شناسهٔ خبر: 43591 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

محمدتقي شريعتي؛ مبلغ، متفكر و مبارز

طاهر احمدزاده نقل مي‌كند كه آيت‌الله بروجردي، به مشهد آمده و بنده خدمت ايشان رفته بودم، محمدتقي شريعتي نيز آمده بود. ايشان در بين خراساني‌ها بسيار برجسته و شناخته شده بود اما آيت‌الله بروجردي هرگز او را نديده بود....

فرهنگ امروز/ محمدتقي فاضل ميبدي٭:

يكي از چهره‌هاي نامدار و شاخص در حوزه دين، فرهنگ و سياست در سده اخير در ايران مرحوم محمدتقي شريعتي است. ايشان دانش خود را از حوزه علميه مشهد آغاز كرده و آمده بود تا طلبه شده، به تحصيل بپردازد و پس از بازگشت به مزينان همان مسير و راه و كار اجدادي خود را دنبال كند. اما روزگاري كه در مشهد طلبه شد و مقداري درس خواند به مشكلات جامعه اسلامي كه قبل از آن، توجه به آنها در حوزه‌ها ديده نمي‌شد، واقف شد. دليل اينكه ايشان به مشكلات جامعه اسلامي پي‌برده بود شايد اين باشد كه نگاه مرحوم استاد شريعتي فراتر از حوزه‌هاي علميه يعني جداي از فقه و اصول و ادبيات عرب بود، دنياي اسلام را مي‌شناخت و بر تحولاتي نيز كه در سده اخير در دنياي اسلام صورت گرفته بود، تسلط داشت. پيش از اين حركتي از سوي سيدجمال‌الدين اسدآبادي آغاز شده بود و از سوي ديگر جامعه مسلماني در قرن نوزدهم ميلادي يا پانزدهم قمري يكي از دوره‌هاي انحطاط مسلمانان در مقايسه با پيشرفت غرب را سپري مي‌كرد كه سبب واكنش نشان دادن برخي از عالمان دين روشنفكر براي نجات مسلمانان از اين انحطاط شده بود؛ سيد جمال‌الدين اسدآبادي در ايران، شيخ محمد عبده در مصر، جمال‌الدين قاسمي در سوريه، اقبال لاهوري در شبه قاره هند و مرحوم آقاي ناييني در عراق و ايران و علماي شاخص ديگري كه برخاسته بودند تا مسلمانان را از اين انحطاط فكري نجات دهند.
پس از شهريور ١٣٢٠ كه حكومت پهلوي اول ساقط شده و حكومت پهلوي دوم آغاز مي‌شود دوراني است كه جامعه ايران تا حدودي از نظر فكري باز مي‌شود. سال ١٣٢٠ مرحوم محمدتقي شريعتي ٣٦ سال دارد. ٣٦ سالگي، سن بالغي است كه فرد به رشدي از عقلانيت رسيده و آگاهي‌هاي زيادي پيدا كرده است. در اين مقطع ايشان معتقد است كه فضايي كه از نظر فكري و ديني در ايران وجود دارد فضاي چندان درستي نيست چرا كه از يك سو مذهب سنتي توام با خرافات و از سوي ديگر جريان‌هاي ماركسيستي وجود دارد. از سوي ديگر كساني نيز مثل كسروي هستند كه از تشيع انتقادهاي خيلي تندي مي‌كنند و ممكن است برخي از جوانان، از اسلام واقعي كه علم و آگاهي چنداني نسبت به آن ندارند، فاصله گرفته و به دامان يكي از اين جريان‌هاي فكري انحرافي بيفتند. مرحوم آقاي شريعتي در لباس روحانيت نبود و به جاي حضور در حوزه‌ها و شركت در محافل روضه‌خواني به عنوان معلم در يكي از مدارس ملي آن زمان در مشهد مشغول به كار شد. او راه نجات