شناسهٔ خبر: 43590 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

جايی برای بی سرزمين‌ها نيست/ چرا اروپا از پذيرش پناهجويان خودداری می كند؟

ترك به اضطرار وطن، تاريخي به قدمت تاريخ جنگ دارد. هميشه كساني بودند كه براي حفظ جان خود مجبور شدند از موطن خود به سرزميني ديگر كوچ كنند؛ حتي در مقاطعي اين وضعيت گريبان هموطنان ما را هم گرفته است. ...

فرهنگ امروز/  علي وراميني: ترك به اضطرار وطن، تاريخي به قدمت تاريخ جنگ دارد. هميشه كساني بودند كه براي حفظ جان خود مجبور شدند از موطن خود به سرزميني ديگر كوچ كنند؛ حتي در مقاطعي اين وضعيت گريبان هموطنان ما را هم گرفته است. به عنوان مثال كوچ اجباري مولانا شاعر پرآوازه ايراني و خاندانش از بلخ به روم كه در واقع پناهجويي محسوب مي‌شود و نه مهاجرت. اين دو تفاوت عمده‌اي با هم دارند. پناهجو به كسي گفته مي‌شود كه در شرايطي خاص ادامه بقايش در موطن‌اش با خطر جدي مواجه است و به كشوري ديگر مي‌رود كه بتواند جان خود را ابتدا حفظ كند. اما در مهاجرت مهاجران، نه تنها بايد عوامل منفي را در كشور پذيرنده برطرف كنند بلكه بايد از مزيت‌هاي بيشتري هم برخوردار باشند تا مهاجرت به سودشان باشد.
تعريف پناهندگي و مساله مرگ و زندگي
پناهنده را اينچنين تعريف كرده‌اند: فردي كه براي ترس از تعقيب و آزار يا در خطر بودن جانش ناگزير از ترك ميهن خود شده باشد. اين اصطلاح نخستين‌بار براي اشاره به چندين هزار پروتستان فرانسوي پديد آمد كه با ابطال فرمان نانت در ١٦٨٥ به بيرون از خاك فرانسه رانده شدند. قوانيني كه مشخصا ناظر بر پناهندگان باشد از سده هفدهم دوشادوش حوزه رو به رشد قوانين تابعيت به اجرا گذاشته شد. در پايان سده نوزدهم در نتيجه دگرگوني‌هاي سياسي و اجتماعي كه بر كل نظام بين‌الملل تاثير گذاشت جابه‌جايي‌هاي انبوه انسان‌ها در سراسر اروپا آغاز شد. آشوبي كه در ذات رويدادهايي چون تجزيه امپراتوري‌ها به دولت‌هاي جديد، جنگ جهاني اول، جنگ‌هاي بالكان و قتل‌عام‌هاي روسيه وجود داشت سيل عظيم پناهندگان را به راه انداخت. تلاش‌هايي كه براي تعريف پناهنده صورت گرفته است به نخستين روزهاي سخت‌گيري نسبت به پناهندگان باز مي‌گردد. يعني زماني كه در فاصله دو جنگ جهاني ترتيبات و ابزارهاي حقوقي مختلفي براي طبقه‌بندي گروه‌هاي مشخص پناهندگان به كار گرفته شد. اين تلاش‌ها در نهايت به تنظيم مقاوله‌نامه موقعيت پناهندگان در ١٩٥١ منجر شد. در اين مقاوله‌نامه «پناهنده» فردي اعلام شد كه به سبب هراس «موجه» از اينكه به دليل نژاد، مذهب، مليت، عضويت، در يك گروه اجتماعي خاص يا داشتن عقيده‌اي سياسي مورد تعقيب و آزار قرار گيرد در خارج از كشور متبوع خود قرار دارد و به دليل داشتن چنين ترسي مايل يا قدر به قرار داشتن تحت حمايت آن كشور نيست.» شايد مفهوم پناهنده در نهايت به قالب تعريفي جهان روا در نيايد. بايد پرسيد آيا يك اصطلاح عام براي اين تعداد چشمگير از مهاجران اجباري با چنين تاريخچه‌ها و تجربيات رنگارنگ مناسب است يا نه؟ چيزي كه روشن است اين است كه موضوع تعريف پناهنده تنها يك مساله معنا شناختي نيست. براي بسياري افراد اين مساله كه چه كسي پناهنده شناخته شود و چه كسي نه، مساله مرگ و زندگي است.
