شناسهٔ خبر: 42932 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گزارشی از همایش «بزرگداشت روز حکیم خواجه نصیر‌الدین طوسی»(۲)؛

شهود اندیشه نزد خواجه‌نصیر

دینانی اول باید گفت عقل چیست؟ عقل لمس نمی‌شود، دیده نمی‌شود، ولی همه جا هست و هیچ جا هم نیست. در این عالم همه جا عقل حضور دارد، عقل دارای سه تجلی است و در سه مرحله ظهور پیدا می‌کند، مرحله‎ی اول، دین که تجسم عقل است، مرحله‎ی دوم هنر که تجلی عقل است و مرحله‎ی سوم فلسفه (البته باید به این‌ها وحی را هم اضافه کرد که تجسد عقل است).

 

 

فرهنگ امروز/ معصومه آقاجانپور: همایش «بزرگداشت روز حکیم خواجه نصیر‌الدین طوسی» با حضور استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، حجت‌الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه، رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه و محمدحسین حشمتی‌پور، در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه برگزار شد. شهین اعوانی، عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه دبیری علمی این نشست را بر عهده داشت. گزاره اخلاقی در نزد خواجه نصیر، ریاضیات در نزد خواجه نصیر، شهود اندیشه در نزد خواجه از جمله موضوعات این نشست بود. گزارش اول این همایش اختصاص داشت به سخنان خسروپناه  که ضمن بیان مقام علمی خواجه نصیر به نوآوری هایی که این فیلسوف در کتاب التجرید خود به کاربردند اشاره داشتند. گزارش دوم اختصاص دارد به سخنان دینانی که ایشان هم ضمن اشاره به مقام علمی خواجه نصیر در خصوص چگونگی بازشناسی عقلانیت و شهود سخن گفت. 

 

مقام علمی خواجه نصیر

 

گفتم سخنی بگویم از واو وجود / جودش گفتا سخن نگنجد اینجا


خواجه نصیرالدین طوسی در ریاضیات و هیئت و همه‌ی علوم زمان خود سرآمد بود، همان‌طور که ابن‌سینا و دیگر حکما هم بودند؛ ولی امروز چنین نیست، یک نفر نمی‌تواند در همه‌ی علوم سرآمد باشد، چراکه علوم گسترده و تخصصی شده است، البته به ضرورت. او خدمت زیادی به جهان اسلام و تشیع کرد، تا قبل از او علمای بزرگ اکثراً سنی بوده و یا حداقل به‌درستی مشخص نبوده که شیعه هستند یا سنی ولی خواجه تنها عالمی است که یقیناً شیعه بود. خواجه همچنین بی‌شک ایرانی است، از دیگر مزایای وی نوشتن کتب بسیاری به زبان فارسی است و بیشتر کتاب‌های او به زبان فارسی نگاشته شده است، درحالی‌که ابن‌سینا و دیگر علما قبل از او چنین نیستند، تا جایی که اگر ابن‌سینا چند کتاب فارسی نداشت ممکن بود ایرانی بودن وی را به‌راحتی نتوانیم اثبات کنیم. ما نام خواجه را فیلسوف گفت‌وگو گذاشتیم، چراکه علاوه بر کتاب‌هایی که نوشته با عرفا، ریاضی‌دانان، فیلسوفان و دیگران به گفت‌وگو پرداخت، او حتی به صدرالدین قونوی که در قونیه زندگی می‌کرد نامه نوشت، نامه‌ی خود را به فارسی هم نوشته است. خواجه علاوه بر علم، در سیاست هم باتدبیر بود؛ از دیگر کمک‌های وی به شیعه این بود که باعث براندازی حکومت عباسیان شد و با ترغیب هلاکوخان سبب لشکرکشی به بغداد را فراهم آورد.

خواجه در زمان خود عالم به همه‌ی علوم خود بود، البته میزان آن را نمی‌توان به سادگی سنجید، اما او را عقل حادی‌عشر خواندند؛ البته باید توجه داشت که آن زمان عقل ده عدد بود و او را عقل یازدهم خواندند، یعنی از عقل‌های عادی بالاتر بود.

 

میدان عقلانیت و شهود

اول باید گفت عقل چیست؟ عقل لمس نمی‌شود، دیده نمی‌شود، ولی همه جا هست و هیچ جا هم نیست. در این عالم همه جا عقل حضور دارد، عقل دارای سه تجلی است و در سه مرحله ظهور پیدا می‌کند، مرحلهی اول، دین که تجسم عقل است، مرحلهی دوم هنر که تجلی عقل است و مرحلهی سوم فلسفه (البته باید به این‌ها وحی را هم اضافه کرد که تجسد عقل است).
 