جوانان را در اين ديد كه با حضور در مدارس با آنها ارتباط برقرار كند. استاد محمدتقي شريعتي در كنار فعاليت‌هايي كه براي نجات جوانان از اين جريان‌هاي انحرافي خطرناك صورت مي‌دادند، در سال ١٣٢٣ كانوني را با نام «كانون نشر حقايق اسلامي» در مشهد تشكيل دادند. ايشان در اين كانون سخنراني كرده و با جذب جوانان ايشان را به گفت‌وگو و بحث مي‌نشاندند. در واقع استاد شريعتي دو پايگاه در بين مردم داشت؛ يكي كانون نشر حقايق اسلامي و ديگري نيز در مدارس بود. اما شيوه و روش ايشان با راه وروشي كه در منبرها، حوزه‌ها، روضه‌خواني‌ها و حوزه‌هاي علميه وجود داشت، متفاوت بود. در وهله اول، منابعي كه براي تبليغ و ارشاد جوانان معرفي مي‌كرد يا سكوي او يكي قرآن و ديگري نهج‌البلاغه بود. مرحوم شريعتي يكي از بدبختي‌هاي جامعه را فاصله گرفتن از قرآن و فهم واقعي از آن مي‌دانست و معتقد بود حتي حوزه‌هاي علميه نيز از قرآن و نهج البلاغه فاصله گرفته‌اند. ايشان اين دو منبع حياتي اسلام را سرلوحه كار خود قرار داد، بر آن سكو ايستاد و جوانان را به كار خود جذب كرده و ذهن آنها را آماده كرد. پايه و اساس كار تبليغي ايشان اين بود كه با دو چيز مبارزه كند؛ يكي خرافات و ديگري استبداد موجود كه مسلمانان را به ستوه آورده و انحطاط آنان را سبب شده بود. خرافات مذهبي به ويژه پس از صفويه رواج زيادي يافته بود و تشيعي كه بعد از صفويه به وجود آمده و بسياري از ايرانيان و عالمان شيعه زيادي نيز به دنبال آن حركت كرده بودند با خرافات زيادي توام شده بود. خرافاتي كه در حال از بين بردن دين بود و افرادي چون احمدكسروي در مبارزه با تشيع بر اين خرافات انگشت مي‌گذاشتند. در اين ميان، مرحوم شريعتي به دليل تعهدي كه به اسلام داشت درنگ را جايز ندانست و انديشيد كه اگر بنا باشد چنين افرادي علمدار مبارزه با خرافات باشند به ضرر اسلام خواهد بود و لذا خود مبارزه با خرافات را بر اساس تعاليم اسلام واقعي و نهج‌البلاغه آغاز كرد. استبداد نيز مشكل ديگري بود كه توسط حاكمان، شاهان و حكومت‌ها طي قرن‌ها در ايران به وجود آمده بود. يكي از دستاوردهاي دنياي مدرن از بين رفتن تدريجي استبداد داخلي بود. دموكراسي و حكومت مردم شكل گرفته و راي مردم ملاك قرار گرفته بود اما در ايران نه دموكراسي و نه راي مردم و نه مردمسالاري هيچ يك مطرح نبود. مرحوم شريعتي در كنار فعاليت‌هاي تبليغي خود اين بحث‌ها را نيز مطرح كرد. من بارها بر اين نكته تاكيد كرده‌ام كه مرحوم محمدتقي شريعتي در مشهد و مرحوم آيت‌الله طالقاني در تهران، قرآن را به صحنه آورده و بسيار موثر واقع شدند. در راستاي كار آنها كتاب‌هاي زيادي نيز منتشر شد؛ از همه مهم‌تر «تفسير نوين» استاد محمدتقي شريعتي بود كه نگاهي نو به قرآن داشت، مرحوم آيت‌الله طالقاني نيز «پرتوي از قرآن» را منتشر كرد. مرحوم شريعتي از ٨٠ سال