شناسهٔ خبر: 40509 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ذكاء‌الملك در هيات ديپلمات

یادداشت زیر نگاهي دارد به كتاب يادداشت‌هاي روزانه محمد‌علي فروغي از سفر كنفرانس صلح پاريس.

فرهنگ امروز/  محسن‌آزموده:

«ديروز از وثوق‌الدوله تلگرافي آمده. حاصل اينكه اگر جواب بعضي از سوالات شما را نداده‌ام براي اين است كه تكليف معلوم نشده. كناره‌گيري شما هم مناسب نيست. از بابت پول هم دولت در ضيق است. اما ساعي هستم، بفرستم. حساب پول را هم بفرستيد. مزه در اين است كه ما را اينجا سرگردان گذاشته‌اند و مي‌گويند جواب شما را نمي‌دهيم، به واسطه اينكه تكليف معلوم نيست. پس تكليف را كي بايد معلوم كرد و بايد بكند؟ و چه تكليفي مي‌خواهند معلوم كنند؟»اينها بخش‌هايي از يادداشت‌هاي روز پنجشنبه بيست و يك شعبان ١٣٣٧ نوشته محمد علي فروغي ذكاء‌الملك
(١٣٣١ -١٢٥٤ ه. ش.) ‌است، به يك معنا شايد بتوان كل كتاب را در اين پاراگراف خلاصه كرد؛ قصه سرگرداني و سردرگمي هيات ايراني اعزام شده به پاريس كه نمي‌داند بايد چه بكند و تكليفش مشخص نيست و از تهران نيز خبري نمي‌رسد. اين يادداشت‌ها در سال اخير به صورت كتاب يادداشت‌هاي روزانه سفر كنفرانس صلح پاريس منتشر شده است. فروغي اين يادداشت‌ها را در سفرش به اروپا به همراه هيات ايراني داشت. اين يادداشت‌ها با عزيمت از تهران در صبح روز سه‌شنبه ٢٥ آذر ١٢٩٧ (١٧ دسامبر ١٩١٨) آغاز شده و با ترك پاريس در ٢٠ مرداد ١٢٩٩ (١١ آگوست ١٩٢٠) خاتمه مي‌يابد. اين يادداشت‌ها در شش دفترچه به قطع جيبي بخشي از دفترچه‌هاي يادداشت محمد علي فروغي است. او در اين يادداشت‌ها در تمام طول سفر كارها و وقايع هر روز را با انضباط كامل يادداشت كرده است . نثر كتاب چنان كه آشنايان با نثر فروغي در ساير آثارش آشنا هستند، روان و شيوا و به شيوه گزارش‌نويسي تركيبي از جملات كوتاه و خبري است. نويسنده در اين يادداشت‌ها كه تقريبا هر روز را شامل مي‌شود، شرح گويايي از كارهايي كه كرده، جاهايي كه رفته، غذاهايي كه خورده، آدم‌هايي كه ديده، اخباري كه شنيده و حرف‌هايي كه گفته را به همراه مختصري از حال و احوال شخصي‌اش بيان مي‌كند. فروغي در اين يادداشت‌ها كمتر به نظريه‌پردازي و تحليل پرداخته و بيشتر كوشيده روايتگر و توصيف‌كننده باشد. با اين همه در جاي‌جاي اين نوشته‌ها اظهارنظرهاي او را درباره مكان‌ها، سياستمداران، افراد، شرايط و... مي‌خوانيم و مي‌بينيم كه چطور ذكاءالملك از كارشكني‌هاي انگليسي‌ها و سياست‌هاي مخفي‌كارانه دولت و ناكارآمدي سياست داخلي ايران شاكي است و دل‌نگران وضعيت. همچنين تعلق‌خاطر مولف به كتاب‌ها و دانشمندان در جاي جاي سطور مشهود است.  