شناسهٔ خبر: 43594 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ناطقِ ناگفته‏ های تاریخ

زنده‏ یاد هما ناطق اگرچه یک تاریخ ‌نگار بود، اما در عرصه سیاسی و روشنفکری هم فعال و نامدار بود. تاریخ ‌نگاری که با وجود تأثیر ایدئولوژی بر نوشته‏ هایش، اما آثار و پژوهش‏ هایی از خود به یادگار گذاشت که جامعه علمی و دانشگاهی از آنها بی‏ نیاز نیست.

فرهنگ امروز/ رضا مختاری اصفهانی: زنده‏ یاد هما ناطق اگرچه یک تاریخ ‌نگار بود، اما در عرصه سیاسی و روشنفکری هم فعال و نامدار بود. تاریخ ‌نگاری که با وجود تأثیر ایدئولوژی بر نوشته‏ هایش، اما آثار و پژوهش‏ هایی از خود به یادگار گذاشت که جامعه علمی و دانشگاهی از آنها بی‏ نیاز نیست. شاید بر مبنای همین تأثیرپذیری از ایدئولوژی چپ بود که سراغ موضوعاتی رفت که در آن روزگار کمتر پژوهشگری درباره آنها می‏ نوشت. با این همه، تأثیر ایدئولوژی در پژوهش‏ های هما ناطق چندان نبود که قضاوت‏ هایش کلی و غیرمستند بنماید. او خود را دانش‏آموخته پل وین، تاریخ‌ نگار فرانسوی، معرفی می کرد که تاریخ‌ نگاری را بر «دانش به یاری اسناد» استوار می دانست. به اعتقاد او، پژوهشگر تاریخ را با «خوب و بد»، با «داوری و پیش ‌داوری»، با «ارزش ‌گذاری و قضاوت» کاری نیست. او با معیارهای «حق و ناحق» و «بزرگداشت و طرد»، آدم‏ ها و حوادث را نمی شناسد و با «هرگونه ایدئولوژی بیگانه است، زیرا که ایدئولوژی به کرسینشاندن یک حکم است و تاریخ‏نویسی حکم برنمی‏دارد».

