شناسهٔ خبر: 43326 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

برخی نقایص آموزش فلسفه در ایران؛

نقیصه‌ای در راستای اندیشه‌ورزی

آموزش فلسفه امروزه وضعيت فلسفه‌ ما اين‌گونه نيست. رشته‌ها در مقطع تحصيلات تكميلي طبق واقعيت‌هايي كه بايد باشد و تخصصي شود، تخصصي نشده است و اين باعث جدی نبودن بحث و درس‌ها هم از جانب دانشجو و هم از جانب استاد شده است. به گمان من، مباحث در كلاس‌ها به‌طور جدي پيگيري نمي‌شود و این نقیصه‌ای اساسی برای اندیشه‌ورزی در کشور ماست.

فرهنگ امروز/ علي‌رضا آل­بويه*:

 

وضعيت موجود آموزش فلسفه در ايران، وضعيت مطلوبي نیست. يكي از مشكلات ما در آموزش، نحوه آموزش ما است؛ به اين معنا که در آموزش تمام رشته‌ها از جمله رشته فلسفه ـ كه البته اين مسأله در فلسفه، خودش را بيشتر نشان مي‌دهد ـ به جاي تأملات عقلاني، تكيه بر محفوظات است.

فلسفه در يک تعريف عام، فعاليتي عقلاني در مورد بنيادي‌ترين مسائل هستي است. در فلسفه، تأملات عقلاني اهمیت دارد؛ به عبارت دیگر برخلاف علمی مانند تاريخ، در فلسفه جنبه‌ عقلاني مسئله مهم است. تاريخ علمي نقلي است و بيشتر به محفوظات تكيه دارد، ولي در فلسفه، كاري به محفوظات نداريم و دانشجو بايد ياد بگيرد كه عقلاني فكر كند. اگر ما در نظام آموزشي کشور، اين روش را دنبال ­كرده­ايم و دانشجوهايمان را عقلاني پرورش داده­ایم، تا حد زيادي موفق بوده‌ايم، ولي اگر دانشجو، يك‌سري كتاب‌ها را خوانده و طوطي‌وار حفظ كرده و بعد نمره 20 هم گرفته باشد، نمي‌توانيم بگوييم در امر آموزش‌ موفق بوده‌ايم. پس نظام آموزشي ما تا حدودي به جاي تأملات عقلاني، مبتني بر محفوظات است. من فكر مي‌كنم اين رابطه، بايد رابطه معكوس شود.

از طرف ديگر متون آموزشي موجود، متون آموزشي مطلوب و روش‌مندي نيست. ما بايد در رابطه با متون آموزشي فلسفه، به­خصوص در سطح كارشناسي فکري جدي کنيم؛ چون در اين سطح بيشتر، به متون آموزشي نياز داريم. اگر شما به متون آموزشي فلسفه در دوره‌ كارشناسي هم نگاه كنيد، به‌نظرم نتوانيم به تعداد انگشتان دست، كتاب تدوين‌شده‌ آموزشي روش‌مند و مطابق با معيارهاي كتاب‌هاي آموزشي بيابيم که در اختيار دانشجويان و طلاب علاقه‌مند به مباحث فلسفه گذاشته شده باشد.

دومين كمبود ما در متون آموزشي مناسب و روش‌مند درسطوح مختلف است. يكي از نقصان‌هايي كه ما در مباحث رشته‌هاي فلسفي داريم، برنامه‌ريزي ترمي- واحدي است؛ هر چند گريزي از آن نيست، ولي برنامه‌ ترمي­-­ واحدي در دانشگاه نواقصي دارد. ما در حوزه هم از روش ترمي ـ واحدي استفاده مي‌کنيم، ولي طلبه موظف است که كل كتاب مربوط به متون كلاسيك كه با عنوان متن مد نظر است را بخواند. در واقع، آن‌ها طوري تناسب ترم را با متن‌خواني ايجاد كرده‌اند كه خواندن يك متن را پوشش بدهد. مثلاً در سطح سه درس فلسفه درحوزه‌هاي علميه، افراد موظف‌اند نهايه‌الحكمه‌ علامه طباطبايي را تا آخر بخوانند. بنابراين زمان مورد نياز براي مطالعه نهايه‌الحكمه علامه طباطبايي را بررسي کرده و ديده­اند که در پنج تا دو واحد، قابل تقسيم است، يعني ده واحد براي متن نهايه‌الحكمه گذاشته­اند. ولي در نظام دانشگاهی مثلاً در سطح كارشناسي ارشد که نهايه‌الحکمه خوانده می‌شود، چهار واحد نهايه‌الحكمه وجود دارد. چهار واحد، كل نهايه‌الحکمه را تحت پوشش قرار نمي‌دهد. اگر ترمي- واحدي هم هست، يك‌سري متون كلاسيك در بحث‌هاي فلسفي وجود دارد که بايد در منابع و دروس گنجانده شود و طبق يك زمان‌بندي خوانده شود تا دانشجويان ما بتوانند با ميراث فلسفي‌مان ارتباط پيدا كنند.

در حوزه‌ها در مباحث فلسفي نقص ديگري داريم. مثلاً اگر متني براي مکتب  اشراق يا مکتب مشاء گذاشته مي‌شود، بسيار كم است و بيشترین تأكيد بر حكمت متعاليه صدرایی است. دانشجوي فلسفه بايد دانشجوي فلسفه بار بيايد. بايد طوري بار بيايد كه بتواند از منابع در مشرب‌هاي گوناگون فلسفي استفاده كند. بنابراين يك نقص، همين شيوه ترمي­- واحدي است كه به‌نظرم بايد طوري طراحي شود كه براي دروس مورد نياز فلسفه، كافي باشد.

