شناسهٔ خبر: 44058 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

گفتاری منتشرنشده از شهید بهشتی/ عوامل انحراف انسان‌های هدایت‌نشده

نوشتاری منتشرنشده از شهید محمدحسین بهشتی از سلسله درسگفتارهاي تفسيري در مكتب قرآن كه در مرحله آماده‌سازي و انتشار قرار دارد برای چاپ در اختیار روزنامه گذاشته ‌شده است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ نوشتاری منتشرنشده از شهید محمدحسین بهشتی از سلسله درسگفتارهاي تفسيري در مكتب قرآن كه در مرحله آماده‌سازي و انتشار قرار دارد برای چاپ در اختیار روزنامه گذاشته ‌شده است. 
سوره آل عمران؛ آیات ٨-١٦: 
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْک رَحْمَه إِنَّک أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿٨﴾ رَبَّنَا إِنَّک جَامِعُ النَّاسِ لِیوْمٍ لَا رَیبَ فِیهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿٩﴾ إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا لَنْ تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیئًا وَأُولَئِک هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿١٠﴾ کدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کذَّبُوا بِآیاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿١١﴾ قُلْ لِلَّذِینَ کفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَی جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿١٢﴾ قَدْ کانَ لَکمْ آیه فِی فِئَتَینِ الْتَقَتَا فِئَه تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَأُخْرَی کافِرَه یرَوْنَهُمْ مِثْلَیهِمْ رَأْی الْعَینِ وَاللَّهُ یویدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یشَاءُ إِنَّ فِی ذَلِک لَعِبْرَه لِأُولِی الْأَبْصَارِ﴿١٣﴾ زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَه مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّه وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَه وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِک مَتَاعُ الْحَیاه الدُّنْیا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴿١٤﴾ قُلْ أَونَبِّئُکمْ بِخَیرٍ مِنْ ذَلِکمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَه وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ﴿١٥﴾ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴿١٦﴾
ای خدای ما، دل‌های ما را بعد از آنکه ما را به راه آوردی دچار انحراف مساز و از جانب خود بر ما رحمتت ارزانی ‌دار که بخشنده تویی تو. ‌ای خدای ما، تو مردم را در روزی که در آن کمترین شکی وجود ندارد گرد می‌آوری، خدای، خلف وعده ندارد. آنها که به راه کفر رفته‌اند دارایی و فرزندانشان نمی‌توانند برای آنها کمترین بی‌نیازی از خدا به وجود آورند، آنها سوخت آتش دوزخ‌اند. درست به همان شیوه خاندان فرعون و کسانی که پیش از آنها بودند و نشانه‌های ما را دروغ پنداشتند، خدا هم به کیفر گناهانشان آنها را در دایره عذابش فرو گرفت و خدا سخت ‌کیفر است. به کافران بگو به‌زودی حق بر شما پیروز می‌شود و در دوزخ جمع‌آوری می‌شوید و دوزخ برای شما چه بد بستری است. برای شما نشانه‌ای بود در دو گروهی که با یکدیگر برخورد کردند. یکی گروهی که در راه خدا پیکار می‌کنند و دیگری کافران هستند. آنها دشمنان را دوبرابر خود می‌دیدند. ولی خدا با یاری‌اش هر که را بخواهد کمک می‌دهد، که در این کار مایه اعتبار و پندآموزی برای بینایان است. عشق و علاقه به خواسته‌ها، زن، پسران، قدرت، توده‌های انبوه از طلا و نقره، اسب‌های نشان‌دار، چهارپایان، زمین‌های زراعتی، اینها همه بهره این زندگی دنیاست، ولی سرانجام و بازگشت نیک پیش خداست. بگو به شما خبر دهم بهتر از این چیست؟ برای مردم باتقوا پیش خدایشان باغ‌هایی است که بر بسترش نهرها روان است و در آن جاودانه می‌مانند. به‌همراه همسرانی پاک و خشنودی خدا و خدا به کار بندگانش بیناست. آنها که می‌گویند‌ ای خدای ما، ما ایمان آوردیم، از گناهانمان درگذر و ما را از آتش شکنجه دوزخ دور نگه دار؛ آن شکیبایان، آن راستان، آن فرمانبران، آن کسانی که در راه خدا خرج می‌کنند و آنها که سحرگاهان به استغفار و طلب مغفرت می‌پردازند. 