 در فضاهای دین، میدان عقلانیت واضح است و همه جای دین عقلانیت است. هنر هم انواع و اقسام دارد که تجلی عقل است، اما بنده در رأس هنر، سخن و کلام خوب را قرار می‌دهم که هم می‌تواند شعر باشد هم نثر، ازاین‌روست که معجزه‌ی حضرت ختمی‌مرتبت قرآن است (کلام)، مانند معجزات پیامبران قبلی عصا و زنده کردن مردگان نیست که با گذشت زمان بتوان آن را انکار کرد، شعر و نثر چون حفظ می‌شوند مشمول گذشت زمان قرار نمی‌شوند و نمی‌توان آن‌ها را انکار کرد. قرآن خودش یک نوع هنر است و البته هنر بسیار بزرگی است. دین درهایی را باز کرده که تمام عقلانیت را می‌توان در آن پیدا کرد و هرکسی آن را نیافت خود مقصر است. فلسفه هم از مظاهر تجلی عقل است، البته ملاک، فیلسوف و زندگی فیلسوف نیست، بلکه فلسفه مهم است، نباید به زندگی فیلسوفان توجه کرد. یک بار شاگردان هایدگر از او پرسیدند زندگانی ارسطو را برای ما شرح بده، گفت: متولد شد، زندگی کرد و مرد. منظور او این بود که شرح‌حال او مهم نیست فکر او مهم است.

در دو، سه هزار سال پیش فیثاغورث اصل جهان را بر عدد تفسیر می‌کرد، امروز دنیا، دنیای فیثاغورث است و اگر ریاضیات را از دنیا بگیریم هیچ‌چیز حتی جامعه‌شناسی و روان‌شناسی نیز باقی نمی‌ماند؛ در واقع وقتی فیثاغورث گفت اصل عالم ریاضیات است درست بیان کرده بود، ولی چیزهایی هست که در ریاضیات نمی‌آید، مثلاً خدا در ریاضیات نمی‌آید، شهود هم در ریاضیات نمی‌آید. گفتیم عقل را در سه جا می‌توان بازشناسایی کرد: دین، هنر، فلسفه؛ حال شهود را کجا باید جست؟ آیا می‌توان شهود را در عقل جست؟ من منکر شهود نیستم اما باید دقت داشت که شهود را با چه زبانی باید بیان کرد. شاید فردی شهود کند اما تا زمانی که آن را به زبان عقل بیان نکند قابل پذیرش نیست. وحی بالاترین شهود است، البته وقتی پیامبر وحی را دریافت کرد بیان آن‌ همه در میزان عقل سنجیده شد، پیامبر بدون میزان سخن نگفت، من نمی‌دانم چگونه شهودش را گرفت اما سخنی که بر زبان می‌راند با موازین عقلی همسو است.

 بنابراین ما امروز بیش از هر چیز باید به عقلانیت توجه کنیم. انسان برای اینکه عقلانیت موزونی پیدا کند باید یک چیز را رعایت کند که اکثر انسان‌ها آن را رعایت نمی‌کنند و آن خوب گوش دادن است. مولانا در ابتدای دیوان به جای بسم‌الله گفته «بشنو». چه زمانی ما می‌توانیم گوش بدهیم؟ زمانی که بتوانیم از خود فاصله بگیریم، فاصله گرفتن از خود در فهم خیلی مهم است، در فاصله گرفتن از خود فرد باید خود را نادیده بگیرد و ذهنیات خود را در تعلیق قرار بدهد بعد به سخن دیگران گوش دهد و در نهایت بسنجد؛ یعنی اول خودش بیندیشد، دوم اندیشه دیگران را بیندیشد و سوم، بار دیگر خود بیندیشد، این راه گفت‌وگوست. همه‌ی این‌ها را گفتم تا بگویم خواجه فیلسوف گفت‌وگوست، خواجه خوب گوش می‌کرد و سپس گفت‌وگو می‌کرد و به همین دلیل است که در کارش موفق بود. در پایان باید گفت خواجه نصیرالدین طوسی یک شیعه‌ی تمام‌عیار است و اگر او نبود معلوم نبود تاریخ شیعه چگونه رقم می‌خورد.

 

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۴-۱۲-۱۹ ۱۳:۰۲ 0 0

    واقعا هنر سخنرانی کردن و چیزی نگفتن را باید از این اساتید فرا گرفت. دریغ از یک کلمه حرف نو سخن آموزنده. فیلسوف ما حتی پا را از حد بدیهیات هم فراتر نمی گذارند. اینکه خواجه ایرانی بود و شیعه بود و بزرگ بود بر تمامی کتاب خوانده های وضیع و شریف آشکار است. چه لزومی به ذکر این مقدمات بی محل و بی فایده در سخنرانی هایی با این موضوعات تخصصی هست؟ بعد از مقدمات هم اگر شما چیزی درباره خواجه نصیر، جز یادکرد عنوان کتاب استاد دینانی درباره خواجه، دیدید ما هم دیدیم. 
    به قول شاعر: آن خشت بود که پر توان زد
                                

نظر شما