شناسهٔ خبر: 40703 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

شهر بدن ماست/ درباره چرایی جابه‌جایی «متاستاز» در سالن‌های مختلف

تئاتر متاستاز اجرای صفر خود را از برج آزادی آغاز کرده و تاکنون براساس الگوی اعداد فیبوناچی در تالار سایه، تالار چهارسو، تماشاخانه باران و تالار شمس روی صحنه رفته است. براساس برنامه اجرائی این پروژه «متاستاز» از ١٢ تا ١٧ آذر میهمان تالار رودکی (طبقه سوم تالار وحدت) است.

فرهنگ امروز/ علی‌اصغر دشتی

می‌دانم تماشاگرانی که عادت به تئاتردیدن دارند، برای دنبال‌کردن برنامه‌های اجرای «متاستاز» کمی دچار سردرگمی شده و انضباط تئاتردیدنشان به‌هم می‌خورد. جابه‌جایی یک اجرای واحد در هشت سالن تهران در زمان‌های پراکنده بی‌شک مخل عادات برنامه‌ریزی برای تئاتردیدن است، اما درعین‌حال به تماشاگران مختلف در موقعیت‌های مختلف جغرافیایی، ساعات مختلف اجرائی متناسب برای برنامه‌ریزی کاری آنها و طول مدت اجراها در چهار ماه و البته به شکل پراکنده همه‌وهمه شاید امکانات دیگری است که مدل چیدمان زمانی و مکانی اجراهای متاستاز به تماشاگران عزیز تئاتر می‌دهد.
این‌روزها در فضای مجازی می‌نویسم؛ متاستاز کجاست؟ و پاسخ اولیه به این پرسش تاریخ و ساعت مکان بعدی اجرای متاستاز است؛ اما حقیقت چیست؟ متاستاز گسترش است، گسترش توده ویرانگر در بدن بیمار مبتلا به سرطان و بی‌شک متاستاز است که پادزهر متاستاز است. پس ما ٥٤ متاستاز (متاستاذ، متازطاض، متازطاظ، متازتاذ، مطاظطاس و...) را در شهری روی صحنه می‌بریم که سرشار از متاستاز است. سرشار از سرطان است و حرف از سرطان. اما ٥٤ متاستاز ما می‌آیند تا بحران و مسئله‌ای را متاستاز کنند که «یادآوری» مبنای آن است.
مسئله جدی ما «همپا»ست! کسی که در کنار بیمار مبتلا به سرطان روال عادی زندگی خود را به فراموشی می‌سپرد و حالا شهرهای این دیار پر شده‌اند از سرطان که طاعون‌وار گسترش پیدا می‌کند و انسان را به کام مرگ می‌کشاند. آیا حمل‌کننده سرطان فقط فرد مبتلاست؟ بی‌شک چنین نیست، «همپا» سرطان را به‌گونه‌ای غیرقابل‌رؤیت، بی‌شیمی‌درمانی و ریزش مو پشت‌سر می‌گذارد و تأثیر آنچه بر او می‌گذرد بی‌شک به روان جامعه و روان شهر سرایت پیدا می‌کند. امروز در شهرهای کشور ما و از جمله تهران شاهد سرایت پنهان روان و گفتمان سرطان‌زده‌ای هستیم که بزرگ‌شدن آن در شهر، بحران بزرگ اما پنهانی را برای شهر می‌سازد. شهر بدن ماست، ما هرروز با این شهر دودآلود نفس می‌کشیم، هرروز در این شهر برای جابه‌جایی می‌جنگیم و لابه‌لای ما «همپا»‌های ازخودگذشته‌ای عبور می‌کنند با چهره‌های غبارگرفته و انزواهای شکننده، آنها از شهر عبور می‌کنند، اما در هر عبور به بیمارستان و مطب و داروخانه، شهر را از خودشان تهی می‌کنند، آنها حاضران شهر نیستند، آنها شهر را از مغزشان تهی می‌کنند تا با همه وجودشان برای حیات بهترین عزیزانشان کاری کنند... .
