شناسهٔ خبر: 44589 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گزارشی از سخنرانی حمیدرضا شعیری در نشست «نشانه‌شناسی تاریخ» (۴)؛

رابطه‌ی تاریخ با نشانه به‌مثابه رخداد

شعیری تاریخ به دلیل توجه غافلگیرکننده‌ای که دارد، می‌تواند به‌مثابه یک رخداد در جایی شکل گیرد که نشانه‌ها یا هنوز آمادگی استقبال از آن را ندارند یا زمانی دارند که به معرفی آن رخداد تاریخی بپردازند؛ در این حالت، تاریخ بیشتر جوهر نظام نشانه‌ای را تشکیل می‌دهد.

فرهنگ امروز/ فاطمه شمسی: دوازدهمین هم‌اندیشی حلقه نشانه‌شناسی تهران با موضوع «نشانه‌شناسی تاریخ» در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد. در این هم‌اندیشی ۱۳ مقاله ارائه شد و اساتید حوزه تاریخ و نشانه شناسی سخنانی ایراد کردند. گزارش نخست این هم اندیشی به سخنان دکتر منصوربخت اختصاص داشت که در خصوص وارونه خوانی (یا خوانش توهمی) از نشانه های تاریخ در جهان معاصر (نمونه موردی ایران) سخن راندند. بخش دوم گزارشی بو د از  سخنان دکتر محمدعلی اکبری در این هم اندیشی با موضوع تاریخ به‌مثابه خاطره‌ی جمعی و پروژه‌ی هویت‌سازی ملی در ایران معاصر. بخش سوم این گزارش اختصاص داشت به سخنان دکتر پاکتچی که تلاش کرد مسئله‌ی رفتار دوره‌های نشانه‌ای را در ساختار محله علی‌قلی آقا در اصفهان بررسی کند. بخش چهارم این گزارش مربوط است به سخنان دکتر شعیری که رد آن دیالوگ بین تاریخ و نشانه شناسی را بررسی کرده است. پیش از سخنان ایشان صادق سجادی هم سخنان کوتاهی در خصوص تاریخ و نشانه شناسی ایراد کردند.

 

صادق سجادی

نشانه‌شناسی تاریخی مخصوصاً برای ما اهل‌تاریخ که همواره به دنبال کشف لایه‌های زیرین و ناپیدای متون تاریخی هستیم بسیار مهم است. اساساً در نشانه‌شناسی در عرصه‌ی علوم انسانی دریچه‌های نو بر درک و فهم متون، رمزها، نشانه‌ها، اشکال، تصاویر و ده‌ها جلوه‌ی تاریخی و آنچه در دنیا بر انسان گذشته، باز کرده است و این خود میدان جدیدی در برابر دیدگان اهل‌تحقیق در زمینه‌های مخصوصاً علوم انسانی و بالاخص تاریخ باز کرده است. نگاهی که یک مورخ بی‌توجه به نشانه‌شناسی به ابنیه، امارات، سکه‌ها، کتیبه‌ها و باقی پدیده‌های بصری می‌افکند، تا اندازه‌ای به‌کلی غیر از نگاهی است که متخصص نشانه‌شناسی بر همین جلوه‌های فکر و تمدن می‌افکند؛ به همین سبب نشانه‌شناسی یک عرصه‌ی ناپیدا و جدیدی در زمینه‌ی تحقیقات علوم انسانی مخصوصاً تاریخ گشوده است. ما در زمینه‌های مختلف که جریان تحول یک دانش را بررسی می‌کنیم، در حقیقت با تاریخ آن دانش ارتباط داریم.