بحران در خاورميانه، امتداد در اروپا
در ابتداي شروع بحران پناهندگان، اروپا اين بحران را يك مساله صرفا محدود به خاورميانه دانست، اما پس از چندي دولت‌هاي مركزي و شمال اروپا اين بحران را مشكل كشورهاي مرزي همچون ايتاليا، بلغارستان و يونان برشمردند و به سهولت با استناد به مقررات دوبلين، كشورهايي كه نخستين نقطه ورود پناهندگان بودند را مسوول ثبت‌نام و اجراي پروسه پناهجويي دانستند. اما به مرور كه شمار پناهندگان بسيار گسترش يافت و روز به روز نيز بر شمار آن افزوده شد، ديگر قانون دوبلين از اعتبار اوليه افتاد و دولت‌هاي اروپايي به ناچار پذيرفتند كه اين مساله نمي‌تواند منحصر به خاورميانه يا دولت‌هاي مرزي باقي بماند؛ لذا در تلاش براي به اشتراك گذاردن بار اين مسووليت و يافتن راه‌حل‌هاي مشترك براي حل اين بحران بر آمدند.
در حال حاضر، قريب به ١١ ميليون سوري از خانه‌هاي خود آواره شده‌اند كه از اين تعداد، چهار ميليون پناهجوي سوري در كشورهاي همسايه و ٦/٧ ميليون آواره در داخل كشور وجود دارند. اين تعداد، نيمي از جمعيت سوريه و تقريبا يك پنجم از جمعيت ٦٠ ميليوني پناهندگان در جهان را به خود اختصاص مي‌دهد. لبنان به عنوان يكي از كوچك‌ترين كشورهاي خاورميانه با ٥/٤ميليون نفر جمعيت، با هجوم ١/١ ميليون پناهنده سوري مواجه شده است. همچنين به گزارش كميسارياي عالي سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، ٩/١ميليون پناهنده به تركيه، ٦٣٠ هزار نفر به اردن، ١٣٠ هزار نفر به مصر و ٢٥٠ هزار نفر به عراق پناه برده‌اند. به اين بحران، بحران عراق را نيز بايد اضافه كرد كه با شكل‌گيري داعش به باتلاق سوريه كشانده شد. بسياري از عراقي‌ها در طول جنگ داخلي عراق و در پي اشغال اين كشور توسط ايالات متحده امريكا، به سوريه كه در آن زمان كشوري امن بود، فرار كردند. پس از فروكش كردن جنگ داخلي در سال ٢٠٠٧ كه همزمان بود با شكل‌گيري اوليه داعش، برخي از عراقي‌ها از سوريه بازگشتند و سايرين نيز به كشورهاي ديگر و ترجيحا به كشورهاي غربي پناه بردند. داعش در بهار ٢٠١٣ در شرق سوريه به رهبري افسران سابق ارتش بعث عراق و نيروهاي تكفيري، آغاز به فعاليت كرد. هنگامي كه آنها در سوريه به تثبيت رسيدند، به عراق حمله كردند. اين مساله به شكل روزافزوني، عراق را نيز در باتلاق بحران سوريه گرفتار و بسياري از مردمان اين سرزمين را نيز آواره و متواري كرد.