زنده‏ یاد هما ناطق، اما خود چندان بر این طریق ره نسپرد و در پژوهش ‏هایش ارزش ‌گذاری می کرد، مفاهیم ایدئولوژیک به کار می برد، آدم‏ ها را طرد و لعن می نمود و در نقد منابع تاریخی، فقط نویسندگان یا مورخان را  نقد نمی کرد که گاهی به شیوه همکار علمی ‏اش، فریدون آدمیت، کنایه ‏هایی تند نثارشان می ساخت. او خود در سال‏ های پایانی عمر چنین رویه ‏ای در پژوهش‏ هایش را نکوهید و نوشت: «رعایت بی طرفی کار آسانی نیست. می دانم که گاه دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته ازجاده دانش به دور افتاده ‏ام. به خطا رفته ‏ام. چه بسا بی ‌آن‏ که بخواهم، نظر خود را هم تحمیل کرده ‏ام و سزاوار نقدم. به‌ویژه که نقد بی‏غرض و مستند یک اثر، خود بازآفرینی آن اثر است به یاری اسناد نوین.» او در همین متن از توصیه آدمیت به خویش یاد می کند که: «تاریخ گذشته را نباید باب روز نگاشت یا از سیاست روز الهام گرفت. پژوهش تاریخی را باید طوری آراست که اگر متن تو را صد سال دیگر بخوانند، نگویند به بی ‌راهه رفته و در به ‏آمد باورها و آرمان خویش از جاده علم به دور افتاده.» (مقاله روحانیت از پراکندگی تا قدرت ۱۹۰۹ - ۱۸۲۸) فارغ از تأثیر ایدئولوژی بر پژوهش‏ها و احکام تاریخی هما ناطق، او اما در پژوهش‏ هایش تصویری مستند از گذشته ارائه می داد. تصویری که متفاوت از تصاویر رسمی بود. شاید بر مبنای ایدئولوژی گرایی اش بود که به بهانه وبا، سراغ محکومان و محرومان جامعه رفت. هرچند در تحلیل ‏هایی که به‌ویژه درباره روحانیت ارائه داده، گاه راه مبالغه پیموده، اما تحقیق او در این باره فراتر از تاریخ ‌نگاری، و به نوعی جامعه ‏شناسی تاریخی است. به طوری که در سخن از وبا، بحث توسعه و عقب ‏ماندگی را پیش می کشد: «وبا از خصوصیات سرزمین ‏های عقب ‏افتاده و از عوامل عقب ‏ماندگی است. از جهتی زاده فقر است و از جهتی موجد فقر، قحطی می ‏آورد و به دنبال قحطی می ‏آید.» بر این مبنا وبا می تواند میزان و سنجشی برای توسعه باشد. هما ناطق این سنجش را با مقایسه برخورد جامعه بریتانیا و ایران با این بلای خانمان ‌سوز به خوبی انجام می دهد. در بریتانیا پس از بروز وبا تحقیقی درباره رابطه این بیماری و فقر انجام و در مطبوعات منتشر می شود. در ایران اما در همان زمان در گزارش دولتی درباره وبا چنین آمده: «مردم شیراز به مرض موت گرفتار شد و قریب ۲۰۰۰۰ کس به وادی خاموشان رفتند.» در ایران برخلاف بریتانیا حتی نام وبا آورده نمی‏ شود. هما ناطق در پژوهش سترگ خود، وبا در سال‏ها و شهرهای مختلف را باز می کاود و از تأثیر آن بر اقتصاد و اجتماع تصویری گویا ارائه می کند. تصویری که همراه با واکنش فرادستان جامعه اعم از حاکمان، روحانیان و تاجران است. آنانی که قربانی وبا می شدند، همانا فرودستان و محرومان بودند. (تأثیر اجتماعی و اقتصادی وبا در دوره قاجار) او شاید به اقتضای همین ایدئولوژی ‏گرایی و متأثر از حوادث پس از انقلاب ۵۷ در کتاب «ایران در راهیابی فرهنگی ۱۸۴۸ - ۱۸۳۴» دوره محمد شاه قاجار را بررسی کرد و به اقدامات وزیر درویش او، میرزا عباس خان آقاسی، پرداخت. ناطق در مقدمه کتاب با توضیحی که می دهد، در لفافه روشن می ‌‌کند وزارت میرزا آقاسی، «دولت درویشان» در مقابل دولت متشرعان بوده است: «چرخه ‏ای است ناشناخته و از‌یاد‌ رفته به رغم این‏ که بس مهم است و فراخور بازبینی. دوره‏ ای است که به وصله ناجور می ‏ماند، زیرا که دولت درویشان است و برآمد دگراندیشان. مناسبات اجتماعی همیشگی دوران پیشین و پسین حاکم نیست. تا جایی که روشنگران از جمله با بیان را در کنار حکومت می بینیم و مالکان، مجتهدان و شاه‌ زادگان و نیز دولت ‏های اروپایی را در پیکار با حکومت.» میرزا آقاسی به اعتقاد ناطق، درویشی است که «برخلاف سنت به حکومت رسید، نیندوخت، نگرفت، نکشت. ساخت و آباد کرد. اگر درافتاد، با اقتدار اهل دین درافتاد، اگر جنگید، به جنگ دشمنان ایران در مرزهای کشور رفت.» (ایران در راهیابی فرهنگی ۱۸۴۸ - ۱۸۳۴) آن‌ چه در پژوهش‏ های هما ناطق برجسته می ‏نماید، پرتو افکندن بر روایت‏ های رسمی و باورهای رایج و نقد آن است. او در مقالاتی که در کتاب «از ماست که بر ماست» منتشر کرده، تصویری دیگر از عباس‌میرزا، ولیعهد، ارائه می کند. ولیعهدی که به متشرعان دلگرم بود و لشکرکشی ‏اش به خراسان به توصیه و حمایت روس‏ ها. سال ‏ها بعد هم در توصیف زمانه محمدشاه و میرزا آقاسی نوشت: «مسافرانی ... که در آن روزگار از ایران گذشتند، از یادآوری این نکته دریغ نداشتند که وضع اقتصادی و فرهنگی ما در این دوره به مراتب بهتر و شکوفاتر از دوران عباس میرزا، نایب ‏السلطنه، بود.» (ایران در راهیابی فرهنگی)...