عوامل انحراف انسان‌های هدایت‌شده
به مناسبت، آیه کریمه (رَبَّنَا لاَتُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنک رَحْمَه إِنَّک أَنتَ الْوَهَّابُ) که معنای مستقیم آن این است: «ای خدای ما، پس از آنکه ما را به راه آوردی، دل‌های ما را دچار انحراف مکن»، این بحث پیش آمد که مگر می‌شود انسان، هدایت بشود، خدا او را به راه بیاورد و با این حال قلبا دلش دچار انحراف شود؟ توضیح داده شد که بله، انسان ممکن است این توفیق نصیبش شود که به راه بیاید و بعد دچار انحراف شود. 
توجیه این مطلب از دو طریق ممکن است: یکی آنکه (هفته قبل توضیح داده شد) اگر انسان به راه بیاید و هیچ چیزِ تازه‌ای پیش نیاید، همین که هیچ چیز تازه‌ای پیش نیاید، انسان‌های در راه را دچار تحجر و فرورفتن در آن حالتی که هستند می‌کند، سیر تکاملی آنها را متوقف می‌کند و وقتی انسان در این دنیای متحرک، در یک مرحله متوقف شد، فردای توقف، نخستین روز عقب‌ماندگی است. 
با یک گروه، همسفر و همراه هستید. مقداری از راه را با هم می‌روید، بعد شما می‌ایستید، بقیه افراد به راهشان ادامه می‌دهند. روز بعد از ایستادن اگر بخواهید حالت خودتان را نسبت به آنها بیان کنید، باید بگویید: من نسبت به آنها عقب‌مانده هستم. تا دیروز عقب‌مانده نبودید، ولی امروز عقب‌مانده می‌شوید. 
عقب‌ماندگی و انحراف، لازمه‌اش این نیست که انسان از آن راهی که هست بیرون برود، بلکه اگر در همان راه توقف کرد هم دچار عقب‌ماندگی و شاید هم دچار انحراف می‌شود. با این بیان، این واقعیت را عرض کردم که خصلت راه این است که انسان از آن عبور کند و به سمت یک مقصد برود. پس اگر شما در راه ماندید، در حقیقت دیگر در راه نیستید بلکه راه را به مقصد تبدیل کرده‌اید و این، اشتباه و انحرافی بزرگ است، چون راه همچنان باید راه بماند و هرگز حق ندارد به مقصد و منزلگاه تبدیل شود. درست مثل شخصی در خیابان است که وقتی همه حرکت می‌کنند، او هم حرکت می‌کند. بنابراین کسی بر او خرده نمی‌گیرد. اما اگر آن شخص با ماشین، وسط خیابان توقف کرد، این کار جرم است. درواقع یک نوع انحراف است. برای اینکه راه را با توقفگاه، عوضی گرفته است. جایی که باید همچنان راه بماند، تبدیل به توقفگاه شده است و این، تخلف است. این، هم برای شما مضر است و هم برای دیگران. بنابراین صراط خدا، باید همچنان صراط و راه باقی بماند، مسلک باید همچنان مسلک باشد. مسلک یعنی راه، راهی که انسان از آنجا به‌سوی مقصدی روان است. توضیح کافی این مطلب را (حداقل در حد یک جلسه) هفته پیش عرض کردم که دیگر تکرار نمی‌کنم. بنابراین یک عامل و خطر بزرگ برای همه رهروان این است که اگر در راه ماندند، خودبه‌خود در معرض نوعی انحراف قرار گرفته‌اند. امشب فقط این مطلب را با یک جمله دیگر تکمیل می‌کنم و می‌روم سراغ قسمت بعد و آن این است: از دیدگاه اسلام، انسانِ مسلمانِ باایمان کسی است که لحظه‌ای از تکامل باز نایستد. پس ‌ای انسانِ مسلمان! در تمام بُعدهای مختلف هستی‌ات، نگران رکود باش. آن روزی که آگاهی‌ات و آگاهی‌طلبی‌ات، شناختت درباره انسان و جهان، شناختت درباره محیط، شناختت درباره شرایطی که در آن زندگی می‌کنی و شناختت درباره هدفی که باید به سوی آن روان باشی متوقف شد، در آن روز از این جهت از آیینت متخلف و منحرف هست، چون آیین تو آیین تکامل پیگیر و مستمر است. باید روی خودسازی‌ات و به‌دست‌آوردن کمالات روحی‌ات و همچنین بر خود‌مسلط‌بودنت، به صورتی مستمر کار کنی. هر روزی فکر کردی که من دیگر به حد نصاب رسیدم، همان روز نخستین‌روز سیر قهقرایی و انحطاط تو و امت توست. 