به گزارش سازمان بين‌المللي مهاجرت، درحال حاضر شمار آوارگان داخلي عراق به سه ميليون و ٢٠٠ هزار نفر رسيده است كه عمدتا از استان‌هاي انبار و نينوا گريخته‌اند. اغلب آنها (حدود ٧٠ الي ٨٠ درصد) در اردوگاه‌ها ساكن نيستند بلكه يا با بستگان خود يا در اقامتگاه‌هاي اجاره‌اي يا هتل زندگي مي‌كنند. در اين شرايط علاوه بر آوارگان داخلي، عراق با هجوم ٠٠٠/٢٥٠ پناهنده كرد از شمال سوريه كه به منطقه كردستان عراق فرار كرده‌اند نيز مواجه است. در حدود ٤٠ درصد از آنها در اردوگاه‌هايي مانند دوميز در استان دهوك اسكان داده شده‌اند، مابقي نيز در اقامتگاه‌هاي عادي زندگي مي‌كنند. به غير از آوارگان داخلي و پناهندگان سوري، شمار زيادي از عراقي‌هاي غير آواره نيز با مصايب بسياري دست و پنجه نرم مي‌كنند. به گفته نماينده ويژه دبيركل سازمان ملل در امور عراق حدود ٢/٨ ميليون نفر از مردم عراق نياز مبرم به دريافت كمك‌هاي بشر‌دوستانه دارند.
 وضعيت پناهجويان در اروپا
جنگ داخلي در سوريه همچنان ادامه دارد. در حدود ٣٠٠ هزار پناهنده به دنبال سردرگمي در كشورهاي همسايه و اروپا، به خانه‌هاي سابق خود در عراق بازگشته‌اند. در ميان پناهجويان، آواره‌ها و دولت‌ها اين احساس به وجود آمده كه وضعيت نابسامان فعلي، موقتي نيست بلكه براي مدت طولاني ادامه خواهد داشت. برخي از اين پناهجويان در اردوگاه‌هاي عراق، اقدام به ساختن خانه كرده‌اند چراكه نمي‌توانند آينده‌اي براي بازگشت در پيش روي خود ترسيم كنند. تمركز سياست‌ها از كمك‌رساني اضطراري به استراتژي امرار معاش تغيير يافته. در اين شرايط، پناهنده‌ها و آواره‌ها با اين چالش بزرگ مواجه شده‌اند كه چطور خودشان را در شرايط و محيط فعلي ادغام و تثبيت كنند. در صورتي كه پناهجويان نتوانند در جوامع فعلي ادغام شوند، در نهايت نااميدي، سفر خطرناك و دشوار به اروپا را برمي‌گزينند، آنچه هم‌اكنون نيز در حال اتفاق است.
از ديگر سو در حال حاضر هجوم پناهجويان به اروپا بسيار گسترده شده و اروپا در تلاش براي ساماندهي اين وضعيت برآمده و بيشتر تمركز خود را روي نقاط مبدا قرار داده است. اين خيل عظيم جمعيت، با
عدم امنيت غذايي مواجه شده‌اند. برنامه جهاني غذا با وجود تلاش‌هاي بسياري كه براي تامين غذاي آواره‌ها و پناهجوها در داخل سوريه، عراق، لبنان و اردن صورت داده، اعلام كرده كه در صورت عدم دريافت كمك‌هاي مالي جديد، مجبور به پايان دادن به عمليات كمك‌رساني در ماه نوامبر خواهد شد كه اين مساله به‌شدت امنيت غذايي و حيات پناهجويان و آواره‌ها را تهديد   مي‌كند.
دولت‌هاي اروپايي نيز به غير از كمك‌هايي كه قبلا اهدا كرده بودند در حال حاضر در فرآيند كمك‌رساني غايب‌اند. در صورتي كه هم‌اكنون، زمان اصلي كمك رساني دولت‌ها به عمليات امدادرساني اضطراري در كشورهاي نيازمند است. اين مساله به سود دولت‌هاي اروپايي نيز خواهد بود چراكه اگر بحران در خاورميانه حل نشود، به بحران پناهندگان در اروپا تبديل خواهد شد، كمااينكه اين مساله در حال وقوع است. به همين دليل كارشناسان معتقدند اروپا بايد نهايت تلاش خود را براي ايجاد ارتباطي ديپلماتيك با ايران، روسيه، تركيه و عربستان در جهت يافتن راه‌حلي سياسي براي بحران سوريه  صورت دهد.