 

شعیری: دیالوگ نشانه شناسی و تاریخ

 

 

بحث من در مورد رابطه‌ی نشانه‌شناسی و تاریخ است، یعنی اینکه چگونه نشانه‌شناسی و تاریخ با هم وارد دیالوگ می‌شوند. از این منظر برای اینکه گاهی سلطه‌ی تاریخ را بر نشانه به‌عنوان نظام نشانه‌ای را نشان دهم از بارت متنی را می‌خوانم. بارت می‌گوید: «هروقت که راوی قلم به دست می‌گیرد تا بنویسد چیزی را جز آنچه که تاریخ به نوعی از خود به جا گذاشته است و یا اسطوره‌های تاریخی تدوین کرده‌اند، نمی‌نویسد و نمی‌گوید. نوشتار و گفتار از تاریخی که بر راوی از پیش حاضر است رهایی ندارد. راوی همواره هنگام کنش نوشتار با کنشی تراژیک و غم‌انگیز مواجه است، به محض آنکه در مقابل صفحه‌ی سفیدی قرار می‌گیرد که مسئولیت تجلی بخشیدن به آن را از طریق به‌کارگیری واژگان دارد، تلاش دارد واقعیت موجودی که در آن زمان با آن مواجه است را از طریق زبان تحقق بخشد. اما واقعیت دیگری مشهود است که قلم او را به قلم تزئینی تبدیل می‌کند، او در برابر چیزی قرار دارد که از پیشینیان او بر او جاری گشته است. کنش تراژیک راوی کنش مقابله با سلطه‌ی ادبیاتی است که از عمق تاریخ نشئت گرفته و اینک به طور آیینی او را در سیطره‌ی خود دارد؛ بنابراین ادبیاتی که او به صحنه فرامی‌خواند، به جای آنکه ادبیات آشتی باشد، ادبیات آیینی است.» این گفته‌ی بارت در کتاب «درجه‌ی صفر نوشتار» نشان می‌دهد که ما از تاریخ رهایی نداریم و نشانه‌ها از تاریخ رهایی ندارند. در باب رابطه‌ی نشانه‌شناسی و تاریخ من سه منظر را مدنظر دارم: ۱. تاریخ به‌عنوان پایگاه و مبنا و زیربنا و ماده‌ی اصلی نشانه‌شناسی و نظام نشانه‌ای؛ ۲. تاریخ به‌عنوان همگام و همسو با نظام نشانه‌ای یا نشانه؛ ۳. تاریخ فراتر از نشانه و یا به‌عبارت‌دیگر نشانه به‌عنوان پایگاه و بستر تولید تاریخ.

 

 

در موضوع اول اگر تاریخ به‌عنوان ماده‌ی اصلی نشانه باشد، بنابراین نشانه‌ها باید آبشخور اصلی خود را در تاریخ جست‌وجو کنند؛ از این دیدگاه نشانه‌ها تاریخی هستند. مثالی که در حوزه‌ی تعامل متقابل نشانه و تاریخ می‌آورم در رابطه با جنگ صفین است؛ در آن جنگ سربازان معاویه که در حال شکست بودند برای فرار از شکست به پیشنهاد عمروعاص، قرآن بر سر نیزه بردند؛ قرآن در اینجا به‌عنوان یک امر نشانه‌ای وارد می‌شود و تأثیر خود را بر جریان و روند یک جنگ می‌گذارد و نتیجه‌ی آن را عوض می‌کند، یعنی امر نشانه‌ای باعث تغییر نتیجه‌ی یک جنگ می‌شود؛ اگرچه این امر نشانه‌ای به‌عنوان امر نشانه‌ای انحرافی یعنی به‌عنوان نشانه‌ی انحرافی وارد عمل شده و سازوکار جنگ را تغییر داده است، نباید فراموش کرد که این امر نشانه‌ای ماده‌ی اصلی خود را به تاریخ مدیون است، چراکه آنچه همه می‌دانیم این است که قرآن در بستر تاریخ دینی شکل گرفته است و متعلق به تاریخی است که از زمان وحی تا زمان رحلت پیامبر آن را همراهی کرده تا بتواند شکل گیرد. همان‌طور که می‌دانیم در جنگ صفین هرچه علی گفت که به این قرآن توجه نکنید -زیرا قرآن ناطقی هم وجود دارد- اثر نکرد. چرا تفاوت بین دو قرآن به وجود می‌آید؟ به دلیل همان امر نشانه‌ای انحرافی، یعنی اگر قرآن بر سر نیزه قرآن نیست پس چیست؟ اگر در آن لحظه و در آن بافت قرآن ناطق قرآن واقعی است پس چه رابطه‌ای بین این دو وجود دارد؟ چه رابطه‌ای بین این دو و قرآنی که تاریخ مذهبی و تاریخ دینی به ما داده است وجود دارد؟ آن دو قرآن دیگر باید آبشخور اصلی خود را در بستر تاریخی پیدا کنند که از زمان وحی به بعد شکل گرفته است.