یکی از عالی‌ترین زیربناهای امامت از نظر شیعه (امامت با آن مختصاتی که شیعه درباره امامت دارد) همین است که باید امت از طریق امامت همواره در حال حرکت به سوی جلو بماند، وگرنه دچار رکود و به دنبال رکود، انحطاط می‌شود. یکی از نقش‌های امام زمان(ع) به‌عنوان امام زنده غایب و نه همه نقش‌های آن، نه‌تنها برای شیعه بلکه برای مسلمانان و امت اسلامی، باید این باشد که امت اسلامی همواره خود را وابسته به نوعی رهبری زنده تلقی کند. رهبری که من خود را چنان می‌سازم که هر آن اگر دستم به او رسید و توانستم در شعاع رهبری عملی‌اش قرار بگیرم، بتوانم همپای او به سوی مقصد عالی اسلام روان باشم. نمی‌خواهم وارد این بحث شوم، اشاره می‌کنم برای دوستانی که ذهنی آماده دارند، والا این خود، یک بحثی است. 
بنابراین، یک جهت و یک خطر انحراف از راه قلب و دل و کانون انسانیت ما و راه حق همین است که دچار جمود و بی‌حرکتی شویم. فکر می‌کنید چند درصد از مردم همین زمان ما از این خطر به دور مانده‌اند؟ چند درصد از ما هستیم که از این خطر جسته‌ایم؟ جواب این نوع سؤال‌ها خوشایند نیست. با درصدهای پایین، یک درصد، دو درصد، یک و بیست‌و‌پنج درصد، که بیست‌و‌پنج در ‌هزار می‌شود و شاید هم کمتر از این باشد! 
خطر دومی که بر سر راه انسان‌های هدایت‌شده وجود دارد، خطری است که ممکن است در هر لحظه آنها را بلغزاند. این خطر، طبع انسان است. من و شمای انسان، ساختمان مخصوصی داریم که این ساختمان در ما لغزندگی ایجاد می‌کند. نگه‌داشتن اجسام لغزنده در یک مسیر چقدر مشکل است؟ نگه‌داشتن انسان در مسیر راست هم مشکل است چون خصلت، ذات و طبیعتش لغزنده آفریده شده است. 
یکی از نقطه‌های حساسی که قرآن می‌خواهد با بیان داستان آفرینش آدم همیشه جلوی چشم باشد این است که آدم، موجودی لغزنده است و به دنبال لغزش، همواره خطر سقوط وجود دارد. آدم با اینکه تمام امکانات ظاهری برای خوشبخت‌زیستن را داشت، در آفرینش او ویژگی‌هایی به کار رفته بود که با وسوسه شیطان در معرض نافرمانی بود و به دنبال نافرمانی، خطر سقوط وجود داشت. این نافرمانی پیش آمد و به دنبال آن، سقوط هم پیش آمد. (فَقُلْ نَهْبِطُا)؛ یعنی به آدم و همسرش گفتیم: اکنون که دچار این لغزش شدید، تنزل کنید و پایین بروید. 