سياست‌هاي مهاجرتي اروپا و واكنش اروپا به بحران پناهندگي
آلمان در حال حاضر، ٤٣ درصد از درخواست‌هاي پناهجويان را سازماندهي مي‌كند. سوئد هم در كنار آلمان سعي در به اشتراك گذاشتن بار اين مسووليت در اتحاديه اروپا دارد. اما كشورهاي اروپاي شرقي با توزيع پناهندگان در اتحاديه اروپا چندان موافق نيستند. در اين شرايط، اگر راه‌حلي پيدا نشود، حركت آزاد افراد در منطقه شنگن با مشكل مواجه خواهد شد.
آلمان اعلام كرده كه يك ميليون پناهنده از سوريه، عراق و افغانستان مي‌پذيرد. همچنين بازار كار آلمان به علت پيري جامعه اين كشور، استقبال گسترده‌اي از پناهجويان داشته است. اما اين مساله تنها بعد كوتاه‌مدت و احساسي قضيه است و بعد واقع‌بينانه قضيه، پيامدهاي بلندمدت مهاجرت و آينده جوامع اروپايي است كه بسيار قابل‌تامل است.
آنچه در اين ميان اهميت دارد، هزينه‌ها و چالش‌هاي ادغام پناهجويان در جوامع كشورهاي حاشيه خليج‌فارس و اروپاست. بسياري از آلماني‌ها، از هجوم مهاجران عمدتا مسلمان احساس نگراني دارند. نگراني از اينكه مهاجران با آداب و رسوم و تعارضات خود وارد جامعه اروپا شوند كه بعضا ممكن است ديدگاه‌هايي متفاوت در مورد برابري جنسيتي، آزادي بيان و... داشته باشند.
پناهجو به مثابه تهديد
مهاجران در طول تاريخ، صرفا به دنبال زندگي بهتر بوده‌اند و اين دقيقا همان چيزي است كه مي‌توان آن را وجه اشتراكي براي همه مهاجران در همه اعصار و همه كشورها دانست اعم از آلماني‌هايي كه در جست‌وجوي زندگي بهتر در قرن ١٩ و اوايل قرن ٢٠ به امريكاي شمالي و جنوبي مهاجرت كردند. كارشناسان اروپايي معتقدند با وجود گفتمان پوپوليستي در مورد «پناهندگان اقتصادي» كه نبايد به آنها اجازه ورود داده شود، اين پناهندگان اسباب مشكل در اروپا نخواهند بود. ساختار جمعيتي اروپا به اين مهاجران نياز دارد اما قوانين پناهندگي اروپا، ياريگر خوبي براي مواجهه با اين مساله نيست بلكه بايد از قانون مهاجرت براي ساماندهي اين مهاجران ياري گرفت. در اين قانون، راه‌هاي قانوني براي مهاجرت با انگيزه‌هاي اقتصادي پيش‌بيني شده است كه مهاجران را براساس مدرك تحصيلي، سن، مهارت‌هاي زبان و ميزان سازگاري، رتبه‌بندي   مي‌كند.
كارشناسان مستقل اروپايي معتقدند اروپا بايد به اين واقعيت برسد كه يك قاره چندفرهنگي مهاجرپذير است كه يا به دلايل بشردوستانه يا براي رشد اقتصادي بايد از مهاجران همچنان استقبال كند. همچنين بايد به ياد آورد كه اگر حمايت‌هاي قدرت‌هاي اروپايي و غربي نبود گروهك‌هاي تروريستي به اين ميزان از قدرت دست نمي‌يافتند و به طبع آن موجبات بحران فعلي در اين حجم از گستردگي فراهم نمي‌شد؛ لذا براي جبران حداقل بخشي از لطماتي كه جامعه اروپا بر پيكره انساني خاورميانه وارد آورده، ‌بايد قوانين مهاجرت و پناهندگي را براي اين پناهجويان تسهيل كند و تاحدودي از وخامت اوضاع بكاهد. پرسش كنوني اين است: وضعيت آوارگان و پناهجويان خاورميانه چه خواهد شد و چه آينده‌اي پيش روي آنها در اروپا خواهد بود؟
