شناسهٔ خبر: 44923 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خاستگاه عرفان و تصوف

می‌دانیم که واژه تصوف، مقدم بر واژه عرفان - به عنوان یک جریان و به عنوان یک دانش- است. مسأله این است که خاستگاه عرفان و تصوف کجا بوده است؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام خسروپناه در خصوص خاستگاه عرفان و تصوف است که از نظر می گذرد.

می‌دانیم که واژه تصوف، مقدم بر واژه عرفان - به عنوان یک جریان و به عنوان یک دانش- است. تصوف، واژه‌ای است که در قرن دوم هجری به‌کار می‌رفت، در حالی‌که عرفان، واژه‌ای است که در قرن چهارم هجری کاربرد داشت؛ اگرچه بعدها این دو واژه، مترادف هم به کار ‌رفت. اما مسأله این است که خاستگاه عرفان و تصوف کجا بوده است؟ آیا تعامل مسلمانان با عرفان ایرانی باعث شد که تصوف در جهان اسلام شکل گیرد؟ آیا عرفان یهودی و عرفان مسیحی، با مسیحیت یا یهود تعامل پیدا کردند و باعث تحقق تصوف اسلامی شدند؟

و یا اینکه آیات و روایات منشأ تصوف اسلامی شده‌است؟ وقتی به کتب صوفیه مراجعه ‌کنیم، در کتاب‌هایی مثل رساله قشیریه  که از ابوالقاسم قشیری است؛ تصریح شده است که ‌منشأ عرفان، آیات و روایات بوده است. یعنی مسلمان‌ها از آیات و روایات به عرفان روی آوردند. یا مثلاً جامی در نفحات ‌الأنس  همین نظر را دارد. بعضی متفکران ما نیز مانند شهید مطهری در کتاب آشنایی با علوم اسلامی  همین‌ نظر را پذیرفتند؛ یا مرحوم زرین‌کوب در کتاب ارزش میراث صوفیه  یا مرحوم جلال‌الدین همایی در کتاب تصوف در اسلام  همگی قائل به این نظریه هستند. یعنی هم متأخرین، هم متقدمین تصریح کرده‌اند که منشأ تصوف، آیات و روایات است.

بی‌شک آیات و روایات در پیدایش تصوف و عرفان نقش مؤثری داشته است. ولی بعدها در اثر تعاملی که تصوف با جریان‌های دیگر یافت؛ می‌توان گفت تصوف تحقق یافته در آداب و رسوم از عرفان‌های دیگر هم تأثیر پذیرفته‌ است‌. مثلاً در کتاب تحقیق ماللهند،  ابوریحان تصریح می‌کند که آداب و مناسکی که هندی‌ها داشتند، به صوفیان ما خیلی شباهت داشت. جناب ابوریحان در قرن چهارم زندگی می‌کرده است، یعنی جزء متقدمین است. لذا مشخص می‌شود که اگر آیات و روایات علت محدثه بودند و منشأ پیدایش عرفان و تصوف بوده‌اند؛ ولی بعدها، جریان‌های عرفانی دیگر در تغییر و تحول عرفان اسلامی مؤثر بوده است. اینکه خانقاه ساخته شد یا بعضی آداب و رسومی که در خانقاه هست، اینها آدابی است که در آیین‌های دیگر مشاهده می‌شود. به هر حال تصوفِ تحقق یافته، ترکیبی از آیات و روایات و جریان‌های عرفانی است.

مثلاً در عرفان عملی، واژه‌هایی مثل زهد، رضا، یقین، توحید و توبه و از این قبیل واژه‌ها به کار رفته است؛ اینها همه مفاهیم شرعی‌ هستند. یعنی امثال این واژه‌ها را از شریعت به عاریه گرفتند و استفاده کردند.
بنابراین معلوم می‌شود که عرفان از آیات و روایات خیلی تأثیر پذیرفته است. ولی نمی‌توان گفت که عرفان تحقق یافته، تماماً مستنبط از آیات و روایات است، بلکه از جریان‌های مختلف هم بهره برده‌ است. مثلاً در تصوف اهل حق که شامل خاندان‌های دوازده‌گانه هستند؛ یکی‌ از انشعاب‌های آنها، (مکتب) است که آقای نورعلی الهی مؤسس این فرقه است و کاملاً مشخص است که به چه میزان از ایران باستان تأثیر پذیرفته‌اند. یا عرفان‌هایی مثل عرفان شیخ شهاب‌الدین سهروردی که بسیاری معتقدند از ایران باستان تأثیر پذیرفته است.

نظر شما