نكته بعدي در حوزه آموزش، بحث اساتيد است كه واقعاً جاي اساتيد قوي به‌خصوص در حوزه‌هاي تخصصي‌تر و تحصيلات تكميلي خالي‌ است. من فكر مي‌كنم يك مشكل عمده اين‌است كه اساتيد در اين زمينه، بسيار ناياب‌اند. اگر يك استاد پزشكي را با يك استاد فلسفه مقايسه کنيم، می‌بینیم اساتيد پزشکی همواره سعي مي‌كنند مطالب خودشان را به روز كنند و اگر به روز نكنند، در نحوه ارائه مطالب‌شان نقص جدي وجود خواهد داشت. ما اين مطلب را در اساتيد فلسفه هم مي‌بينيم، ولي متأسفانه اين به‌روز شدن، با دغدغه‌هايي دشوار روبه‌رو است. نبود آموزش‌هاي ضمن‌خدمت براي اساتيد و به روز نشدن مطالعات آنان، يک مشکل جدي و اساسي است. يكي از كارهايي كه براي اين موضوع مي‌توان انجام داد، اين است كه ما آموزش‌هاي ضمن‌خدمت براي اساتيد بگذاريم.

نكته مهم دیگر، تخصصي نشدن تحصيلات به‌ویژه در مقطع تحصيلات تكميلي است. فلسفه در گرايش دكتري چقدر تخصصي شده است؟ لازم است در برخي از حوزه‌ها، درس­ها در مقطع كارشناسي به‌صورت عمومي، در مقطع كارشناسي‌ارشد کمي تخصصي‌تر و در مقطع دكتري كاملاً تخصصي ارائه شود. براي مثال چند سالي است که فلسفه‌ اخلاق در مقطع دكتري در برخي از دانشگاه‌ها عرضه می­شود. فلسفه‌ اخلاق يكي از حوزه‌هاي بسيار مورد نياز ما است. دين ما، ديني است كه پيغمبرمان9 مي‌فرمايد: «إنما بعثت لأتمم مكارم الاخلاق». اگر هدف بعثت را در آيات قرآن بررسي كنيم، مي‌بينيم دين ما، دين تزكيه است: «يزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمه» و اگر ديني، دين تزكيه شد، فلسفه پرداختن به آن در اهم مواد آموزشي ما بايد قرار داشته باشد كه متأسفانه اين‌گونه نيست. مثلاً هم كارشناسي‌ارشد فلسفه اخلاق داريم و هم دكتري فلسفه اخلاق. عنوان آن كلي است، در حالي كه اين درست نيست. اگر در كارشناسي‌ارشد، فلسفه اخلاق داريم، در مقطع دكتري بايد اين‌ها ريزتر و تخصصی­تر بشود. اگر بخواهيم فلسفه اخلاق را طبق عنوان‌هاي اصلی‌اش ريز كنيم، بايد يك فرا اخلاق داشته باشيم، يك اخلاق هنجاري نظري و يك اخلاق هنجاري عملي. البته من فكر مي‌كنم اين حالت بايد در كارشناسي‌ارشد اتفاق بيفتد؛ يعني بايد در كارشناسي، فلسفه با گرايش اخلاق داشته باشيم و در كارشناسي‌ارشد عنوان را كمي ريزتر كنيم: فرا اخلاق، اخلاق هنجاري نظري و اخلاق هنجاري عملي. اما در دكتري، يك نظريه اخلاقي، خودش يك رشته دكتري در فلسفه اخلاق باشد؛ مثلاً امروزه سودگرايي يك عرض بسيار عريضي پيدا كرده است. ما بايد در دكتري، گرايش غايت‌گروي يا گرايش وظيفه‌گروي ايجاد کنيم. همين نظريه‌ امر الهي آن‌قدر گسترش یافته است که امكان اين‌که به‌طور تخصصي در دكتري به آن پرداخته شود هست. امروزه كساني مثل آدامز سعي مي‌كنند تغييرات جديدي در رابطه با نظريه‌ امر الهي داشته باشند و آن را ـ كه خيلي در گذشته تصور مي‌کردند قابل دفاع نيست ـ کمي قابل دفاع كنند. يا اخلاق فضيلت، مي‌تواند يک دوره در مقطع دكتري باشد. در هر صورت، يكي از چيزهايي كه بايد درآموزش فلسفه مد نظرقرار گيرد، همين است.

اما امروزه وضعيت فلسفه‌ ما اين‌گونه نيست. رشته‌ها در مقطع تحصيلات تكميلي طبق واقعيت‌هايي كه بايد باشد و تخصصي شود، تخصصي نشده است و اين باعث جدی نبودن بحث و درس‌ها هم از جانب دانشجو و هم از جانب استاد شده است. به گمان من، مباحث در كلاس‌ها به‌طور جدي پيگيري نمي‌شود و این نقیصه‌ای اساسی برای اندیشه‌ورزی در کشور ماست.

 

* رئيس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۵-۰۱-۲۶ ۰۹:۳۹سعید 0 0

    با سلام خدمت شما، جسارتا در ابتدا فرموده اید در رشته ی فلسفه باید طریقه ی تامل عقلانی آموزش داده شود نه صرفا به صورت حفظ برخی اطلاعات باشد. اما اصلا به اینکه این تامل عقلانی و اینکه از چه سنخی باید باشد روشن نشده است. در ادامه نیز به کمبود متون آموزشی، عدم برنامه ریزی صحیح برای خواندن کامل متون و عدم تخصصی شدن دانشجویان در مقاطع مهم اشاره کرده اید که به نظر می رسد بیشتر به کار همان نظام حفظ محور بیایند تا آموزش و تمرین تامل و تعقل در امور
                                

نظر شما