شناسهٔ خبر: 44463 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«عقلانیت اقتصادی» به روایت مصطفی ملکیان

کتاب «‌بینش اقتصادی برای همه» به علت ویژگی‌های خاص محتوایی و نگارشی مورد توجه اهالی اندیشه با تخصص غیراقتصادی هم قرار گرفت. آنچه به‌عنوان امتیاز این کتاب شمرده می‌شود و استاد ملکیان را هم به اظهار نظر پیرامون آن واداشت، ارائه مفاهیم اصلی و عمومی شاخه‌های اصلی اقتصاد به زبانی ساده و با ارائه مثال‌های فراوان و قابل فهم برای همه بود.


 

 

 

 

 

 

فرهنگ امروز/ محمود میرزاخانی : احتمالًا عجیب به نظر برسد که مصطفی ملکیان درباره «اقتصاد» سخن بگوید. اخیراًکتابی تحت عنوان «‌بینش اقتصادی برای همه» به قلم علی سرزعیم، روانه بازار نشر شد که  نهم خرداد ماه کارگزاری بانک کشاورزی جلسه رونمایی و نقد و بررسی این اثر را با حضور استاد مصطفی ملکیان، پژوهشگر حوزه دین و فلسفه برگزار کرد. این کتاب، اثری  پنج جلدی است که جلد نخست آن با عنوان «تحلیل اقتصادی» منتشر شده و کتاب «بینش اقتصادی برای همه» جلد دوم از این مجموعه آثار است. سرزعیم هدف نوشتن این کتاب را بیان مفاهیم اقتصادی برای عموم جامعه عنوان می‌کند.