 نکته‌ی دوم اینکه می‌توان تاریخ را به‌عنوان پایگاهی در نظر بگیریم که می‌تواند برای ما به‌عنوان آگاهی نشانه‌ای عمل کند، یعنی تاریخ ماده‌ای دارد که آن ماده همواره و در طول زمان قابل پخش و قابل تکثیر و قابل تعمیم به امور نشانه‌ای مشابه است و اگر تاریخ بتواند امور نشانه‌ای مشابه را همواره تغذیه کند، بنابراین ماده‌ای (substance) است که آبشخور اصلی نظام‌های نشانه‌ای را تشکیل می‌دهد. در مثال دومم از ضرب‌المثل تاریخی «پیراهن عثمان کردن» استفاده می‌کنم؛ این ضرب‌المثل به یک واقعیت تاریخی موجود اشاره دارد که معاویه پیراهن عثمان را در مسجد آویخت تا به بهانه‌ی خونخواهی عثمان، مسلمان‌ها را به شورش علیه امام علی وادارد؛ و بعد این بافت تاریخی در طول جریان زندگی ما به‌عنوان یک امر نشانه‌ای عمل می‌کند، بدین صورت که هر جا کسی چیزی را بهانه می‌کند و بعد از طریق این بهانه به دنبال سوءاستفاده است، می‌گویند پیراهن عثمان کرده است.

 سومین مثال را از اساطیر می‌گیرم، اسطوره‌ها امری هستند که تاریخ به ما هدیه کرده است و در بستر تاریخی شکل گرفته‌اند و پایگاه تاریخی دارند؛ اما چگونه این اسطوره‌ها یا پایگاه تاریخی خوراک نشانه‌ای را ایجاد می‌کند؟ این به دلیل قدرتی تاریخی است که اسطوره‌ها داشته‌اند و همواره دارند و در هر زمان و هر مکان امکان آزاد کردن انرژی فریزشده‌ی این قدرت تاریخی را دارند. اگر به گوشی اپل یا آیفون نگاه کنیم، می‌بینیم که اپل در برند خود از میوه‌ی بهشتی (سیب گاززده) استفاده کرده است. سیب گاززده هم امر تاریخی است و هم به یک اسطوره‌ی تاریخی تبدیل شده است. چرا سیب گاززده به‌عنوان پایگاه ارجاعی اپل عمل می‌کند؟ به این دلیل که سیب گاززده همواره مفهوم تاریخی خود را به بافت امروزی جوامع تعمیم می‌دهد، این مفهوم تاریخی همان مفهوم میل به میوه‌ی ناشناخته یا تمایل به تمرد و سرکشی انسان است که اپل از این میل که تاریخ به ما هدیه کرده بود استفاده کرده است و آن را زنده نموده است. پس امر تاریخی یک امر منجمد نیست، تاریخ به‌عنوان یک ماده‌ی بیان زنده یا به‌عنوان substance همواره در دل تاریخ جاری است و نه تنها قابلیت تعمیم به نظام‌های نشانه‌ای در بافت‌های مختلف را دارد، بلکه امکان تغذیه آن‌ها را در هر شرایطی دارد.

