثار بسیاری که در این رابطه تالیف شده، در حال حاضر سخن تازه‌ای وجود ندارد. حال این که در مقاله یرواند که سال‌ها پیش به نگارش درآمده و از برخی منابع جدید نیز استفاده نشده است، چه حرف جدیدی برای مخاطب می‌تواند داشته باشد.
 
زبان ترجمه من، نوعی ساختارشکنی در متون علوم انسانی بود!

بهرنگ رجبی، مترجم اثر در پایان این نشست گفت: پس از این‌که کتاب منتشر شد، افراد بسیاری به من خرده گرفتند که چرا زبان کتاب شبیه متن‌های جامعه‌شناسی یا تاریخی نیست. در پاسخ باید بگویم زمانی که من شروع به ترجمه این مقاله‌ها کردم، فارغ از مساله مالی، کنجکاوی و علاقه شخصی، اساسا انتخاب این زبان ترجمه، واکنشی به زبان ترجمه فراگیر متون حوزه علوم انسانی بود.
 
وی افزود: به نظرم ترجمه متون علوم انسانی یک سنتی دارد که شاید از دوره قاجار آغاز شده است، در جامعه‌ای که سواد برای افراد یک امتیاز به شمار می‌آمد و افراد باسواد یک طبقه اجتماعی بالاتری در جامعه‌ای پیدا می‌کردند که درصد کمی از افراد آن از نعمت سواد برخوردار بودند. بعدها که افراد بیشتری باسواد شدند، کم‌کم این تمایز در حال کم‌رنگ شدن بود. بنابراین در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی، سبک ترجمه تازه‌ای به وجود آمد که شروع به واژه‌سازی و به نوعی جعل یک زبان ویژه برای متون علوم انسانی کرد.
 
این مترجم بیان کرد: جعل زبان در ترجمه علوم انسانی در غرب وجود نداشت و در ایران نیز سابقه‌ای از آن نبود. چیزی که ما به آن منشیان قاجاری می‌گویم و بعدها نوادگان آنها عهده‌دار این سبک می‌شوند. آنها در واقع کاری کردند، یک نوع زبان‌بازی است و امتداد آن به کتاب «فرهنگ علوم انسانی» داریوش عاشوری می‌رسد که پر از واژه‌های مشخص و معادل‌سازی کلمه‌های طبیعی است که مردم عادی با آنها صحبت می‌کنند. دلیل کار این است، وقتی مردم بیشتری می‌توانند بخوانند، آنها می‌خواهند خود را از جامعه متمایز کنند و برای این تمایز به جعل زبان پناه می‌برند.
 
در پایان این نشست از سوی خانه اندیشمندان علوم انسانی لوح تقدیری به سخنرانان اهدا شد.

نظر شما