 زنده ‏یاد هما ناطق با همه ارادتی که به فریدون آدمیت داشت و تعبیر «شاگردوار» را درباره مطالعه کتاب «اندیشه‏ های میرزا آقاخان کرمانی» او آورده است و چند کار مشترک نیز با او انجام داده، اما در پژوهش‏ های تاریخی اش مستقل می‏ اندیشید و گاه نظراتی متباین با او داشت. چنان‌ چه برخلاف آدمیت، میرزاملکم را در سیر «اندیشه ترقی» ایرانیان ستایش نمی کرد و درباره او نوشت: «ملکم برخلاف هم ‌عصرانش، میرزا آقاخان کرمانی، فتحعلی آخوندزاده و سید جمال ‏الدین اسدآبادی، که راهی نسبتاً هموار برگزیدند و پیمودند و عقایدشان چه درست و چه نادرست تا اندازه‏ای با اعمالشان یکسان می نمودند، ملکم را در گفتار و کردار از این هماهنگی بهره ‏ای نبود.» (ما و میرزا‌ملکم‌خان در کتاب از ماست که بر ماست) همچنان که آنچه آدمیت در راهیابی فرهنگی ایرانیان به دنیای جدید بیشتر سهم میرزا تقیخان امیرکبیر می دانست، او از آنِ میرزا آقاسی می داند. او همچنین نگاه نخبه‏ گرای آدمیت را نداشت تا آنجا که «زندگی و زمانه میرزا ‌رضا کرمانی» را نوشت. میرزارضا از خلال بازخوانی اسناد حاج امین ‏الضرب در قلم هما ناطق تصویری دیگر می یابد. در این میان اما هما ناطق در نوشتار به ‌ویژه در نقد منابع از آدمیت تأثیری بسزا گرفته است. به طوری که قلمش جدلی است و در بعضی موارد در تخفیف و تحقیر برخی نویسندگان و آثارشان قلم زده است. اسناد اما در پژوهش‏ های هما ناطق جایگاه ویژه ‏ای دارند. او قضاوت‏ هایش اگر رنگ و بوی ایدئولوژیک داشت، اما هیچ ‏گاه بدون سند سخن نمی ‏گفت. از همین رو برخی از آثارش در حیطه سند پژوهی می ‏گنجند. سند پژوهی‏ هایش محققانه و منتقدانه بودند. اگرچه متن کامل سند را منتشر می کرد، اما به مدد اسناد و منابع دیگر از آن سند رمزگشایی می کرد. مسأله‏ ای که امروزه با وجود انتشار وسیع اسناد در میان تحقیقات سندی غایب است.

نکته آخر این‏که زنده‏ یاد هما ناطق زنی پیشگام در تاریخ ‌نگاری ایرانی است. او را باید ورای فعالیت‏ های سیاسی ‏اش دید و از آثارش که نوری بر تاریخ ایران افکنده ‏اند، بهره برد. اهمیت او در روزگار ما آن گاه دوچندان می ‌شود که دریابیم با وجود توسعه آموزش عالی و فارغ‏التحصیلان بسیار در رشته تاریخ، او همچنان به عنوان یک تاریخ‌ نگار زن یگانه است. همچنین با وجود سایه مسائل ایدئولوژیک بر برخی تحلیل‏ هایش، هما ناطق هیچ ‏گاه به مانند تاریخ‌ نگاران ایدئولوژیک زمانه ما، تاریخ را تحریف نکرد و سعی کرد ایدئولوژی بر او غالب نشود.

مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی

نظر شما