عمر خود ٥٠ سال را صرف فعاليت‌هاي فرهنگي و سياسي كرد. او در عرصه سياسي نيز فعال بود و در جريان نهضت ملي شدن نفت، در مشهد به عنوان پرچمدار حمايت از دولت مصدق سخنراني‌هاي پرشوري را ايراد مي‌كرد، در جريان ٢٨ مرداد نيز در مسجد گوهرشاد مشهد سخنراني مفصلي كرد. بنابراين ايشان تنها يك مبلغ مذهبي يا معلم نبود بلكه در طول زندگي خود مبارزات سياسي جدي را نيز شكل داده و در عرصه علم و مبارزات سياسي يكي از متفكران برجسته جهان تشيع به شمار مي‌آيد و در نزد تمام بزرگان دين نيز احترام زيادي داشته و دارد.
طاهر احمدزاده نقل مي‌كند كه آيت‌الله بروجردي، به مشهد آمده و بنده خدمت ايشان رفته بودم، محمدتقي شريعتي نيز آمده بود. ايشان در بين خراساني‌ها بسيار برجسته و شناخته شده بود اما آيت‌الله بروجردي هرگز او را نديده بود. يكي از علمايي كه در آنجا حضور داشت محمدتقي شريعتي را اين گونه به آيت‌الله بروجري معرفي كرد كه ايشان يك معلم اسلام‌شناس است كه از قرآن و نهج‌البلاغه سخن‌ مي‌گويد و مفصل از ايشان تعريف كرد. يكي ديگر از علما گفت خوب است ايشان با اين همه سواد و زحمات و كاري كه انجام مي‌دهد به لباس روحانيت بازگردد و معمم باشد. مرحوم آيت‌الله بروجردي فرمودند خير، چه لزومي دارد كسي كه اين همه خدمت به مردم ارايه مي‌دهد و از اسلام مي‌گويد به لباس روحانيت بازگردد، پس چه بهتر كه ايشان با همين روال باشد و كار خود را راحت‌تر انجام دهد. شهيد مطهري نيز از ايشان به نيكي ياد مي‌كند و تمام بزرگان دين از آيت‌الله ميلاني در مشهد گرفته تا كساني ديگر از مراجع و غير مراجع، براي ايشان احترام ويژه‌اي قايل بودند. زيرا كارهاي تبليغي ايشان بسيار برجسته بود به ويژه چند كتابي كه نوشت؛ «فايده و لزوم دين»، «وحي و نبوت»، «تفسير نوين» و «خلافت و ولايت از نظر قرآن و سنت» كه در نزد بزرگان كتاب‌هاي بسيار معنادار، علمي و قابل توجهي بود و بر تحكيم اعتقادات جوانان تاثير زيادي گذاشت.
اما نكته قابل تامل اين است كه به مقام استاد محمدتقي شريعتي و پسر ايشان، دكتر علي شريعتي آن گونه كه بايد در رسانه‌ها و مراكز ديني و فرهنگي ما توجه نمي‌شود. در دوران هجوم جريان‌هاي فكري خطرناك اين پدر و پسر پرچمدار مبارزه با انحرافات فكري بوده و براي شناساندن اسلام واقعي تلاش كردند اما متاسفانه همچنان در پرداختن به شخصيت و آثار آنها از سوي دستگاه تبليغاتي كشور كوتاهي صورت مي‌گيرد، به عبارت ديگر در حق آنها جفا شده و همچنان مي‌شود. انتظار اين است كه دستگاه تبليغاتي كشور در اين برهه كه همچنان جريان‌هاي فكري متعددي فعال هستند به افكار مرحوم محمدتقي شريعتي و علي شريعتي توجه بيشتري نشان دهد و به برگزاري بزرگداشت براي آنها بسنده نكند زيرا اين برخوردهاي احساسي فايده‌اي براي جامعه نخواهد داشت.
٭ استاد دانشگاه مفيد قم

روزنامه اعتماد

نظر شما