شناسهٔ خبر: 44340 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

کارگاه تخصصی «مقدمه‌ای بر رهیافت تاریخ اجتماعی هنر» برگزار شد

کمیته هنر معاصر پژوهشکده هنر وابسته به فرهنگستان هنر در ادامه سلسله نشست‌ها و کارگاه‌های مطالعات و مباحث بنیادین هنر، کارگاه تخصصی «مقدمه‌ای بر رهیافت تاریخ اجتماعی هنر» را برگزار کرد.

 

تاریخ اجتماعی

 

 

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  کمیته هنر معاصر پژوهشکده هنر وابسته به فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی در ادامه سلسله نشست‌ها و کارگاه‌های مطالعات و مباحث بنیادین هنر، کارگاه تخصصی «مقدمه‌ای بر رهیافت تاریخ اجتماعی هنر» را با حضور هلیا دارابی مدرس، پژوهشگر و منتقد هنری و عضو این کمیته، عصر دوشنبه سوم خردادماه سال ۱۳۹۵ در پژوهشکده هنر و با حضور علاقه‌مندان بر‌گزار کرد.

در این کارگاه هلیا دارابی به تشریح دیدگاه‌ها و گرایش‌های عمده در مطالعات تحلیلی تاریخ اجتماعی هنر از منظر گفتمان‌های مارکسیسم، پسا مارکسیسم، مکتب انتقادی و... پرداخت.

دارابی در ادمه گفتار خود به تشریح و تحلیل مفاهیم محوری و کلیدواژه‌های اصلی در منظر مورخان مارکسیم پرداخت و گفت: «یکی از این مفاهیم مهم: "ماهیت ساختارها" و کیفیت کار و تحول آن در مطالعات تاریخ اجتماعی هنر است. مفهوم دیگر: "عاملیت" است یعنی آن انگیزه‌ای که هنر برای آن و به خاطر آن تولید می‌شود؛ اینکه هنرمند تا چه میزان در روابط تولید و در برابر ساختارهای از پیش تعیین شده، عاملیت دارد و تا چه حد تأییدکننده است و تا چه میزان تغییر دهنده و آلترناتیو؟».

دارابی در ادامه یکی از کامل‌ترین منظرها از ایدئولوژی  را در مارکسیسم ساختارگرای لویی آلتوسر معرفی کرد و به تشریح مفهوم تحمیل دوگانه ایدئولوژی به جامعه از منظر وی پرداخت. مفهوم محوری دیگر هژمونی بود که دارابی در تشریح آن گفت: «این ایده را آنتونیو گرامشی به مثابه پاسخی به ایده متصلب ایدئولوژی نزد مارکسیست‌های اولیه مطرح می‌کند و در چرایی دوام سرمایه‌داری به جای دولت‌های سرکوب‌گر به رضایت اجتماعی تکیه می‌ورزد. اینجاست که هنر نقش محوری در تثبیت ساختار قدرت حاکم دارد.»

دارابی آخرین مفهوم محوری را در این حوزه مطالعاتی: زیربنا- روبنا برشمرد و تأکید کرد: «رابطه زیربنا- روبنا نزد همه مارکسیست‌ها یکسان نیست. هر چه به مارکسیسم کلاسیک نزدیک‌تر شویم زیربنا نقش قوی‌تر و دست بالاتر دارد و رابطه آن با روبنا رابطه‌ای علی – معلولی است.»

این نویسنده و پژوهشگر هنری در پاسخ به این پرسش که اساساً چرا  باید مدافع چنین نظریه‌ای باشیم  گفت: «نظریه تاریخ اجتماعی هنر در مقابل نظریه‌هایی مطرح می شود که اثر هنری را کاملاً منفک و مجزا از زمینه‌های اجتماعی آن مطالعه می‌کنند.» وی در اینجا به معرفی و شرح خلاصه‌ای تاریخی از متفکران مارکسیسم کلاسیک، مارکسیسم ارتدوکس، مارکسیسم غربی (وسترن مارکسیسم)، مارکسیسم نو(نئومارکسیسم) شامل: مکتب فرانکفورت و نظریه انتقادی پرداخت و با ذکر اینکه تلاش همه مورخان هنر و متفکران مارکسیسم معطوف به ایجاد یک رهیافت علمی به تاریخ هنر به جای منظر فردی و ذهنی و ایده‌آلیستی بود نکاتی از دیدگاه‌های عمده این صاحب‌نظران را از گئورگ لوکاچ تا فریدریک آنتال و هاوز را بررسی کرد. پایان بخش این کارگاه تخصصی تحلیل آثار (جوتو) و (مازاچو) از دید "آنتال" و تشریح نظریات جان برگر و اندیشمندان نسل دوم تاریخ اجتماعی هنر از جمله: دی. جی. کلارک و مدل تحلیل آثار هنری از جمله آثار گوستاو کوربه و... بود.

نظر شما