در قرآن به محض اینکه از این بخش از سرگذشت آدم یاد می‌کند می‌گوید: ‌ای فرزندان آدم! هوشیار باشید! مبادا همان شیطان و همان عامل انحراف که در کمین شما هست، شما را هم دچار لغزش، انحطاط و سقوط کند. لغزش آدم یک لغزش و تنزل کوچک بود، اما در شما امکان لغزش‌های بزرگ و به دنبال آن تنزل‌های هرچه‌بیشتر و سقوط هرچه مهیب‌تر و ترسناک‌تر وجود دارد. ساختمان آدمی چیست؟ این ساختمان را هر یک از ما که اینجا نشسته‌ایم می‌توانیم لمس کنیم، به شرط اینکه در شناخت خودمان واقع‌بین باشیم و خودمان را فریب ندهیم. خوب در خودتان تعمّق کنید! چه هستید؟ موجودی هستید که همواره به صورت پیگیر در یک میدان پرغوغا از جاذبه‌های گوناگون و متضاد قرار دارید. در میدان اثرگذاری قطب‌های نیرومند گوناگون متضاد، هر قطب جاذبه نیرومند می‌خواهد شما را به صورت کامل و صددرصد به سوی خود بکشاند. ولی به محض اینکه یک ذره به سمت یک قطب کشیده می‌شوید، قطبی دیگر با بُردی نیرومند شما را به سمتی دیگر می‌کشاند. به محض اینکه چند سانت به سمت او نزدیک می‌شوید، جاذبه نیرومند سوم می‌آید و شما را به سوی خود جذب می‌کند؛ بازیچه قطب‌های مغناطیسی نیرومند. چه می‌شود کرد؟ ساختمان بشر این است. اگر بر این خصوصیت انسان، محیط آزاد به معنای امروزی‌اش (محیط بی‌بندوبار) ضمیمه شود، آن‌وقت دیگر غوغای این مغناطیس‌ها و کشش‌ها، شدیدتر و سهمگین‌تر است. 
زمانی که درباره انسان و تکامل انسانی او، ارزش‌های عالی معنوی انسانی و انسانیت انسان، صحبت می‌شود، در درون انسان گرایشی دلپذیر به سوی حق، حقیقت، حق‌پرستی و انسانیت عالی احساس می‌شود؛ گرایشی واقعی نه دروغین. واقعا می‌بیند شوقی در درون انسان به وجود آمده است که او را به سوی انسان‌ترزیستن دعوت می‌کند. می‌گوید: از این لحظه، پای بر فرق همه‌چیز می‌گذارم تا انسان‌تر شوم. ولی به محض اینکه از اینجا بیرون رفت، به سر یک چهارراه می‌رسد، یک ماشین کنار او و یک عابر پیاده جلوی او می‌آید، چون می‌خواهد با سرعت به منزل برسد، همه‌چیز فراموشش می‌شود و با مختصر مزاحمت از سوی دیگران، خشمگین و برافروخته می‌شود و به سوی یک عمل ضدانسانی کشانده می‌شود. گاهی هنوز چند دقیقه از آن حالت صفای انسانی نگذشته است که این درنده‌خوی حیوانی، در انسان تجلی می‌کند. اگر جلسه‌ای باشد شلوغ و در خروجی تنگ، چند جلسه که در آن افرادی با دغدغه پیشرفت اجتماع شرکت دارند سراغ دارید که در موقع خروج، فشار بر یکدیگر پیش نیامده باشد؟ مگر این، همان انسانِ چند لحظه قبل نیست که در خودش گرایشی نیرومند به سوی انسان‌شدن احساس می‌کرد؟ خیال نکنید که آن گرایش دروغ بود. یکی از داوری‌های غلطِ غلط، که مخصوصا در میان قشر روشن‌تر این داوری غلط شایع‌تر است، این است که آن گرایش قبلی دروغ بود. حال آنکه این‌گونه نیست و هم آن گرایش راست بود و هم این گرایش راست است. انسان چنین موجودی است. هم آن گرایش چند لحظه قبل و هم این گرایش کنونی، هر دو واقعی است. منِ انسان را خدا این‌گونه آفریده است و اعجوبه‌بودن انسان از این نظر است. موجودی است بازیچه مغناطیس‌های مختلف. از در که بیرون رفت، در گذرگاهش به عوامل هوس‌انگیزِ جنسی برخورد می‌کند. همین انسان که ساعتی پیش توجّه به ارزش‌های عالی انسانیت داشت، واقعا شهوت جنسی در آن لحظه برایش خفته‌تر شده بود، امّا با برخورد با یک منظره هوس‌انگیز، خواستِ جنسی در او بیدار می‌شود و گاهی به حدّ طغیان و سرکشی می‌رسد و او را به راه انحرافی می‌کشاند. 
