شناسهٔ خبر: 43248 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به اندیشه بزرگان حوزه علوم انسانی درباره طبیعت و بحران‌های زیست‌محیطی

سیدحسین نصر از سنت‌گرایانی است که نگاهی ویژه و تا حدودی متفاوت به تکنولوژی دارد و از آن جهت که بر این باور است که آسیب تکنولوژی به طبیعت در مقایسه با نفعی که ممکن است به بشر برساند بیشتر است، تکنولوژی را نه بسان یک ترقی برای کمک به بشریت، بلکه تنها یک محصول آسیب‌رسان دیگر به انسان و بشریت می‌دانند.

 



 

 

 

 

 

 

فرهنگ امروز/ زهرا سلیمانی‌اقدم: بحران زیست‌محیطی که زندگی امروز بشریت را در بر گرفته است، سالیان سال است که دغدغه افراد بشر شده و تمام علوم به‌نوعی به این مهم می‌پردازند. در ایران نیز در این حوزه اقداماتی صورت می‌گیرد؛ گرچه این اقدامات، کافی و ریشه‌ای نیستند. در سال‌های اخیر با حادشدن اوضاع، مثل آلودگی آب، کمبود ذخایر آبی کشور و آلودگی‌های شدید هوا و خاک، بسیاری به این نتیجه رسیدند که اهمیت دادن به محیط‌زیست باید به‌صورت یک فرهنگ درآید و ازاین‌رو باید بنیادی‌تر به آن پرداخت. بزرگان حوزه اندیشه و الهیات نیز قدم در مسیر فرهنگ‌سازی گذاشتند و از دیدگاه اندیشه اسلامی و ایرانی به امر مهم طبیعت پرداختند تا با همراه‌کردن اندیشه اسلامی و فرهنگ ایرانی با طبیعت بتوانند در بنیان‌نهادن تفکر طبیعت‌دوستی، قدمی بردارند. ازاین‌رو در گزارش پیش رو به دیدگاه بزرگان ایرانی حوزه اندیشه و دین در مورد طبیعت پرداخته‌ایم.

سیدحسین نصر از سنت‌گرایانی است که نگاهی ویژه و تا حدودی متفاوت به تکنولوژی دارد و از آن جهت که بر این باور است که آسیب تکنولوژی به طبیعت در مقایسه با نفعی که ممکن است به بشر برساند بیشتر است، تکنولوژی را نه بسان یک ترقی برای کمک به بشریت، بلکه تنها یک محصول آسیب‌رسان دیگر به انسان و بشریت می‌دانند. او معتقد است آنچه به نام پیشرفت در بین شرقیان شناخته می‌شود، خاص تجدد است که از ته‌مانده‌های سفره‌های غربی به‌جا مانده است. نصر بر مبنای اندیشه سنت‌گرایی اعتقاد چندانی به پیشرفت از مسیر تجدد ندارد و معتقد است آنچه به اسم تکنولوژی به کام بشر می‌ریزند، تلخ است؛ چون آسیب‌هایی که در قبال آن به طبیعت وارد می‌شود، بسیار زیاد است و البته جبران‌ناپذیر. او و امثال او رستگاری بشر را در بازگشت به تعالیم الهی و آنچه خداوند نازل کرده می‌دانند و به نحوه‌ای از زیست معتقدند که بشر هزاران سال آن را آزموده بود؛ نحوه‌ای که در آن «آرامش» بشر بیشتر و تخریب طبیعت، کمتر بود.

  درباره نسبت طبیعت و جامعه
از دیگر اندیشمندان البته از نوع قدیم آن که به مسأله طبیعت در مباحث علوم اجتماعی پرداخته است، ابن خلدون است. ابن خلدون نظریه مهمی به نام «نظریه اقالیم هفت‌گانه» دارد که طبق آن  مدعی است از میان هفت اقلیم، فقط سه اقلیم واجد «ساحت میانی»اند؛ یعنی زندگی نسبتا اعتدالی در آنها وجود دارد. او در‌‌نهایت به اقلیم سه و چهار می‌رسد و می‌گوید تحت تاثیر شرایط طبیعی مناسب، یعنی آب‌وهوا و شرایط جوی و غذا، ویژگی‌های بدن و خلقیات و سپس، اجتماعیات بشر پدید می‌آید. درنتیجه در تناسبی که بین شرایط طبیعی و جغرافیا به وجود می‌آید، شرایط زیستی پیدا می‌شود و آدمیان طبیعی به وجود می‌آیند؛ سپس اجتماع طبیعی و پس از آن چیزی به نام «تمدن» شکل می‌گیرد. مسأله  مهمی که در اندیشه و نظریه ابن خلدون اتفاق می‌افتد، رابطه‌ای است که بین اجتماع انسانی و طبیعت ایجاد می‌شود. ابن خلدون به این مسأله مهم می‌رسد که کدام شرایطی محیط طبیعی، امکان حیات اجتماعی را مهیا می‌سازد؛ چون درواقع حیات اجتماعی در همه شرایط طبیعی امکان‌پذیر نیست و پدیدآمدن آن، اقتضائاتی دارد. هم‌اکنون در علوم‌اجتماعی افراد بسیاری هستند که  بحث رابطه طبیعت و جامعه را به‌طور تفصیلی دنبال می‌کنند.

