شناسهٔ خبر: 45508 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روز خبرنگاران بدون مخاطب/ گزارشی از علاقه مردم به خواندن روزنامه

اگر آدم‌ها اهل کتاب و مطالعه باشند با چند خط تحلیل آبکی قانع نمی‌شوند. دنبال تحلیل‌های عمیق و دقیق‌تر می‌روند. اما ما عادت کرده‌ایم به قناعت در کسب اطلاعات. انگار مردم سیراب شده‌اند، تشنه نیستند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛

«فوق‌العاده؛ فوق‌العاده؛ خبر جدید...» پسر نوجوان میان شلوغی لاله‌زار تیتر اخبار روز را با صدای بلند می‌خواند و آدم‌ها برای چند لحظه توقف می‌کنند و با پرداخت چند قران صاحب روزنامه روز می‌شوند، همه مردم سواد ندارند، آنها که باسوادترند خبرها را در میان قهوه‌خانه یا به تناسب اهمیت خبر و تحلیل‌های روزنامه‌نگاران، در پیاده‌رو برای بقیه می‌خوانند. روزنامه‌ها و مقالات و پاورقی‌های آنها بین مردم محبوبیت خود را دارند. روزنامه نماد آگاهی و روشنفکری است. روشنگری‌های روزنامه‌نگاران در وقایع مختلف مردم را نسبت به موضوعات مختلف آگاه می‌کند.
در تونل زمان سال‌ها پیش می‌رویم، با سرعتی جنون‌آمیز، حالا روزنامه‌ها آرام گوشه‌ای از دکه آرام گرفته‌اند. تیترهای‌شان هرچقدر هم جنجالی باشد، میان همهمه میدان گم می‌شود. آدم‌ها بیشتر توی گوشی‌های‌شان
به دنبال جنجال و خبرند تا روی دکه‌های مطبوعاتی، خبرها داغ داغ در شبکه‌های اجتماعی به دست آدم‌ها می‌رسد. هرکس تحلیل خود را از وقایع دارد. هنوز پنج سال هم نشده که پای شبکه‌های خبررسان به زندگی‌مان باز شده، اما خیلی خوب توانسته‌اند رسانه‌ای ١٧٠ ساله را به سایه ببرند. هر چند که هنوز هم روزنامه‌ها مخاطبان خود را دارند و تحلیل‌های کارشناسی و گزارش‌های روزنامه‌ها و مجلات جذابیت‌های خاص خود را دارند و لابه‌لای تصاویر و خبرهای شبکه‌های خبررسان گاهی هم نام روزنامه‌ای بالا می‌آید و تیتری جان می‌گیرد و گزارشی دست به دست می‌شود. توقفی کوتاه کنار دکه‌های روزنامه‌فروشی شهر می‌تواند حال و احوال روزنامه‌ها را در زندگی مردم روشن می‌کند. روزنامه‌ها یک گوشه روی زمین کنار هم ردیف شده‌اند، جایگاه مجله‌ها طبقات زیرین پیشخوان است و دیوارهای دکه با پوستر سریال‌ها و فیلم‌ها و آلبوم‌ها موسیقی جلد شده‌اند، پیشخوان دکه پر است از انواع سیگار و آدامس و بیسکویت. آقا رحمت دکه را اجاره کرده و تمایلی ندارد بگوید که هر ماه چقدر اجاره می‌دهد، با قاطعیت می‌گوید که بیشترین فروش روزهایش سیگار است و آب خنک. روزنامه‌ها را بیشتر اول صبح‌ها می‌خرند و گاهی هم به سراغ نیازمندی‌های همشهری می‌آیند. به خریداران روزنامه و مجلات دقت نکرده‌: «آنقدر سرمان شلوغ است که وقت اینکه با کسی گپ بزنیم یا دقت کنیم که کی چی می‌خرد، نداریم.» آقای میانسالی بالای سر روزنامه‌ها ایستاده و تیترها را مرور می‌کند، به اخبار علاقه‌مند است اما کمتر روزنامه می‌خرد: «گاهی در محل کارمان بعضی روزنامه‌ها که بیشتر دولتی هستند مثل همشهری و جام‌جم و ایران به دست‌مان می‌رسد، اما خودم بیشتر پیگیر اخبار روزنامه‌های ورزشی هستم و در روزهای خاص مثل دوره‌ای که جام‌جهانی برگزار می‌شود روزنامه ورزشی می‌خرم، اما روزنامه‌های سیاسی کمتر برایم جذابند، همه یکنواخت و یک جور شده‌اند انگار.» در مورد طراحی‌ها می‌گوید و مدام در میان صحبت‌هایش کامنت می‌گذارد که: «البته من کارشناس نیستم، به عنوان مخاطب اینها را می‌گویم.»‌ در مورد تیترها و طراحی صفحات اول روزنامه‌ها می‌گوید و  اینکه مخاطب چنین فضایی را نمی‌پسندد و روزنامه‌ها و مجلات باید آنقدر خلاقیت به خرج بدهند که جذابیت مطبوعات را به اندازه جذابیت فضای مجازی افزایش دهند.