انسانی که امروز آماده تلاش و فداکاری برای پشبرد انسانیت بود، فردا به میدان بزرگ مسابقه زندگی وارد می‌شود. میدان مسابقه‌ای که اگر خوب دقت کنید، هدف‌های مسابقه، بیشتر برای رسیدن به دو چیز است: ثروت و قدرت. همین آدم در میدان مسابقه ثروت و قدرت، انسان و انسانیت و حق و حقیقت را از یاد می‌برد. آیا آن گرایش قبلی او دروغ بود؟ نه، دروغ نبود. هم گرایش قبلی راست بود و هم کشش قدرت و ثروت برای انسان، یک کشش راستین است. انسان به راستی همواره هم به قدرت و هم به ثروت تمایل دارد. 
بنابراین هم احساسی را که قبلا در خودش می‌یافت احساسی درست و واقعی بود و هم احساسی را که امروز در میدان مسابقه ثروت و قدرت در خود می‌یابد، احساسی درست و راستین است. اگر کسانی که در مسائل تعلیم و تربیت کار می‌کنند و مخصوصا با بچّه‌ها در سنین دبستان سروکار دارند با این دید انسان را مطالعه کنند، بسیاری از مشکلات پیچیده تعلیم و تربیت برایشان حل می‌شود و راه بهتر تربیت کردن را می‌توانند یاد بگیرند. انسان چنین موجودی است. اصلا موجودِ یک‌راهه نیست، موجودی است که ساخته شده برای اینکه بتواند همواره چند راه برود! 
به شما عرض کنم که یک انسانِ سالم، همواره در معرض آن است که قطب‌های نیرومند شهوت، قدرت و خواسته‌های دیگر مثل خشم و غضب، میل و رغبت، او را به بیراهه‌ها بکشاند. بی‌جهت نیست که یک مسلمان آگاه هر روز چندین‌بار در نماز می‌گوید: (اهْدِنَا الصّـِراطَ الْمُسْتَقِیمَ)؛ یعنی خدایا ما را همواره رو به راه راست بدار. چون انسان هر لحظه در معرض این خطر است که از راه راست منحرف شود. (رَبَّنَا لاَتُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا)، یعنی بارالها! دل‌های ما را دچار انحراف مکن آن هم پس از آنکه ما را به راه آوردی. 
در آیه‌هایی که به دنبال این آیه‌ها تلاوت شد، شکل‌هایی از این انحراف، یک‌‌به‌یک مطرح شده است. نمونه‌هایی از این انحراف‌ها که در زمان پیغمبر(ص) و قبل از زمان پیغمبر(ص) مطرح بود، ذکر شده است و بعد در پایان این آیه آمده: (زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَه مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّه وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَه وَالْاَنْعَامِ وَالْحَرْثِ). 
در برابر چشمان انسان‌ها، یک سلسله موجودات دل‌فریب با شکلی آراسته و دلپذیر، قرار داده شده است. این، یکی از قانون‌های خلقت خدا است و انسان موجودی است که در درونش حُبّ و محبّت و دلبستگی به این زیورها و آرایش‌های زندگی قرار داده شده است. 
