شناسهٔ خبر: 45561 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یکسان‌سازی، خرده فرهنگ‌ها را نابود می‌کند/ «تن‌تن» را تخریب نکردم

محمد میرکیانی با اشاره به شخصیت داستانی تن تن گفت: این آثار با وجود طرفداران زیادی که دارند، در لایه‌های زیرین در پی یکسان‌سازی فرهنگی هستند که خرده فرهنگ‌ها را نابود می کند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ یادداشت رهبر معظم انقلاب بر کتاب داستانی «تَن تَن و سندباد» نوشته محمد میرکیانی صبح دیروز دوشنبه ۱۸ مرداد در مراسم دومین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی در مؤسسه‌ پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی رونمایی شد.

میرکیانی از جمله نویسندگان شناخته شده ادبیات کودک و نوجوان است که آثار و پژوهش‌هایی در حوزه ادبیات کهن و امثال و حِکَم‌های زبان فارسی دارد. سر زبان افتادن دوباره نام کتاب «تن تن و سندباد» بعد از سال‌ها، بهانه خوبی بود تا با نویسنده این اثر به گفتگو بنشینیم و درباره اثرش مصاحبه کنیم. 

لازم به مقدمه چینی نیست که در کتاب مورد نظر، شخصیت‌های مختلفی از افسانه‌های شرق و غرب حضور دارند و در فضای داستان این کتاب، می‌توان تقابل بین فرهنگ‌ها را مشاهده کرد؛ لغتی که البته به تعبیر میرکیانی بهتر است به جایش از لفظ «کشمکش» استفاده کنیم.

میرکیانی معتقد است آثاری مانند تن‌تن و دیگر داستان‌های مشابه خارجی، اگرچه برای مخاطب ایرانی، شیرین و خاطره انگیزند اما با قصد و نیتی نوشته شده‌اند که رسیدن به آن هدف در لایه‌های زیرین اثر اتفاق می‌افتد و همه ذات و هویت این داستان‌ها، در ظاهر زیبا و جذاب شان خلاصه نمی‌شود.

گپ و گفت کوتاهی که با این داستان نویس داشتیم، حول این محور گذشت و مشروح آن در ادامه می آید:

* شما کتاب «تن تن و سندباد» را در دهه ۷۰ نوشته‌اید. به نظرتان چه شده که این کتاب در روزهای اخیر مطرح شده و نامش بازهم سر زبان‌ها افتاده است؟

چندماه پیش، مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی‌هایشان مساله نیازمندی فرهنگی نوجوانان را مطرح کردند. این نکته اول است که می‌تواند ظرفیتی تاثیرگذار باشد. از طرف دیگر، وقتی که مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم، ایشان راجع به کتاب «تن تن و سندباد» اشاراتی داشتند و درباره اش سخنانی بیان کردند.

نکته دیگری هم که وجود دارد، این است که بن مایه و تفکری که در متن کتاب جاری است، باعث مطرح شدنش می‌شود. «تن تن و سندباد» اولین کتابی بود که در سال‌های دهه ۷۰ بعد از سخنان رهبر انقلاب درباره تهاجم فرهنگی، حول محور این مساله نوشته شد.

* چه شد که این کتاب در این روزها مورد توجه دفتر تنظیم و نشر آثار رهبر انقلاب قرار گرفت؟

دفتر تنظیم و نشر آثار مقام معظم رهبری، یک سری برنامه‌هایی در حوزه ادبیات و هنر دارد که با نام «حیات طیبه» برگزار می‌شوند. دوره اخیر این برنامه‌ها، درباره ادبیات کودک و نوجوان بود و به نظر دوستان برگزارکننده رسیده بود که هنگام برگزاری همایش مورد نظر، به سراغ یکی از کتاب‌های مورد توجه رهبر انقلاب بروند. به همین دلیل «تن تن و سندباد» مورد توجه قرار گرفت.

* پای تن تن از کجا به داستان شما کشیده شد؟

تن تن بین کتاب‌خوان‌ها و کارتون بین‌های قدیمی، شخصیت پرطرفداری است اما معمولا افرادی که تحت‌تاثیر این شخصیت و داستان‌هایی از این دست هستند، از لایه‌های زیرین اثر خبر ندارند. معمولا مخاطبان عام، ظاهر و ساختمان بیرونی زیبای اثر را می‌بینند و کار زیادی به عمق و لایه‌های درونی آن ندارند. این مساله ای بود که در نوشتن «تن تن و سندباد» تمرکزم روی آن بود.

* چطور شد که سندباد را وارد داستان کردید؟ ظاهرا معتقدید که سندباد ایرانی است!

سندباد متعلق به داستان‌های هزار و یک شب است و یک شخصیت عرب نیست.

* همین که از هزار و یک شب نام می‌برید، به نظرتان باعث عربی بودن این کاراکتر نمی‌شود؟ هزار و یک شب، یک اثر کهن ادبیات عرب نیست؟

خیر. سندباد شخصیتی افسانه‌ای است که از ادبیات هند، وارد ادبیات پهلوی شده و پس از آن به عربی ترجمه شده است. بعد از ترجمه‌اش به عربی بوده که به زبان فارسی دری ترجمه شده است. این سندباد با سندبادی که در کارتون ژاپنی سال‌ها پیش دیده‌ایم، متفاوت است.