دختر جوان یک همشهری داستان توی دستش گرفته و در حال پرداخت هزینه مجله‌ای است که خریداری کرده، با هیجان همصحبت می‌شود و می‌گوید: «من یک زمانی نامه‌نویس مجله چلچراغ بودم، در شهرمان اول صبح‌های شنبه خودم را می‌رساندم به تنها دکه شهر و تا آخر شب غرق بودم توی صفحات مجله محبوبم، قبل‌تر از آن پدرم هر هفته برایم کیهان بچه‌ها و دوچرخه می‌خرید، اما حالا کمتر هزینه می‌کنم برای خرید نشریه، فکر می‌کنم سطح نشریات به‌شدت افت کرده، نشریات از سرعت روز جا مانده‌اند، من ١٠ سال چلچراغ می‌خواندم اما حالا چند سالی است که دیگر دنبال نمی‌کنم.»‌ در مورد منبع دریافت خبرهایش و رسانه موردعلاقه‌اش در این روزها می‌گوید: «بیشتر خبرها را مثل خیلی‌های دیگر از تلگرام دنبال می‌کنم، اتفاقی که افتاده این است که این روزها خبرنگارها هرکدام تبدیل به یک رسانه شده‌اند، همین که کانال یا حساب فیس‌بوک و توییتر چند خبرنگار را دنبال کنی،کافی است برای اینکه در جریان تحلیل‌ها و خبرها باشی، این روزها حتی کسانی که خبرنگار نیستند هم صاحب تریبون شده‌اند، البته این به نظر من خوب نیست و سعی می‌کنم از افراد مورد اعتماد خبرها را دنبال کنم.» یادش نمی‌آید آخرین بار کی روزنامه خریده اما کانال تلگرام چند روزنامه پرتیراژ را دنبال می‌کند و هنوز هم برای کسانی که در مطبوعات تلاش می‌کنند احترام قایل است، هرچند معتقد است: «باید خلاق‌تر باشند و سعی کنند جذاب‌تر بنویسند و سهم مخاطبان را بیشتر ببینند، تا ما باز هم به روزهای طلایی برگردیم.» نام دوران طلایی، برقی در چشمانش می‌آورد و با شوق می‌گوید: «یک روزهایی در همان دوران طلایی مطبوعات من ٦، ٧ تا روزنامه می‌خریدم، تحلیل‌های آن روزها را خیلی دوست داشتم، برایم مهم بود ببینم روزنامه‌نگار حیات نو و شرق و روزنامه‌های دیگر در مورد مسائل چه تحلیلی دارند، حالا اما تمام این تحلیل‌ها را در فیس‌بوک همان خبرنگاران دنبال می‌کنم، جای خیلی‌ها در روزنامه‌های این روزها خالی است.» حرف‌هایش انگار تمامی ندارند، شاید یک زمانی گوشه ذهنش آرزویی را پرورانده به نام «روزنامه‌نگار شدن» که نتوانسته به آن برسد وقتی در مورد رویای روزنامه‌نگار شدنش می‌پرسم، می‌گوید: «نوجوان که بودم نامه می‌نوشتم برای مجلات، بدم نمی‌آمد که من هم روزنامه‌نگار شوم اما یک اتفاقاتی باعث شد فاصله بگیرم از این رویا. یک زمانی بزرگ‌ترین آرزوی من این بود که اسمم و نامه‌ام را در مجله چاپ کنند، یا نویسنده محبوبم را از نزدیک ببینم. الان راحت می‌توانم در اینستاگرام یا فیس‌بوک با آنها در ارتباط باشم.» در کنار دکه‌ها کمتر می‌شود خانمی را دید که ایستاده و روزنامه‌ها را مرور می‌کند، اما صبح روز اول هفته خانمی با یک کیف مشکی در دستش کنار مردان ایستاده و با چشمان ریز کرده روی تیترها سرک می‌کشد، بالاخره خم می‌شود و یکی از روزنامه‌های صبح را برمی‌دارد و به سمت پیشخوان دکه می‌رود، انگار که فرصت کافی برای گپ زدن داشته باشد با حوصله می‌ایستد و نظرش را در مورد وضعیت مطبوعات می‌گوید؛ با تعابیر خاصی در مورد ذایقه رسانه‌ای مردم می‌گوید: «مردم تیکه خور شده‌اند، به کمترین و کوتاه‌ترین خبرها قانع شده‌اند. خورده خوری آدم رو سیر نمی‌کند، تقویت نمی‌کند، فقط توهم سیری ایجاد می‌کند، مردم ما اهل مطالعه نیستند، اهل تحلیل نیستند، این تلگرام و اینستاگرام و بقیه گرام‌ها شده‌اند مزید بر علت، یک خبر و یک عکس را می‌بینند و یک تحلیل چند خطی می‌خوانند و فکر می‌کنند از همه دنیا با خبرند و در جریان همه‌چیز هستند. این خورده‌خوری‌ها نتیجه کم بودن مطالعه است. اگر آدم‌ها اهل کتاب و مطالعه باشند با چند خط تحلیل آبکی قانع نمی‌شوند. دنبال تحلیل‌های عمیق و دقیق‌تر می‌روند. اما ما عادت کرده‌ایم به قناعت در کسب اطلاعات. انگار مردم سیراب شده‌اند، تشنه نیستند.»

نظر شما