كتاب همچنين شامل سه پيوست است كه پيش از اين منتشر شده بودند: نخست متن مهمي كه نامه‌اي از پاريس نوشته فروغي خطاب به دوستانش است و در آن نگاه اين سياستمدار به قرارداد ١٩١٠ و انتقاداتش به دولت وثوق و كارشكني‌هاي انگليسي‌ها بازتاب يافته است. دوم نامه خصوصي فروغي به محمود وصال (وقار‌السلطنه) كه تاريخ ١٧ دسامبر ١٩١٩ پاريس را دارد و در آن نيز بار ديگر دغدغه‌هاي وطن دوستانه فروغي و نگراني‌اش از وضعيت نابسامان سياست ايران مشهود است و در نهايت نيز نطق مشهور فروغي در كنفرانس صلح پاريس در ١٩١٩ است كه معلوم نيست ايراد شده يا خير، اما در آن فروغي بالاختصار تاريخ ايران و روابطش با دولت‌هاي غربي را بيان مي‌كند و مي‌كوشد ادعاهاي بحق ايران را در بياني منطقي و عقلاني بيان كند. موضوع اصلي كتاب مذاكرات صلح پاريس است. فروغي بعد از جنگ جهاني اول و در زمان‌هايي كه رياست ديوان عالي تمييز را در اختيار داشت، به همراه هياتي به رياست عليقلي خان انصاري، مشاور الممالك، وزير امور خارجه به پاريس سفر كرد. در اين هيات غير از اين دو، سيد ابوالقاسم خان انتظالم الملك (عميد) رييس كابينه وزارت خارجه، ميرزا‌حسين خان معين الوزاره (علاء) وزير سابق فوايد عامه و تجارت، آدلف پرني مستشار وزارت عدليه و ميرزا عبدالحسين خان انصاري (پسر مشاورالممالك) در مقام منشي هيات نيز حضور دارند. در ايام جنگ جهاني اول (١٩١٨-١٩١٤) ايران شرايطي سخت و طاقت‌فرسا دارد. كابينه‌هاي متعدد روي كار مي‌آيند و سقوط مي‌كنند، قدرت نظامي كشور سخت كاهش يافت است، وضع داخلي آشفته است و احمد‌شاه جوان علاقه‌اي به سلطنت ندارد. چند سال پيش از آن (١٩٠٨ و ١٩١٥) روسيه و انگليس در توافقنامه‌اي ايران را بين خود تقسيم كرده‌اند. با شروع جنگ با وجود اعلان بي‌طرفي از سوي ايران، دول متخاصم حريم ايران را به رسميت نشناختند و خسارات زيادي به كشور وارد كردند. درباره زيان‌هايي كه به ايران وارد شد، آمار و ارقام تكان‌دهنده‌اي منتشر شده است. در نوامبر ١٩١٨ قرارداد متاركه بين متفقين و آلمان و اندكي بعد متحدانش (اتريش و عثماني) امضا شد و در ژانويه ١٩١٩ كنفرانس ورساي براي بررسي روند صلح و خسارات جنگ برگزار شد. اعزام هيات ايراني از سوي دولت وثوق‌الدوله به همين منظور صورت گرفت. اهداف كلي هيات ايراني به شرح ذيل بود:
 ١- شركت ايران در كنفرانس صلح
٢- استقلال سياسي، اقتصادي و قضايي
٣- جبران خسارات وارده
٤- اصلاح خطوط سرحدي
چنان كه گفته شد در اين زمان وثوق‌الدوله،
رييس الوزرا سياستمدار انگلوفيل بر سر كار بود كه «مردي مقتدر و با‌كفايت بود كه عميقا باور داشت ايجاد ثبات و امنيت و به طور كلي هر نوع اصلاحاتي در ايران نابسامان آن روزها تنها به شرط حمايت انگلستان ممكن است.» از قضا در همين زمان انگلستان در ايران قدرتي بي‌سابقه داشت، زيرا بعد از فروپاشي روسيه در انقلاب اكتبر ١٩١٧ روس‌ها سخت تضعيف شدند. در اين زمان سياستمداران انگليسي چون لرد كرزن و سرپرسي كاكس مي‌كوشيدند نقش دولت انگليس را در ايران تقويت كنند و درصدد بودند كه قرارداد معروف ١٩١٩ را كه به قرار داد تحت‌الحمايگي ايران زيرنظر انگليس است، به تصويب برسانند. در چنين وضعيتي شركت ايران در كنفرانس صلح كه غير از اهداف يادشده، پاي امريكايي‌ها و فرانسوي‌ها را نيز به ايران باز مي‌كرد، چندان مقبول طبع بريتانيا نبود. به همين دليل دولت بريتانيا تمام تلاشش را كرد تا به بهانه