شناسهٔ خبر: 43322 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

نگاهی به وضعیت فلسفه علم در ایران؛

فلسفه علم پدیده‌ای آپولوجتیک در ایران

فلسفه علم بی تردید نحوه‌ی ورود فلسفه‌ی علم به ایران، مدل‌های گزینش، نحوه‌ی قوام یافتن و استقبال معنادار از آن در ایران پدیده‌ای آپولوجتیک (کلامی) بوده است اما آیا این کل ماجراست؟ به نظر ما این نکته فقط نشان‌گر قله‌ی کوه یخی است که به چشم می‌آید و برای کاویدن بخش‌های از این کوه که کمتر در مقابل چشم قرار دارد هنوز در ابتدای راهیم.

فرهنگ امروز/ یحیی شعبانی*:

 

تعریف بسنده‌ی فلسفه‌ی علم بسیار دشوار است؛ این دشواری دلایل فراوان دارد و بی‌تردید برخی از این دلایل به ابهام فی‌نفسه‌ی فلسفه و علم در مقام دو فعالیت ویژه‌ی انسانی باز می‌گردد. فلسفه‌ی علم به‌مثابه یک مفهوم شاید حشوی زائد به نظر آید زیرا از حیث تاریخی مضاف‌الیه از دل مضاف برآمده است، اما بی‌تردید فلسفه‌ی علم به‌مثابه شاخه‌ای متمایز و رشته‌ای آکادمیک حاوی معنایی درخور و بایسته‌ی خود است و می‌توان تاریخ آن را از انتهای قرن نوزدهم پی گرفت. در انتهای قرن نوزدهم برخی دانشوران شروع به سازمان‌دهیِ رسمی و تثبیت فلسفه‌ی علم به عنوان قلمرو مستقلی برای مطالعه کردند. به عنوان مثال، نخستین کنگره‌ی فلسفه‌ی علم در سال ۱۹۰۰ در شهر پاریس برگزار شد. در طی قرن بیستم، فلسفه‌ی علم مجموعه‌ای بالنده و رو به رشد تشکیل داده است. ایرانیان در ذیل علاقه و مواجهه با مظاهر تمدن مدرن، به تعبیری، آشناییِ نیم قرنه با این مقوله داشته‌اند، و قریب به دو دهه مواجهه‌ی آکادمیک با این رشته در ایران به چشم می‌خورد. نحوه‌ی ورود فلسفه‌ی علم به ایران پدیده‌ای است که انگیزه‌ها و دلالت‌های معرفتی، فلسفی، فرهنگی، کلامی و سیاسی فراوانی با خود به همراه داشته است. ورود فلسفه‌ی علم، در کنار این انگیزه‌ها و دلالت‌ها، آثار و عواقب فراوانی نیز با خود به همراه آورده و به سرعت جای خود را در بین دیگر رشته‌های آکادمیک باز کرده است. امروزه پس از گذشت قریب به نیم قرن آشنایی اولیه و دو دهه آشنایی رسمی در سطح آکادمیک می‌توان از این انگیزه‌ها، دلالت‌ها و آثار و عواقب سخن به میان آورد و آنها را به پرسش کشید؛ چنین امری را می‌توان بخشی از واکاوی ذهنیت ایرانی در مواجهه با «دیگری» در نظر گرفت. ایرانیان با مجموعه‌ای تقریباً قوام یافته از اندیشه‌ها، دانشوران و سنت‌های آکادمیک (فلسفه‌ی علم) رو به رو بوده‌اند و از بین آنها دست به گزینش، ترجمه و انتقال زده‌اند. طبیعتاً در پس چنین گزینش، ترجمه و انتقالی می‌توان نحوه‌ای «منطق» و «رویکرد» یافت که فهم آن بی‌شک برکات فراوانی برای ما به همراه خواهد آورد. امروزه در گفتار روشنفکری سخن گفتن از «ما»، «ذات جمعی»، و چیزهایی از این دست به شدت واکنش برانگیز شده است، و انگ «ذات انگاری» را در پی خود دارد؛ اما بدون آنکه به مسئله‌ی غامض «ذات» و هویت جمعی وارد شویم، به نظر می‌رسد می‌توان در پشت برخی پدیده‌ها و واکنش‌های اجتماعی مسائل مشترکی را احصاء کرد که نشان از دردها، شکاف‌ها، واکنش‌ها و سرنوشت مشابه و مشترکی دارد. یا به تعبیری، نوع و الگوی گزینش و واکنش ما در مقابل پدیده‌ای چون فلسفه‌ی علم و نحوه و مبادی ورود و افرادی که به سراغ فلسفه‌ی علم رفته‌اند حاکی از مسائلی است که آگاهانه یا ناآگاهانه، به طور صریح یا ضمنی با آن مواجه بوده‌اند؛ منظور البته تقلیل این انگیزه‌ها و مسائل به سطح روانشناسی فردی این دانشوران نیست بلکه ترسیم «وضعیت مسئله‌ی» موجود در زیست جهان فارسی است. وانگهی، حتی تقلیل چنین «وضعیت مسئله‌ای» به صرف انگیزه‌های سیاسی، ایدئولوژیک یا کلامی به نظر ما قربانی کردن این پدیده‌ی اجتماعی است. بی تردید نحوه‌ی ورود فلسفه‌ی علم به ایران، مدل‌های گزینش، نحوه‌ی قوام یافتن و استقبال معنادار از آن در ایران پدیده‌ای آپولوجتیک (کلامی) بوده است اما آیا این کل ماجراست؟ به نظر ما این نکته فقط نشان‌گر قله‌ی کوه یخی است که به چشم می‌آید و برای کاویدن بخش‌های از این کوه که کمتر در مقابل چشم قرار دارد هنوز در ابتدای راهیم، یعنی در ابتدای راهی که مقصد آن فهم و شفاف کردن صورت مسئله‌ی موجود در زیست جهان ایرانی است. تقلیل صرف این پدیده به امری ایدئولوژیک و سیاسی (علی‌رغم آنکه بی تردید چنین پدیده‌ای دلالت و معنای سیاسی و ایدئولوژیک نیز داشته است و دارد) ندیدنِ آن درد و مسئله‌ی مشترکی است که در بنیاد همه‌ی این واکنش‌ها قرار دارد.

فلسفه‌ی علم به مثابه یک رشته‌ی آکادمیک اکنون پس از افت و خیزهای فراوان به نهادی تثبیت شده و دارای پیشینه در ایران بدل شده است و حتی با اغماض می‌توان از برخی سنت‌ها و رویکردها در نهادهای مربوط به آن سخن گفت. اما علی رغم این نکته، قصه‌ی فلسفه‌ی علم در ایران هنوز در آغاز راه قرار دارد و افق‌ها و مسیرهای فراوانی در برابر آن گشوده است.

 

*دکترای فلسفه علم از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

نظر شما