آن‌گاه این عوامل کشش‌دار را می‌شمرد: زن، زن‌دوستی برای مرد، مرددوستی برای زن؛ بنین، (پسران؛ این غیر از فرزنددوستی و عاطفه فرزندی است. بیشتر جاهایی که در قرآن از فرزنددوستی یاد می‌شود و به‌عنوان دوستی پسر و علاقه به پسران یاد شده است، به خاطر این است که پسران در نظام اجتماعی زمان نزول قرآن، نشانه قدرت بودند. اگر یک پدری ده پسر داشت، یک سر و گردن در قبیله بلندتر بود، برای اینکه از یک قدرت برخوردار بود. و لذا بنین در قرآن، رمز و کنایه از قدرت است؛ اینجا یعنی قدرت‌دوستی.) 
در ادامه می‌فرماید: (وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَه مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّه)؛ یعنی توده‌های انبوه روی هم انباشته‌شده از طلا و نقره (ثروت)، موجودی بانکی با رقم‌های بالا، به علاوه (وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَه)؛ یعنی اسب‌های داغدارِ نشان‌دار، که همان پلاک‌های اتومبیل‌های متعدّد است به نام فلان‌کس! (وَالْاَنْعَامِ وَالْحَرْثِ)؛ یعنی چهارپایان و اسب‌ها که به‌عنوان وسیله‌های سواری، نشان شکوه و قدرت است. انعام، چهارپایان، گلّه‌ها و رمه‌هایی که مال فلان‌کس است. اینها همه شکوه دارند. طلا و نقره در انبار را باید با ‌هزار دردسر نگهداری کنند، شکوه به انسان نمی‌دهد و فقط آنهایی که خبر دارند، برای انسان اعتبار و ارزش قائل هستند. والحرث، زمین‌های زراعتی به نام فلان‌کس. همه این موارد، طبق قانون آفرینش خدا، برای انسان کشش‌دار درست شده‌اند. 
خب، برادران و خواهران بفرمایند کدامیک از آنها نسبت به این مسائل، بی‌علاقه هستند و هیچ علاقه‌ای به این چیزها ندارند؟ این مسائل برای هر انسانی کشش دارد و این کشش، با ایمان به خدا و ایمان به راه خدا از بین نمی‌رود، بلکه «کنترل» می‌شود. هنر ایمان این است که به انسان قدرت کنترل این کشش‌ها را می‌دهد، وگرنه کشش‌ها را از بین نمی‌برد. اگر ایمان این کشش‌ها را از بین می‌برد، آن وقت بهره‌مندی انسان از تکامل انسانی در پرتو چنین ایمانی، بهره‌مندی کافی و کامل و دلخواه نیست. درست مثل انسان‌هایی که از غریزه جنسی و فشار آن به ستوه می‌آیند، آن‌وقت می‌روند خودشان را عقیم می‌کنند، (عقیم نه از نظر فرزندآوری بلکه عقیم از نظر غریزه جنسی) یعنی غده‌های ترشح‌کننده هورمون جنسی را در خودشان از بین می‌برند! اگر ایمان انسانی او را وادار به این کار کرد، این انسان بهره‌مندی‌اش از ایمان، بهره‌مندی درستی نیست. به همین خاطر چنین کاری از نظر اسلام، گناهی بزرگ است! یکی از راویان زمان پیغمبر(ص) چنین نقل می‌کند: «ما از نظر اقتصادی در شرایطی بودیم که نمی‌توانستیم ازدواج کنیم، علاوه بر آن، مرتب باید به میدان‌های جنگ می‌رفتیم و رفتن به میادین جنگ هم یکی از موانع ازدواج بود. آمدیم پیش پیغمبر و عرض کردیم: «یا رسول‌الله! الا فستخصی؟»؛ (ای رسول خدا آیا اجازه می‌دهی که ما خودمان را اخته کنیم و از شر این غریزه جنسی راحت شویم؟) پیامبر(ص) فرمود: «نه. خصاء مومن، صیام است». انسانِ با ایمان برای کاستن از فشار غریزه جنسی‌اش روزه می‌گیرد؛ روزه‌ای که به او توان و قدرت روحی بیشتر بدهد. والا اگر انسانی خودش را اخته کرد و دیگر کاری به کار انحرافات جنسی نداشت، یک بُعد تکامل انسانی را در خودش از بین برده است. 