 همچنین استحاله‌پذیری نشانه‌ها را ایجاد می‌کند؛ آیا تاریخ عمل بازسازی انجام می‌دهد؟ پاسخ من این است که فرایند نشانه‌ی معنای تاریخ، بازسازی انسانِ گلادیاتوری به انسان امروزی است. تاریخ و نظام‌های نشانه‌ای همراه یا همسو و در تعامل با یکدیگر گاهی هم‌بستر می‌شوند. اکو در کتاب نشانه‌شناسی و فلسفه‌ی زبان می‌گوید: نشانه به‌عنوان برابری و هویت با مفهوم باستانی و ایدئولوژیک نشانه همسو بود، نشانه به‌مثابه فرایند سمیوسیس که زمان کنش را در خود دارد با مفهوم کنشگری همراه است و ابزاری است که کنشگر به‌واسطه‌ی آن همواره خود را ساخته یا بازسازی می‌کند؛ کنشگر دچار بحران انتفاعی می‌شود، چراکه او در بحران تاریخی نقش ایفا می‌کند.

 در تعامل تاریخ و نشانه‌ها به کلیسا در دو وجه اشاره می‌کنم؛ در بحث اول، بحث ازواج، کلیسا از نظر تاریخی شاید تا یک دهه‌ی پیش در مقابل ازدواج همجنس‌گرایان مقاومت کرد، اما از حدود یک دهه‌ی پیش در بسیاری از کشورها مقاومت کلیسا در برابر این نوع ازدواج برداشته شد. آنچه که تاریخ به کلیسا به‌عنوان امر تاریخی که ازدواج با جنس مخالف بوده، داده است، در دهه‌ای بر اثر فشار نشانه‌ای و یا بر اثر تعامل نشانه‌ای تغییر پیدا کرده و کلیسا به ازواج همجنس‌گرایان در درون خود تن می‌دهد، یعنی باز هم مسیر واسازی شکل می‌گیرد، درست مانند زمانی که کلیسا از پذیرش خانم‌ها بدون روسری و حجاب سرباز می‌زد و بعد زمانی رسید که کلیسا این امر تاریخی را بر اثر فشار نشانه‌ای تغییر می‌دهد.

 در باب رابطه‌ی تاریخ و نشانه می‌خواهم اشاره‌ای به مد داشته باشم؛ اگر دقت کنید، می‌بینید که در مد و پوشش، مردان از پوشیدن دامن همواره طفره رفته‌اند و در طول تاریخ دامن نپوشیدند و وارد شبیه‌سازی با مد زنان ازاین‌حیث نشدند؛ اما زنان از یک دهه‌ای به بعد شلوار جین پوشیدند و نظام نشانه‌ای پوششی مردان را به خود تسری دادند، این امر سبب شد تا آنچه که فانتزی پوشش بود تبدیل به کار کاربردی یا عمل کاربردی نشانه شود. پس در اینجا تاریخ و نظام نشانه‌ای مد همسو شدند تا امر تاریخی ممنوعیت پوشیدن شلوار برای زنان را تغییر دهند.

 

رابطه‌ی تاریخ با نشانه به‌مثابه رخداد

 