همپا شهر را تنها می‌گذارد، چراکه شهر او را تنها گذاشته است.
این شهر غول‌پیکر خود را هی خالی می‌کند از دیدن و بروز عاطفه و همپا و وجود نازنین و فداکارش امروز هنر شهر ماست. متاستاز می‌خواهد به وسعت یک شهر یادآوری را بزرگ کند و گسترش دهد، متاستاز می‌خواهد به وسعت یک هنر دست‌به‌کار شود و به وسعت مسئولیت اجتماعی خود را در سطح شهر به حرکت درآورد.
متاستاز یک تئاتر نیست که شما را به تماشایش دعوت کنم. متاستاز، حداقل ٥٤ «مطازطاض» است علیه متاستاز، علیه سونامی‌ای که با خطری بزرگ‌تر خارج از بدن انسان در حال فلج‌کردن روان جامعه است.
فقط یک یادآوری لازم است؛ در شهر، ما در هشت نقطه این یادآوری را ٥٤بار در طول چهارماه تکرار می‌کنیم، اگر شما هم این یادآوری را در هشت‌نقطه شهر، در هر نقطه یک‌بار تکرار کنید، شهر من و شما با متاستاز سازنده علیه متاستاز ویرانگری خواهد جنگید. جنگ، بله جنگ... .ما در جنگ جدی با هیولای سرطان هستیم و حالا وقت آن است که هیولای غفلت را به جنگ بطلبیم. جنگ فقط کشته نمی‌گیرد، فقط دیوار‌ها و سقف‌ها را ویران نمی‌کند، جنگ ریشه‌ها را می‌خشکاند!
بلی در منا یک غفلت تپه‌های مرگ به بار آورد، در پاریس غفلتی دیگر سیلاب خون جاری می‌کند، تصاویر و عکس‌ها در کمترین زمان ممکن می‌توانند تپه‌های مرگ و جویبارهای خون را در رسانه‌ها نشان دهند؛ فضا‌های مجازی در کمتر از چنددقیقه پر می‌شود از عکس‌های کشته‌شدگان و لعن و نفرین به مسببان؛ اما از مرگ پنهان شهر من تصویری قابل‌رؤیت نیست، مرگ‌های بی‌شمار اما پراکنده، روان‌های خسته اما غیرقابل قرار‌گیری در کادر دوربین‌ها... و سکوتی که بیداد می‌کند.  من برای شهرم، برای این بدن خسته، برای این ریه پوسیده و دودگرفته‌اش، برای غبار نشسته در صورتش نگرانم، من برای هرروز که سکوت کرده‌ام پشیمانم، برای هرروز که «همپا» را در شلوغی این شهر ندیده‌ام شرمنده‌ام، من برای جبران شرمندگی «یادآوری» می‌کنم، به همه شهر، حالا اگر شما عزیزان گیج می‌شوید با ما همراه شوید تا این گیجی را به یادآوری تبدیل کنیم. متاستاز بدن بیمار را گیج می‌کند، بیمار را گیج‌تر و پزشک را سرگردان در درمان، شهر ما با همان قاعده درمان می‌شود:
دیروز یک همپا برایم نوشت: دم هرکسی که همپای همپاس گرم... .
همپای همپابودن یعنی: یک پای اضافی برای ایستادن... یک پای اضافی برای دویدن... یک پای اضافی برای زمان به‌زانوافتادن همپا که بلندش کند... متاستاز را دنبال کنید در هر کجای این شهر هستید و همپای همپا شوید؛ به همپا سنجاق شوید تا شهرمان (بدنمان) آرام بگیرد.
توضیح: تئاتر متاستاز اجرای صفر خود را از برج آزادی آغاز کرده و تاکنون براساس الگوی اعداد فیبوناچی در تالار سایه، تالار چهارسو، تماشاخانه باران و تالار شمس روی صحنه رفته است. براساس برنامه اجرائی این پروژه «متاستاز» از ١٢ تا ١٧ آذر میهمان تالار رودکی (طبقه سوم تالار وحدت) است.

نظر شما