اگر به كسي پناهندگي داده شود بدين معني است كه وي در چارچوب حقوق بين‌الملل جايگاه حقوقي مشخصي مانند موقعيت پناهنده مصرح در مقاوله‌نامه ١٩٥١ ناظر بر موقعيت پناهندگان پيدا كرده است. اما مقاوله‌نامه ياد شده در آغاز جنگ سرد و در زماني تنظيم شد كه تعداد افراد پناهنده كم بود. چرا كه افراد از نظر فيزيكي نمي‌توانستند براي به دست آوردن حمايت بين‌المللي، كشور مبدا خود را ترك كنند. سياست و مرزها هم مانند جابه‌جايي افراد منجمد شده بود. با گرم شدن روابط بين‌الملل و از سر گرفته شدن جابه‌جايي مردمان، مشكل بزرگ پناهندگان بار ديگر بروز كرد. از دهه ١٩٦٠ در نتيجه استعمارزدايي و نا آرامي‌هايي كه به جا گذاشت جابه‌جايي‌هاي بزرگي در كشورهاي در حال توسعه صورت گرفته بود، ولي در آن زمان پناهندگان جهان سومي از جهان سوم خارج نمي‌شدند و بنابراين از نظر فيزيكي براي اروپا اهميت نداشتند. اما هنگامي كه پاي شان به پشت درهاي اروپا رسيد يك سري افسانه و استثنا بافته شد تا نشان دهند پناهندگان كشورهاي جنوب با رژيم بين‌المللي پناهندگان كاملا ناسازگار هستند و دولت‌هاي غربي دلايل مختلفي براي جلوگيري از باز شدن پاي پناهندگان غير اروپايي به اروپا تراشيدند. بحران پناهندگي اروپا همچون تجربه‌اي تازه جلوه داده مي‌شود كه عوامل ظاهرا جديد موجب آن و در مقياسي بي‌سابقه شده است. اين شيوه برخورد سه واقعيت را ناديده مي‌گيرد: نخست اينكه پناهندگان غير اروپايي دهه‌هاست بخشي از چشم‌انداز بين‌الملل بوده‌اند، دوم اينكه پناهندگان كشورهاي جنوب از شرايطي كاملا متفاوت با پيشينيان نمي‌گريزند و در واقع علل امروز پناهندگي شباهت‌هاي فراواني با جريان پيش از سال ١٩٥١ دارد و سوم، تعداد پناهجويان در سراسر جهان بيش از گذشته نيست. جريان پناهندگان در سال‌هاي ميان دو جنگ جهاني چشمگير و در مقايسه با رقم كل جمعيت جهان به نسبت بيش از امروز بود.
البته بايد به اين نكته اشاره كرد كه بسياري افراد از كشورهاي جهان سومي با پناهندگان همراه مي‌شوند كه شرايط پناهندگي را ندارند. يعني نه جان‌شان در خطر است و نه با حكومت‌ها مشكل اساسي دارند. تنها براي بهبود وضعيت زندگي‌شان در قالب پناهنده مي‌خواهند خود را به كشورهاي اروپايي برسانند. اين افراد باعث به وجود آمدن حس بي‌اعتمادي در ميزبانان نسبت به همه پناهندگان مي‌شوند.
اما در كل و در اروپا غالبا پناهجويان را هم چون تهديد جلوه مي‌دهند كه همبستگي ملي همگون جوامع غربي را كه در گذشته وجود داشته است، بر هم مي‌زنند. امروزه مبالغه‌هاي سياسي و افسانه‌پردازي رسانه‌ها براي توجيه حذف پناهندگان از جوامع غربي بر اين پايه صورت مي‌گيرد كه آنها بالقوه مي‌توانند سنت‌هاي ملي اين جوامع را تضعيف كنند و نفس بقاي همبستگي‌هاي ملي را در معرض تهديد قرار دهند. اما مي‌توان اين بازآفريني را گذشته‌اي من در آوردي دانست كه هرگز وجود نداشته است. ٭  سيطره اين گفتمان باعث مي‌شود كه پناهندگان نه راهي در غربت و نه جايي در وطن داشته باشند.
٭ گريفيتس، مارتين،  دانشنامه روابط    بين‌الملل و سياست جهان، ترجمه عليرضا طيب،
 نشر ني، ١٣٨٨

روزنامه اعتماد

نظر شما