 تاریخ به دلیل توجه غافلگیرکننده‌ای که دارد، می‌تواند به‌مثابه یک رخداد در جایی شکل گیرد که نشانه‌ها یا هنوز آمادگی استقبال از آن را ندارند یا زمانی دارند که به معرفی آن رخداد تاریخی بپردازند؛ در این حالت، تاریخ بیشتر جوهر نظام نشانه‌ای را تشکیل می‌دهد. سبقت تاریخ از نشانه از این منظر است که وقتی تاریخ به شیوه‌ی رخدادی بر ما تجلی می‌یابد ما زیر سایه‌ی حادثه‌ی تاریخی غافلگیر می‌شویم؛ تاریخ در اینجا از نشانه سبقت دارد، یعنی تاریخ نظام نشانه‌ای را غافلگیر می‌کند. اگر رخداد عشق را بتوان انفجاری در روند زندگی روزمره دانست، می‌توان آن را وجه دینامیکی تاریخ نیز دانست؛ دوران نامزدی اگر دورانی از حضور بارقه‌ای دو نفر باشد، این دوران را اوج فشاره‌ای می‌دانیم که اوج روابط عاطفی است؛ در اینجا اوج فشاره و بارقه‌مندی حضور به گونه‌ای است که آن‌گونه که هگل می‌گوید، هرکس نامزدش را بدون نیاز به دلیل نشانه‌ای زیباترین زن دنیا می‌یابد. اما زمانی بارقگی و این لحظه بارقه بودن از اوج می‌افتد و دوران نامزدی به دوران زناشویی تغییر پیدا می‌کند و عرصه‌ی زندگی گشوده می‌شود و زمان عاطفی به زمان گستره یا زمان کنشی تبدیل می‌گردد، رخداد عشق دچار هنجاری می‌شود که زندگی روزمره را در خود قرار می‌دهد و در اینجا دیگر سؤال این است که آیا باز هم آن فرد نامزد خود را زیباترین زن دنیا می‌یابد؟ تاریخ به‌مثابه رخداد ما را با بخشی از واقعیت و جوهر چیزها مواجه می‌کند که اگر نشانه هم بنامیم، نمی‌توانیم نامی جز نشانه‌ی ناب بر آن بگذاریم. تاریخ به وقت رخ دادن یک تولد است، وقتی هنجار می‌شود نظام تفسیری می‌شود، یعنی نشانه در این زمان تفسیرپذیری پیدا می‌کند و از حالت عاطفی و تنشی خارج می‌شود.

 

نشانه به‌مثابه منبع و پایگاه تولید تاریخ

 

وقتی تجمع نشانه‌ای در یک دوره‌ای شکل می‌گیرد و نشانه‌ها در یک جا انباشت می‌شوند، دچار انرژی مضاعفی می‌گردند که درصورتی‌که این انرژی سبب شود تا نشانه‌ها از ظرف خود لبریز گردند، در آنجا امکان بروز حادثه‌ی تاریخی شکل می‌گیرد؛ برای مثال، همه‌ی ما در مورد رابطه‌ی ایران و عربستان می‌دانیم، آخرین رخداد مهم تاریخی در رابطه‌ی ایران و عربستان به آتش کشیدن سفارت عربستان در تهران بود. اشغال سفارت عربستان در تهران را نباید به‌عنوان یک حادثه‌ی فی‌البداهه و امری که یک‌باره بروز پیدا کرد، دانست؛ انباشت نظام‌های نشانه‌ای در طول یک دوره سبب گردید تا در جایی تمرکز حافظه‌ی نشانه‌ای انرژی مضاعفی را تولید کند که این انرژی مضاعف تبدیل شده به یک انرژی سیاسی مضاعف که در جای دیگری به گونه‌ی دیگر عمل کند. انباشت نشانه‌ای شامل این موارد است: تمام روابطی که ایران با عربستان در طول تحریم هسته‌ای داشت، یعنی همه‌ی فشارهای عربستان برای حفظ تحریم و مانع شدن از مذاکره؛ بدرفتاری مأموران امنیتی فرودگاه عربستان با چند نوجوان ایرانی؛ عدم تأمین امنیت حجاج ایرانی و بی‌دقتی و بی‌توجهی نسبت به جان آن‌ها در جریان حادثه‌ی منا؛ بی‌تفاوتی سیاست‌مداران عربستان در قبال مرگ تعداد زیادی از حجاج و سپس رفتار عربستان در یمن. وقتی به این انباشت نشانه‌ای، آخرین موج نشانه‌ای یا جریان نشانه‌ای یعنی اعدام شیخ النمر به دست نیروهای آل‌سعود اضافه شد، سلسله‌ی نشانه‌ای تکمیل شد و با تکمیل آن رخداد تاریخی اشغال سفارت عربستان شکل گرفت.

نظر شما