شناسهٔ خبر: 44685 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

رشته‌های فلسفی جذاب در علوم انسانی غربی کدامند؟

«ریچارد سوئین برن» فیلسوف دین انگلیسی و استاد ممتاز دانشگاه آکسفورد معتقد است فلسفه دین، فلسفه علم، فلسفه منطق و فلسفه زبان در حوزه فلسفه مضاف در دانشگاه های غرب طرفداران بیشتری دارند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  به نقل از طلیعه، چند سالی است که واژگانی همچون «فلسفه اخلاق»، «فلسفه علم»، «فلسفه دین» و واژگان مشابه در میان اهل فلسفه در ایران رایج شده است. خاستگاه این رواج، آشنایی فیلسوفان معاصر ایران با فلسفه غرب و ترجمه و انتقال آنها به حوزه فلسفی کشورمان است. در حقیقت این واژگان ابتدا در فلسفه جدید غربی پدید آمده و پس از انتقال به حوزه فلسفی ما، رفته رفته جایگاه خود را در زبان اهل فلسفه این دیار باز کرده اند.

البته این سخن به این معنی نیست که مباحث مطرح در ذیل این عناوین در سنت فلسفی ما مورد توجه نبوده اند. بدون شک بخشی از این مباحث در آثار فیلسوفان اسلامی ـ مخصوصا فیلسوفان متقدم ـ  مورد بررسی قرار گرفته اند؛ چنانکه در فلسفه باستان غربی نیز بسیاری از این مباحث مورد توجه و علاقه فیلسوفان بوده اند. اما ظهور این عناوین و شاخه های مستقل از دوران جدید فلسفه در مغرب زمین آغاز شده و اکنون میان ما نیز کم و بیش رواج یافته است. پس از مدتی اصطلاح «فلسفه های مضاف» به منزله نامی مشترک برای این عناوین جدید در ایران رایج شد.

برای بررسی دقیق‌تر اهمیت فلسفه های مضاف در مغرب زمین، گفتگویی با پروفسور ریچارد سوئین برن، فیلسوف دین انگلیسی و استاد ممتاز دانشگاه آکسفورد انجام شده است که در ادامه از نظر می گذرد.

ریچارد سوئین‌برن (Richard Swinburne)‏ (متولد ۱۹۳۴) استاد فلسفه دین در دانشگاه آکسفورد و یکى از مهم‌ترین فیلسوفان دین معاصر انگلستان در دهه‌هاى اخیر محسوب مى‌شود. اولین کتاب او در سال ۱۹۶۸ با عنوان «مکان و زمان» منتشر شد. اثر مهم بعدی او «مقدمه‌ای بر نظریه‌ تأیید» بود. ارتقای او به مرتبه استادی در دانشگاه کیل در ۱۹۷۲ مقارن با تمرکز علمی وی بر فلسفه دین شد.

در سال ۱۹۸۵ مقام استاد ممتاز فلسفه دین مسیحی در دانشگاه آکسفورد به وی اعطا شد. او کتاب‌های «مسئولیت و کفاره» (۱۹۸۹)، «وحی» (۱۹۹۲)، «خدای مسیحی» (۱۹۹۴)، «مشیت و مسئله شر» (۱۹۹۴) را نوشته است. همچنین «توجیه معرفتی» (۲۰۰۱) و «قیام خدای مجسم» (۲۰۰۳) از کتاب‌های دیگر او هستند. سویین برن از سال ۱۹۹۲ عضو فرهنگستان بریتانیا است. همچنین در سال ۱۹۹۵ از کلیسای انگلستان جدا شد و به کلیسای ارتدکس یونان پیوست. یکی از مهم‌ترین آثار سوئین برن کتاب Is there a God توسط محمد جاودان با عنوان «آیا خدایی هست؟» به فارسی ترجمه شده است. در ادامه گفتگوی خبرنگار طلیعه با ریچارد سوئین برن می آید:

*در حال حاضر دانشگاههای غرب در حوزه فلسفه معمولاً چه دوره هایی را تدریس می کنند؟

در حال حاضر عناصر اصلی تدریس فلسفه در دانشگاههای غرب به ویژه در بریتانیا و آمریکا متافیزیک، معرفت شناسی و اخلاق است. علاوه بر این موضوعات، تاریخ فلسفه نیز در این دانشگاهها تدریس می شوند. در این دوره درسی اندیشه های فیلسوفانی چون «رنه دکارت»، لاک، برکلی، هیوم، لایب نیتس و کانت تدریس می شوند. همچنین دوره های درسی وجود دارد که در آن آرای فیلسوفان یونان باستان از جمله افلاطون و ارسطو تدریس می شود. همچنین برای دانشجویان فلسفه دوره درسی منطق وجود دارد که در این دوره ها منطق صوری تدریس می شود.