کتاب «‌بینش اقتصادی برای همه» به علت ویژگی‌های خاص محتوایی و نگارشی مورد توجه اهالی اندیشه با تخصص غیراقتصادی هم قرار گرفت. آنچه به‌عنوان امتیاز این کتاب شمرده می‌شود و استاد ملکیان را هم به اظهار نظر پیرامون آن واداشت، ارائه مفاهیم اصلی و عمومی شاخه‌های اصلی اقتصاد به زبانی ساده و با ارائه مثال‌های فراوان و قابل فهم برای همه بود. علی سرزعیم، به دلیل سابقه روزنامه‌نگاری و به عنوان پژوهشگر اقتصادی توانسته اثری را فراهم آورد برای عموم حتی بدون داشتن پیش‌زمینه‌های علم اقتصاد قابل فهم باشد.
در این زمینه ملکیان معتقد است که کتاب «بینش اقتصادی برای همه» بدون الفاظ فنی می‌تواند مطالب اقتصادی را به سادگی به مخاطب منتقل کند، یعنی مخاطب با خوانش این اثر اگر «دانش اقتصادی» نیابد، دست‌کم «بینش اقتصادی» پیدا می‌کند و همین دو نکته را دلیل اقبالش از این کتاب عنوان کرد.
از جمله مباحثی که وی درباره این کتاب محل تأمل قرار داد، چگونگی پرداخت مؤلف به «عقلانیت اقتصادی» است. وی در این زمینه تصریح کرد: مؤلف در این کتاب چهار تعریف از «عقلانیت» ارائه کرده ‌است که آنها را «عقلانیت اقتصادی» قلمداد می‌کند. این در حالی است که از زمان ارسطو بحث عقلانیت همواره به دو بخش «نظری» و «عملی» تقسیم شده‌ است؛ «عقلانیت نظری» وقتی مورد پیدا می‌کند که می‌خواهیم جهان را بشناسیم در حالی که وقتی بخواهیم جهان را دگرگون کنیم، نیاز به عقلانیت عملی داریم.
ملکیان معتقد است که در این کتاب بیشتر با «عقلانیت عملی» سر و کار داریم و تعاریفی که ارائه شده‌ نیز از بهترین تعاریف عقلانیت عملی است، اما تعریف «عقلانیت اقتصادی» نیستند. یعنی نخست باید عقلانیت عملی تعریف شود و بعد مشخص شود که این عقلانیت عملی در کدام حوزه به کار بسته شده است، به عنوان مثال عقلانیت عملی در حوزه سیاست یا عقلانیت عملی در حوزه اقتصاد یا عقلانیت عملی در حوزه دین و مذهب و... در این کتاب نیز بحث درباره عقلانیت عملی به معنای عام آن منظور است، چون تأکید می‌شود که فقط از «هزینه» و «فایده» بحث نمی‌شود؛ در حالی که «عقلانیت عملی اقتصادی» فقط به «هزینه» و «فایده» می‌پردازد.»
وی همچنین معتقد است که در برخی از بخش‌های کتاب، مفاهیم کلیدی به لحاظ «متافیزیک فلسفی» دقیق معنا نشده است و او در این راستا تصریح کرد: «همه شاخه‌های علوم‌انسانی ایران از جمله اقتصاد در یک سلسله از مسائل به فلسفه نیازمندند، همچنان که فلسفه نیز در برخی قسمت‌ها به سایر علوم‌انسانی اعم از تجربی یا تاریخی یا عرفانی نیازمند است.  هرکدام از مقولات فلسفی احکامی دارند و باید تفاوت آنها را بشناسیم. در این کتاب نیز نوشته شده ‌است که «انسان‌ها بیشتر را به کمتر» ترجیح می‌دهند. باید مشخص شود که منظور از «بیشتر» یا «کمتر» چه چیزی است. در واقع غرض این است که در این کتاب مفاهیم کلیدی به لحاظ متافیزیک فلسفی بهتر مشخص شود. البته ممکن است کسی بگوید این ابهام به‌زودی در کتابی اقتصادی رفع می‌شود و وقتی می‌گوید «چیز»، مرادش کالا است. اما این سخن هم دقیق نیست.»
 از موضوعات دیگری که استاد ملکیان مورد تأمل قرار داد این نکته است که به زعم او، در کتاب نیازهای انسان «نامحدود» و انسان موجودی سیری‌ناپذیر تعریف شده است و معتقد است که در این عبارت،‌ چند مطلب با یکدیگر خلط شده‌ است. نخست اینکه «نیاز» با «خواسته» متفاوت است بنابراین حکم این دو هم متفاوت می‌شود. به باور او، برای روشن شدن و دقیق شدن مفاهیم اقتصادی در این کتاب باید به «هستی‌شناسی فلسفی» بازگردیم. به لحاظ فلسفی می‌شود انسان «نیازی» داشته باشد اما خود از آن بی‌خبر باشد، اما نمی‌شود انسان «خواسته‌ای» داشته باشد و خودش از آن بی‌اطلاع باشد. برای مثال گرسنگی نوعی «خواسته» انسان است که نمی‌شود انسانی گرسنه باشد اما خود از آن بی‌خبر باشد اما ‌پول «نیاز» ما است و ممکن است کسی بی‌پول باشد اما خود از این نیاز خود باخبر نباشد.
از این رو ملکیان معتقد است که در بحث عقلانیت اقتصادی باید «نیاز» و «خواسته» را از هم تفکیک کرد در حالی که اکثر اقتصاددانان «نیاز» و «خواسته» را یکی می‌انگارند و آنها را در گروه ذوق و سلیقه و پسند و ناپسند برمی‌شمرند. ملکیان معتقد است که این نگرشی خطا است و باید تفکیک قائل شویم میان حالاتی که خود از آنها بی‌خبر هستیم و حالاتی که بهترین داور برای وجود و نبودشان خودمان هستیم.
 
   منبع: ایران

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۵-۰۳-۱۷ ۲۱:۱۶محمدعلی 0 0

    نمی دانستم که استاد از علمای علم اقتصاد نیز هست. البته تمایز میان نیاز و "خواسته" معلوم نیست چیست؟ آیا منظور استاد "خواست" است؟ زیرا که در فارسی به معنای مال است چنانکه می گوییم مال و خواسته. در دنیا یک تن نداریم که متخصص روانکاوی، فقه، مولوی، ویراستار ترجمه های بد، اخلاق، معنویت باشد و جرئت اظهار نظر درباره اقتصاد را هم داشته باشد. اگر ایشان اعتقاد به مولانا دارند که این همه را علم بنای آخور می داند این اشراف به علم اقتصاد را آورده اند که جز علم بنای آخور نیست. این حرف ها اظهار لحیه های بی ربط و ایجاد توهم علم و عالم نمایی نیست؟
                                

نظر شما