حکم ازدواج در آخرالزمان
آقایان و خانم‌هایی می‌آیند مشورت می‌کنند که در این آخرالزمان اجازه می‌دهید ما ازدواج نکنیم؟ به آنها عرض کرده‌ام: به استثنای موارد خاصّی که ممکن است رهبری یک کار ایجاب کند و به‌طور موقّت چنین دستوری داده شود، اجازه نمی‌دهیم. برای این‌که خانمی که دچار مشکلات زندگی زناشویی، درگیری‌های با شوهر و فرزند و اجتماع نشود، یکی از میدان‌های ارزنده تکامل انسانی را از دست داده است. 

خانمی که بتواند مسائل، عقده‌ها و گره‌های مشکل زندگی زناشویی را عمری به سر آورد و از راه منحرف نشود، خانمی که بتواند عهده‌دار مسائل بغرنج و پیچیده تربیت فرزند شود و از راه منحرف نشود، از یک میدان عالی و مؤثر برای سازندگی و تکامل برخوردار است. وگرنه آیا کسی بیرون از گود ساخته می‌شود؟! کدام پهلوان است که در بیرون از گود پهلوان شده باشد؟ پهلوان‌شدن، به گودرفتن می‌خواهد و به گودرفتن، زمین‌خوردن و زخمی‌شدن دارد. در زمان قدیم بچه‌ها می‌گفتند: «بازی اشکنک دارد، سرشکستنک دارد!» همین‌طور است. زندگی اشکنک دارد، سرشکستنک دارد؛ دردسر دارد، رنج دارد، مشکل و زحمت دارد و همین مشکلات و زحمت‌هاست که آدم را می‌سازد. در از مشکل فرارکردن، ساخته‌شدن نیست! پس، ‌ای انسان! ساختمان تو این است. در میدان زندگی که عوامل لغزش در آن فراوان است و به‌اصطلاح دائما پوست خربزه زیر پایت می‌گذارند، اگر توانستی نلغزی، آن‌وقت آدم شده‌ای. بنابراین همواره نگران باش! مبادا روزی مغرور شوی و بگویی: ما که بحمدالله جسته‌ایم. این غرور، عُجب و خودپسندی است! تو باید همیشه مراقب باشی، این آیه، آیه‌ای است که به ما مسلمان‌ها می‌گوید: ‌ای مسلمان! دائما مراقب خودت و عوامل لغزش یا عوامل رکود و جمود انحطاط‌آور باش. یک عامِل بسیار مؤثر برای اینکه انسان بتواند در برابر این عوامل لغزنده خود را نگه دارد، ایمان و توجّه دائم به خداست و این‌که خدا همیشه در زندگی انسان حضور داشته باشد. مثالی بزنم: درست مانند این است که انسان از جادّه لغزنده‌ای عبور می‌کند و دائما در معرض خطر سقوط است، ولی وسیله‌ای را می‌تواند با دستش محکم نگه دارد تا با استفاده از آن، سقوط نکند. گاهی اوقات این وسیله می‌تواند نظیر چوب‌های بلندی باشد که بندبازها از آن استفاده می‌کنند که روی یک طناب لرزان که هر آن او را در معرض سقوط قرار می‌دهد با استفاده از چوبی که محکم در دست دارد، می‌تواند تعادل خود را حفظ کند، یا اینکه می‌تواند ریسمانی باشد که به جای محکمی بسته شده است تا زمانی که زیر پایش سست شد، لااقل برای چند لحظه بتواند خود را با این ریسمان محکم نگه دارد، تا دومرتبه جای پای محکمی پیدا کند. نظیر ریسمان کوه‌پیمایی کوه‌پیماها.