اهمیت آموزش منطق در این است که دانشجویان چگونگی صورت بندی اندیشه را به درستی فراگیرند. حتی ممکن است اگر از ابزار منطق نتوانیم استفاده درست بکنیم از فرضهای درست نتایج نادرست استخراج کنیم. بنابراین اهمیت منطق در این است که ذهن دانشجو وانسان را صورت بندی می کند تا بتواند از فرضها به درستی بهره ببرد و بتواند در استنتاج، استقراء و … تبحر داشته باشد.

*به چه میزان فلسفه های مضاف و آنچه که شاخه های تخصصی فلسفه نامیده می شود مورد اهتمام و توجه در دانشگاههای غربی است؟

بعد از گذراندن برخی دروس اصلی که جنبه پیش نیاز را دارند دانشجویان می توانند دروس فلسفه مضاف را بردارند. در واقع فلسفه مضاف به شاخه های خاص و تخصصی فلسفه می پردازد و نیاز است پیش از ورود به این دوره ها مباحث کلی فلسفه مورد توجه قرار گرفته باشند.

*چه رشته هایی از فلسفه مضاف در غرب و به ویژه انگلستان و آمریکا بیشتر تدریس می شود؟

معمولا فلسفه دین، فلسفه علم، فلسفه منطق و فلسفه زبان در حوزه فلسفه مضاف تدریس می شوند. در حال حاضر این رشته های بیشتر طرفدار دارند. در حال حاضر رشته هایی چون زیبایی شناسی و فلسفه سیاسی کمتر میان دانشجویان در غرب به ویژه در انگلستان و آمریکا طرفدار دارند و کمتر هم تدریس می شوند.

*چرا دانشجویان بعد از طی کردن دروسی چون متافیزیک می توانند فلسفه های مضاف را انتخاب کنند؟

من تصور می کنم که اولویت دروسی چون متافیزیک و معرفت شناسی به این علت است که این دروس پرسشهای بنیادین را در حوزه فلسفه مطرح می کنند و تا دانشجو پاسخی برای این پرسشها نیابد نمی تواند درکی از حوزه های دیگر فلسفه داشته باشد.

چه انواعی از چیزها وجود دارد و چه چیزی ما می توانیم در مورد آنها بدانیم از جمله پرسشهای بنیادینی هستند که دانشجوی فلسفه ابتدا باید در مورد آنها بداند. این پرسشهای عمومی در تعامل با پرسشهای تخصصی قرار می گیرد که در هر حوزه تخصصی فلسفه وجود دارد. در حوزه های تخصصی این موضوعات مورد توجه است که آنها چه چیزهایی را به عنوان فرض منطقی در نظر می گیرند و این حوزه ها مبتنی بر چه اصولی قرار دارند و ما چه فهمی می توانیم از آن اصول داشته باشیم.

در واقع همه این دروس در دانشکده های فلسفه که در سنت «تحلیلی» قرار می گیرند تدریس می شود. در واقع بیشتر شاخه های فلسفه مضاف در حیطه مطالعاتی سنت فلسفه تحلیلی قرار دارند و این سنت فلسفی به این حوزه ها و رشته ها می پردازد.

*در دانشکده های فلسفه که مبتنی بر سنت فلسفه قاره ای متمرکز هستند چه دروسی تدریس می شود؟

فلفسه قاره ای همیشه در مقایسه با سنت فلسفه تحلیلی بیشتر متمرکز بر تاریخ فلسفه بوده است. اگرچه در سنت فلسفه قاره ای نیز دانشکده های مختلف وجود دارد و دروس مختلف تدریس می شود ولی در سنت فلسفه تحلیلی فلسفه های مضاف و رشته های تخصصی فلسفه مورد توجه جدی است. تصوربنده این است که دروس مختلف در سنت فلسفه قاره ای بیشتر مورد توجه است ولی در سنت فلسفه تحلیلی به رغم تفاوت رشته ها ولی اشتراک میان آنها بیشتر از دروس فلسفه قاره ای است. به عبارت دیگر به رغم اینکه شاخه های مختلف فلسفه مضاف در سنت فلسفه تحلیلی وجود دارند ولی شباهتها میان آنها از رشته های فرعی سنت فلسفه قاره ای بیشتر است.

نظر شما