  اخلاق‌ورزی در قبال طبیعت
از دیگر مواجهه‌های علوم‌انسانی و اجتماعی با طبیعت، مواجهه اخلاقی است. در گذشته علم اخلاق بیشتر به خود فرد و نسبتش با دیگری می‌پرداخت و در آن بر باید و نباید‌ها و حسن و قبح‌های روابط انسانی تاکید می‌شد. چنانچه محمدرضا بهشتی استاد دانشگاه تهران در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «تاملاتی روش‌شناختی در باب تحول مفهوم طبیعت» شرح می‌دهد، «گرچه مطالعات پراکنده‌ای درباره اخلاق و طبیعت در آثار برخی فلاسفه غربی آمده بود، بحران‌های طبیعی و زیست‌محیطی، ضرورت بحث تعریف اخلاق در رابطه انسان - طبیعت را دوچندان کرد. در ابتدای شروع مباحث هم بیشتر راه‌حل‌های تکنولوژیک مورد توجه بود؛ اما رفته‌رفته مباحث فلسفی‌نظری هم دراین‌باره مطرح شد که فلسفه اخلاق را هم درگیر کرد. پس از آنکه رابطه انسان – طبیعت، متعلَقِ علم اخلاق قرار گرفت، نظرات متفاوتی مطرح شد و پرسش‌هایی به وجود آمد که با کدام معیار و بر اساس چه مبنایی، طبیعت، متعلَقِ اخلاق قرار می‌گیرد؟ آیا باید و نبایدهای این حوزه، اخلاقی است یا حقوقی؟ آیا طبیعت، مستقل از انسان است؟»

  الهیات محیط‌زیستی
سیدمصطفی محقق‌داماد از دیگر متفکران معاصر است که به بحث طبیعت ذیل مجموعه «الاهیات» پرداخته و امکان پذیرش اخلاقی احترام به طبیعت را در اندیشه برآمده از قرآن و متون دینی بررسی کرده است. او در کتاب خود با عنوان «الهیات محیط‌زیستی» با اشاره به این که انسان، خود، زندگی‌اش را تغییر داده است، نتیجه می‌گیرد که ازاین‌رو او خود باید به جست‌وجوی راه‌حل برای مشکلات زیست‌محیطی برآید. انسان برای رسیدن به این هدف، هم نیازمند چیدن یک سری اصول اخلاقی است و هم نیازمند پیشرفت مادی برای حصول به نتیجه. او در اثر خود مدعی است که  اسلام دارای دیدگاه ویژه‌ای نسبت به طبیعت، محیط‌زیست و انسان است و ما را با نظامی از اصول بنیادی مجهز می‌سازد که با آن می‌توانیم اصول اخلاقی ضروری را به دست آوریم. هم‌اکنون اندیشمندان عمیقا نگران بلا و فاجعه زیست‌محیطی و زندگی آینده انسان‌اند و اذعان دارند که باورها و ایمان عمومی می‌تواند نقش مهمی در رفع این بحران داشته باشد.
او نقش منفی دین در رابطه با طبیعت و محیط‌زیست را (که عده‌ای به آن معتقدند) رد می‌کند. او در همین راستا پیشنهاد می‌کند که انجمنی از دانشمندان و مقامات مذاهب گوناگون جهان به‌منظور حفاظت از محیط‌زیست تشکیل شود و دبیرخانه این انجمن به‌طور مستمر برای هماهنگی و تشکیل کنفرانس‌ها و ملاقات‌های علمی کار کند.
از سوی دیگر از نظر محقق‌داماد،  شیوه معرفی سنن مذاهب به نسل حاضر برای داشتن یک زندگی پاک و معنوی بهتر، نیازمند یک مطالعه نسبتا عمیق است؛ چون استفاده از روش‌های قدیمی نمی‌تواند پاسخگوی عصر حاضر باشد و در این مسیر، موثر نخواهد بود.
 

منبع: فرهیختگان

نظر شما