شناسهٔ خبر: 41747 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چرا از هایدگر در ایران استقبال شد؟/ نسبت جانِ ایرانی با هایدگر

معین زاده، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: اقبال ایرانیها به هایدگر یک اقبال نامعقول و نامتعارف است و ما به او بیشتر از سقراط و افلاطون توجه کرده ایم.

 

سمینار علمی تاملی بر وضع فلسفه در ایران

به گزارش فرهنگ امروز به نقل ازمهر؛ سمینار علمی با عنوان «تأملی بر وضع فلسفه در ایران» به همت پژوهشکده غرب‌شناسی و علم‌پژوهی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی روز گذشته، دوشنبه ۲۸ دی ماه در سالن حکمت این پژوهشگاه برگزار شد.

مهدی معین زاده، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این همایش درباره موضوع « هایدگر در ایران» سخنرانی کرد. وی گفت: اگر ما به تقلید از خود هایدگر نخستین وصف وجود انسانی را پروا بدانیم این سوال مطرح می شود که جانِ ایرانی در مواجهه با هایدگر پروای چه داشته است؟ به عقیده من اقبال ایرانی ها به هایدگر یک اقبال نامعقول و نامتعارف است به طوری که  از سال ۱۳۷۵ که شروع به خواندن و نوشتن درباره هایدگر کردیم به او بیشتر از کانت و هگل و سقرا و افلاطون توجه کرده ایم. بنده در این سخنرانی می خواهم از نسبت میان جانِ ایرانی و هایدگر حرف بزنم.

وی گفت: به نظرم جان ایرانی با هایدگر سه نسبت دارد که البته هر سه نسبت یکی است و فقط جلوه های آن با یکدیگر فرق دارد. نسبت اول حال بین مسجد و میخانه و به عبارتی تلو تلو خوردن است. در قرون۶، ۷ و ۸ که عرفان در حال بالیدن بود عارفان ما با دو جناح متشرعه و فیلسوف درگیری داشتند؛ گویی عرفای ما در هردوی این جناح ها یک وجه مشترک می دیدند و آن هم متافیزیک بود. از طرفی هایدگر در زمانه ای بالید که زمانه دینی نبود ولی خودش همواره دغدغه دینی داشت و با اینکه در نهایت دین را رها کرد ولی دغدغه دینی همیشه همراهش بود. به عقیده هایدگر تئولوژی باید براساس آنتولوژی باشد به بیان دیگر الهیات باید براساس هستی شناسی باشد و به این ترتیب هستی شناسی مقدم بر الهیات است. از نظر هایدگر متافیزیک هم بنیان الهیات و هم بنیان فلسفه و علم مدرن بود.

معین زاده ادامه داد: برای اینکه بدانیم فرهیختگان ایران چه نسبتی با هایدگر داشتند به واسطه ای به نام هانری کربن می رسیم . هانری کربن تشیع را از حالتی که خودش را صرفا یک جریان کلامی بداند به یک لایه بنیادی کشاند به بیان دیگر کربن خواست که شیعه را به شکل بنیادین بشناساند و این همان واسطه میان ایرانی و هایدگر است.

عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان و در ادامه بحث نسبت میان جان ایرانی و هایدگر اضافه کرد: نسبت دوم، نسبت تاریخیت است به این معنا که بنیاد را امری تاریخی و در گذر زمان بدانیم نه یک امر ایستا. آخرین نسبت میان جان ایرانی و هایدگرچیزی است که او در کتاب «Contributions to Philosophy »آورده است. هایدگر در این کتاب بجای مفهوم ذات که امری ایستاست از مفهوم دیگری به نام تذوت یا گوهریدن صحبت کرده است؛ ذاتیدن یا گوهریدن یعنی اینکه ذات امری ایستا نیست و یک امر رخدادی است. هایدگر در این کتاب می گوید: ما همواره در طول تاریخ استمرار را با مانایی فهمیدیم در حالی که اینطور نیست و نباید  استمرار را با مانایی بفهمیم بلکه  استمرار یعنی یک رویداد از ان خود کننده یعنی هردم به وجود امدن و از همان لحظه به عدم رفتن.

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۴-۱۱-۰۲ ۱۱:۵۵شجاعي 0 0

    با احترام به جناب معين زاده 
    بر اساس نگاه ايشان و جناب بيژن عبدالکريمي هايدگر به واسطه هانري کربن به ايران آمد و  البته بنا به يک نگاه ديگر و مشهور تر ، احمد فرديد نماهايي از انديشه اين فيليسوف آلماني را به ايران معرفي کرد که هر دو  نگاه، درآميختن اين قرائت ها از  هايدگر را با ايدئولوژي منکر نيستند .
    در عين حال جاي يک سوال باقيست، که اگر فرض کنيم تاريخ معاصر ايران ، هانري کربن و سيد احمد فرديد را به خود نمي ديد آيا همچنان در پژوهش هاي فلسفي و طرح درسهاي گروههاي فلسفه ، هايدگري وجود نمي داشت و متعاطيان به فلسفه، در تاريخ معاصر فلسفه غرب هرگاه به هايدگر مي رسيدند از او به عنوان فيلسوفي بي اهميت عبور مي کردند و براي مثال به گادامر ، فوکو ، دريدا و لکان و ساير پست مدرنها و مکتب فرانکفورت مي پرداختند؟
    و اساسا از نظر معرفت شناسي ، چنين فرضي ممکن است که اين فيلسوفان را بتوان بدون در نظر گرفتن تاثير از هايدگر مطالعه کرد.
    البته اينکه در برهه اي از تاريخ معاصر کشور ما ، فلسفه هايدگر به ايدئولوژي تبديل شد حقيقتي است انکارناپذير.  اما نه از اهميت او در تاريخ فلسفه معاصر مي توان گذشت و نه از  پژوهش هاي آکادميکي که تقريبا در يک دهه گذشته در ايران راجع به او انجام شد و سه ترجمه اي که از "هستي و زمان" او صورت گرفت و معلماني همچون عبدالکريم رشيديان ، بابک احمدي و سياوش جمادي اهتمام خود را به معرفي و خوانشي دانشگاهي قرار دادند تا سيمايي واقعي تر از او را ارائه کنند. هم از  نقادي اش به متافيزيک بگويند و هم از عضويت 11 ماهه اش در حزب ناسيونال سوسياليسم.
    بنابراين سخنان جناب معين زاده که  اقبال ايرانيان به هايدگر را اقبالي نامعقول و نامتعارف مي دانند يک جنبه از واقعيت جامعه ايراني ست و بدون شک جنبه ديگر اقبال به هايدگر به خصوص از يک دهه قبل تا کنون ، در نظر گرفتن اهميت اين تفکر در نظام فکري مغرب زمين و تاثيراتي ست که او بر اخلاف خود و بر سپهر فلسفي مغرب زمين گذاشته است.
    اگر چه که راقم اين سطور بر اين عقيده است که پرداختن به فلسفه غرب ، چه هايدگرو چه اسلاف و اخلافش هنوز به ضرورتي در جان ايرانيان تبديل نشده اما با رويکردي دانشگاهي و پرهيز از ايدئولوژيک کردن آن ،‌مي توان در راه شناخت و هم سخني با انديشه مغرب زمين قدم نهاد. 
                                

نظر شما