سندپاد ژاپنی‌ها، یک شخصیت ساختگی است و یک پسربچه ۱۲ ساله نمی‌تواند رهبر یک کاروان بشود. سندبادی که در هزار و یک شب حضور دارد، یک مرد ۳۵ ساله است یعنی شخصیتی در مرز پختگی عقل و نزدیک به ۴۰ سالگی.

* اشاره کردید که سندباد از هند وارد زبان فارسی پهلوی شده پس می توان گفت که سندباد ایرانی نیست و هندی است!

می‌گویند بسیاری از افسانه‌ها از هندوستان آمده است. زیاد تمایل ندارم این بحث را باز کنم اما خلاصه مطلب این است که آن زمان، هند بخشی از خاک ایران کهن بوده است.

* شما در کتاب «تن تن و سندباد» تقابل شرق و غرب را به تصویر کشیده‌اید و قصه را جلو برده‌اید.

ببینید، بحث تقابل مطرح نیست. به نظر من، کشمکش است. به نظرم این نظرگاه و دیدگاه‌ها که درباره تقابل حرف می‌زنند، ناشی از مظلومیت کتاب «تن تن و سندباد» و دیگر کتاب‌هاست. چون خود خبرنگاران و اهالی رسانه این کتاب‌ها را نمی‌خوانند.

* شاید در انتخاب لغت، اشتباه کردم اما نکته اینجا است که آیا هنوز هم به حرفی که در سال های دهه ۷۰ می خواستید با چاپ این کتاب بزنید، قائل هستید؟

بله. هنوز هم می‌خواهم همان حرف ها را بزنم. هنوز هم قائل به معضل «یکسان‌سازی فرهنگی» هستم و می‌گویم خطری است که جامعه ما را تهدید می کند. یکسان سازی فرهنگی، خرده فرهنگ ها را از بین می‌برد.

این رمان، فضایی طنز دارد و در گروه افسانه‌های نو قرار می‌گیرد. در افسانه‌های کهن، نویسنده وجود ندارد و مفاهیم سینه به سینه منتقل شده‌اند. اما افسانه نو، نویسنده دارد. این کتاب هم همین گونه است و در آن می‌توان فضاهای رسانه ای و تلویزیونی را مشاهده کرد. ضرباهنگ اثر بسیار بالاست و اگر نوجوانی آن را به دست بگیرد، زمینش نخواهد گذاشت.

* یک سوال، شما معتقدید که فرهنگ غرب در پی سلطه بر دیگر فرهنگ‌ها بوده و یکسان‌سازی فرهنگی را در نظر داشته و دارد. آیا یکسان‌سازی فرهنگی فقط وقتی که از طرف دیگران پیاده شود، نکوهیده و بد است؟ یعنی اگر ما بخواهیم فرهنگ خودمان را غالب کنیم، این کار منعی ندارد؟

نکته در این جاست که فرهنگ ما، یک فرهنگ ستیزه جو نیست. من در اثر پیش رو هم همین مفهوم را آورده‌ام. یکسان سازی فرهنگی دو معنی دارد؛ یکی تبلیغ کالا و سبکی است که فضا برای زندگی بهتر را به رخ می‌کشد و دیگری، تبلیغ و نشان دادن تصاویری برای به یغما بردن میراث گرانبهای دیگران است.

لایه های پنهان و چندوجهی که آثاری مانند «تن تن» دارند، به همین مسائل مربوط می‌شود. البته من هم در مقابل، در «تن تن و سندباد» لایه های پنهانی را به عنوان حرکت متقابل، قرار داده ام.

* مخاطبان داستان «تن تن و سندباد» فقط بچه‌های ایرانی یا شرقی هستند یا فکر می‌کنید در صورت ترجمه، مورد استقبال بچه‌های دیگر کشورها هم قرار بگیرد؟

نوعی از داستان‌ها هستند که بی مکان و بی زمان هستند. من در این رمان، شرق و غرب را در کنار هم آورده‌ام و فضای داستان را طوری ترسیم کرده‌ام که بچه‌های خارجی هم آن را درک می‌کنند. این را هم اضافه کنم که فضای ذهنی‌ام به عنوان نویسنده، جانبدارانه نبوده و موضع گیری یا قضاوت صریح و روشنی نداشته‌ام. بلکه این کار باید توسط خود مخاطب و بچه‌هایی که کتاب را می‌خوانند، انجام شود.

شخصیت‌های این رمان، هیچ کدام واقعی نیستند و همگی از اسطوره‌ها و افسانه‌ها آمده‌اند. اتفاقاتی هم که برایشان رخ می دهد براساس کاراکترها و شخصیت خودشان است. در نوشتن این رمان، تدبیری را به کار بستم تا مخاطب، شخصیت‌ها را دوست داشته باشد و همان طور که اشاره کردم، این رمان، کشمکش است و به نوعی تقابل فلسفی بین دو نگاه. سعی هم نکردم به شخصیتی مثل تن تن که بچه های قدیم با آن خاطره های خوش داشتند، وجه منفی بدهم یا بخواهم تخریبش کنم. بخش مهمی از شخصیت های این رمان، شخصیت‌های رسانه‌ای هستند.

وقتی رمان را نوشتم و برای اولین بار چاپ شد، عده‌ای از دوستانم کارم را نپسندیدند. من هم به نظر آن‌ها و هم نظر موافقین اثر احترام می‌گذارم. این کار را الان هم که کتاب ۱۱ مرتبه چاپ شده، انجام می دهم.

نظر شما