اعلام بي‌طرف بودن ايران در جنگ، مانع شركت هيات ايراني در كنفرانس صلح شود. وثوق‌الدوله نيز هيات اعزامي را بي‌خبر و تكليف نگه مي‌داشت و آنها را در جريان تحولات داخلي ايران قرار نمي‌داد. مساله بعدي برخي ادعاهاي گزاف ايران به خصوص در مورد مسائل مرزي بود، مثل اينكه شهرهاي قفقاز و سراسر كردستان عثماني و شهرهاي مقدس نجف و كربلا و كل تركستان روسيه به ايران بازگردانده شود! خود فروغي درباره اين ادعاها مي‌نويسد: «درباب دعاوي ارضي پرده‌پوشي نمي‌كنم كه اين يك ادعاي زيادي بود كه ما كرديم، مبالغه‌آميز بود. مخصوصا نقشه‌اي كه كشيديم مزخرف بود.»  در نهايت نيز هيات نمايندگي ايران اجازه نيافت مدعاهايش را در كنفرانس صلح مطرح كند و به هدف‌هايش دست نيافت. اگرچه توانست چند معلم فرانسوي را استخدام كند. فروغي نيز در اين سفر چند سخنراني در فرانسه و آلمان درباره تاريخ و ادبيات ايران ايراد كرد. كتاب يادداشت‌ها گزارشي از اين سفر است و در موضوعات نظري و تئوريك عنوان نشده است. با اين همه كل مبناي نظري بحث‌هاي فروغي را كه صد‌البته بسيار اهميت دارد مي‌توان در چند سطري كه در پايان‌نامه‌اش به ايران آمده خلاصه كرد. او در اين سطور از فقدان مفهوم مصلحت همگاني (از مفرداتي كه از قضا جواد طباطبايي نيز بر فقدان آن در انديشه سياسي ايراني تاكيد مي‌كند) شكايت مي‌كند و مي‌نويسد: «ايران اول بايد وجود پيدا كند تا بر وجودش اثر مترتب شود. وجود داشتن ايران وجود افكار عامه است. وجود افكار عامه بسته به اين است كه جماعتي- ولو قليل باشند- از روي بي‌غرضي در خير مملكت كار بكنند و متفق باشند. اما افسوس، بس كه گفتم زبان من فرسود.»نكته مهم‌تر كتاب كه آن را به خصوص براي پژوهشگران تاريخ معاصر به سندي ارزشمند بدل مي‌سازد، فارغ از بحث مذاكرات كه به آن اشاره شد، اسامي و نام‌هايي است كه در لابه‌لاي كتاب به آنها اشاره شده است. محمد‌علي فروغي چنان كه همگان مي‌دانند، شخصيتي ذوابعاد است. او به همان ميزان كه سياستمداري استخوان‌دار و با پرنسيب است، در فرهنگ و ادب نيز نامي شناخته شده و موثر محسوب مي‌شود و به همان ميزان كه با اصحاب سياست دم‌خور است و در يادداشت‌هايش از ايشان ياد مي‌كند، به اهل فرهنگ و قلم نيز توجه دارد و در گوشه و كنار يادداشت‌ها به كرات به آنها اشاره كرده است. در متن يادداشت‌ها در كنار اسامي سياستمداراني چون احمدشاه، وثوق‌الدوله، نصره‌‌الدوله، ناصر‌الملك، ممتازالدوله، لرد كرزن، مشاور الممالك، حسين‌خان علايي، انتظام الملك و... به نام‌هايي چون محمد قزويني، ولتر، پاستور، افلاطون، ويكتور هوگو و... نيز بر‌مي‌خوريم. همچنين يادداشت‌ها شامل گزارش‌هاي جذابي از تئاترها، كنسرت‌هاي موسيقي، مهماني‌هاي اشراف و تفريحات و به‌طور‌كلي زندگي اجتماعي و فرهنگي مردم انگليس در آن سال‌هاست. به‌طور‌كلي متن يادداشت‌هاي روزانه محمدعلي فروغي اثري قابل توجه و ارزشمند است كه گزارشي زنده از زبان يكي از فرهيخته‌ترين ايرانيان سال‌هاي پر‌هياهوي ايران پس از جنگ جهاني اول ارايه مي‌كند.

نظر شما