 (فَمَن یکفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیومِن بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَه الْوُثْقَی لاَانفِصَامَ لَهَا)
پس هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به یقین به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است.
این همان تعبیر قرآن است یا (وَاعْتَصِمُوابِحَبْلِ اللهِ جَمِیعًا وَلاَتَفَرَّقُوا)؛ (و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید). پس یکی از عامل‌های نگه‌دارنده، توجّه و ایمان به خدا است، ولی به شرط اینکه این توجّه زنده باشد. در این صورت می‌تواند کمکی باشد برای آن لحظه‌های بسیار خطرناک که انسان به هیچ شکلی تعادل در خود نمی‌یابد. لذا عبادت، نماز و نیایش برای مسلمان، چنین نقشی را دارد. نماز می‌تواند او را از فحشا و منکر، زشتی‌ها و ناپسندها باز دارد. امّا نماز، نه الاکلنگ! نه کاری که از روی عادت انجام گیرد. این نمازِ عادی‌شده، نظیر آن تحجّری است که عرض کردم. نمازِ عادت‌شده، همان خطر تحجّر را دارد و دیگر، خصلت سازنده و بازدارنده خود را از دست می‌دهد.
راهکارهایی برای استقامت در راه
در جلسه قبل سؤال شد که با این وضع که می‌گویید، پس یک انسان چگونه می‌تواند در راه بماند؟ وعده دادم که در این جلسه، راهی که اسلام پیش پای ما گذاشته است را بیان کنم. این موارد، کلیات آن راه است:
١. داشتن یک ایمان زنده که باعث می‌شود خدا همواره در زندگی انسان حضور داشته باشد.
٢. نیایش و نماز و عبادتی که ذکر باشد و یاد خدا را در دل زنده نگه دارد. (أَلاَ بِذِکرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)؛ (آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.)؛ یعنی دل‌ها با یاد خدا در راه می‌ماند و از لغزش مصون نگه داشته می‌شود.
٣. هوشیاری، آگاهی و معرفت و ادامه پیگیر در افزایش آگاهی‌هایت نسبت به جهان هستی، نسبت به مبدأ و معاد هستی و نسبت به عوامل دگرگون‌کننده محیط هستی، می‌تواند کمکی در این راه باشد.
٤. پیوند با رهبر و الگو (باز به نقش امامت از نظر شیعه برگردم): رهبر نمونه و پیوند با امام و انسان نمونه، می‌تواند کمک و عاملی مؤثر باشد برای این‌که انسان را در راه نگه دارد.
٥. پیوستگی با امّت و گروه همراه‌، می‌تواند عاملی باشد که من و شما را در راه نگه دارد. گروه‌ها از فردها بهتر در راه می‌مانند. فردها بیشتر از گروه‌ها در خطر لغزندگی هستند.
نمی‌گویم اینها تمام عواملی هستند که اسلام گفته است و آنچه اسلام گفته، منحصر به اینهاست! ولی این موارد قسمت‌های برجسته از پیش‌بینی‌هایی است که در نظام عقیده و عمل اسلامی، برای نگه‌داشتن انسان در راه شده است.
عرض کردم یکی از آن عامل‌ها، پیوند زنده با خدا است و دعا، یکی از همین عوامل نگه‌داشت پیوند زنده انسان با خدا است.

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۵-۰۳-۱۵ ۰۱:۰۱غبدالحسین توسلی 0 0

    بنام خدا.خداشهید بهشتی را رحمت کندبقدری این تفسیرزیبا وعمیق است که انسان را به فکربرده.وعظمت ومعچزه بودن قران بیش ازبیش اشکار میشود.خداوندانشالله درک قران ر ابه ما عنایت کند
                                

نظر شما