شناسهٔ خبر: 45881 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

اندیشگان هومبولت درباره رابطه زبان، اندیشه و فرهنگ

هومبولت بر این باور بود که فکر و بینش را تنها از راه زبان می‌توان منتقل نمود؛ و فکر و زبان متکی به هم هستند. از نظر هومبولت معنا به هیچ وجه به منزله یک واقعیّت عینی خارج از ذهن جای ندارد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از محمد نصراوی پژوهشگر تحلیل گفتمان و مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی و اسلامی در مورد رابطه زبان، اندیشه و فرهنگ در اندیشه هومبولت است که در ادامه می خوانید.

هومبولت را بیشتر به عنوان یک زبان‌شناس رمانتیک می‌توان شناخت. علاقه اصلی هومبولت معطوف به رابطه مفاهیمی همچون زبان، فرهنگ و اندیشه یا فکر بود. از نظر او این مفاهیم دارای رابطه‌ای پویا با هم هستند و هر یک بر دیگری تاثیر می‌گذارد.

او به دیدگاه‌های عمومی زبان‌شناسی رمانتیک پایبند بود و پیوندی جدایی ناپذیر میان سرشت آدمی و زبان و ساختار درونی ذهن برقرار می‌کند. هومبولت در نظریه خود درباره زبان، بر آن توانایی خلاق زبانی تاکید می‌ورزد که ذاتیِ مغز یا ذهن هر سخنگوئی است. بنا بر گفته هومبولت زبان نیروئی است خلاق و نه یک محصول تولید شده صرف (روبینز،۱۳۹۲،ص۳۷۲ به نقل از هومبولت،۱۹۴۹، ص۴۳-۴۴). هومبولت دو مفهوم «فرآیند» و «محصول» را در فلسفه زبان خویش مطرح می‌کند. ایون شرت از هومبولت اینگونه نقل می‌کند: «در اینجا بحث فرآیند زبان را در کلی ترین معنای آن طرح خواهم کرد. صرفا از منظر رابطه‌اش با گفتار و مجموعه واژگان تشکیل دهنده‌اش به مثابه محصول مستقیمِ آن نگاه نمی‌کنم.» (شرت،۱۳۹۰، ص۹۵ به نقل از هومبولت،۱۹۷۱،ص۱)

بر این اساس او مفهوم زبان را به مثابه فرآیند و محصول توأمان به کار می‌گیرد. هومبولت بر خلاف جریان‌های کلیت بخش فلسفه، مؤلفه‌های مشخصاً رمانتیکی به زبان و سخن گفتن می‌افزاید. اول اینکه زبان‌ها علاوه بر ویژگی عام و جهان شمولشان دارای مؤلفه‌های منحصر به فرد نیز هستند. آن‌ها در هر جامعه‌ای شکلی ویژه دارند. دوم، همان‌گونه که هر جامعه‌ای زبان یگانه و منحصر به‌فرد خود را دارد، هر فردی نیز زبان خاص خود را داراست. سوم، این ایده منحصر به فرد و یگانه بودن تا آنجا پیش می‌رود که می‌توان هر گفته‌ای را به تنهایی پدیده‌ای منحصر به فرد و خاص تلقی کرد.(شرت،۱۳۹۰،ص۹۷)

از نظر هومبولت سخن گفتن عملی است که بخشی از آن فکری و بخشی از آن اجتماعی است. هومبولت فهم را نیز مانند زبان می‌انگاشت. و برای فهم نیز دو ساحت فکری و اجتماعی قائل بود. شیوه‌های فهم نیز در هر جامعه‌ای تفاوت داشت (هومبولت،۱۹۷۱،ص۷). قائل شدن به شیوه اجتماعی تولید و فهم زبان، ما را بر این می‌دارد تا به سخن هومبولت شکلی گفتمان گونه بدهیم. هومبولت تفاوت‌های موجود در میان زبان‌ها را اینگونه تبیین می‌کند: پس تفاوت موجود میان زبان‌ها به هیچ روی ناشی از آواهای گفتارهای متفاوت نیست که در هر یک از گفتارها به کار می‌رود بلکه از تفاوت‌هایی نشات می‌گیرد که در دریافت‌ها و برداشت‌هایی موجود است که سخنگویان آن زبان‌ها از جهانی می‌گیرند که در آن زندگی می‌کنند (روبینز،۱۳۹۲، ص۳۷۴ به نقل از هومبولت،۱۹۴۹،ص۲۶). شاید این چنین بتوان گفت که هومبولت مبنای تفاوت میان زبان‌ها را بر اساس گفتمان‌هایی می‌دانست که در شیوه دریافت و برداشت با هم متفاوت بودند.

 هومبولت، هر چند استعداد زبانی را واقعیتی جهانی و عام می‌داند، اینگونه اظهار می‌دارد که هر زبان فردیتی مختص به خود را داراست و از خواص ویژه ملت یا گروهی است که بدان‌ها سخن می‌گویند. هومبولت بر این باور بود که فکر و بینش را تنها از راه زبان می‌توان مشخص کرد و منتقل نمود؛ و فکر و زبان متکی به هم هستند و از یکدیگر جدایی ناپذیرند(روبینز به نقل از هومبولت،۱۹۰۴،ص۲۹۵). به‌ نظر می‌رسد فرضیه هومبولت این است که زبان و تفکّر، اتحادی جدایی ناپذیر را تشکیل می‌دهند، به این مفهوم که تفکر بدون زبان، به ویژه بدون «دستگاه آوایی و شنوایی» در تصور نمی‌گنجد؛ تنها از راه زبان با رسانگیِ (واسطه گری) آواست که اندیشه، موجودیت خود را تثبیت می‌کند (سورن،۱۳۸۹،ص۲۶۵ به نقل از هیث[۱]، ۱۹۸۸، ص۵۵).

از نظر او فهم متن از رهگذر یک دریافت اجتماعی میسر می‌گردد؛ فهم از نظر هومبولت صرفا عمل خصوصی نبود: فهم را اجتماع بشری ممکن می‌سازد و در زبان ریشه دارد ( شرت،۱۳۹۰،ص۹۷). از نظر هومبولت معنا به هیچ وجه به منزله یک واقعیّت عینی «خارج از ذهن» جای ندارد. معنا صرفا در ذهن آدمی و درون گفتار اوست ( شرت،۱۳۹۰،ص۹۷).  هومبولت بر یکتایی و منحصر به فرد بودن زبان تاکید دارد. بر این اساس، اگر هر فرهنگ، فرد و حتی هر عبارتی که به بیان درآمده معانی منحصر به فرد خود را داشته باشد، دیگر هیچ فهمی رخ نمی‌دهد چون هر ذهنی نسبت به سایر اذهان یگانه و منحصر به فرد است( شرت،۱۳۹۰،ص۹۸).

به طور خلاصه، هومبولت یک زبان‌شناس رمانتیک است. او سه مفهوم کلیدی در فهم خویش از زبان دارد. که عبارت است از زبان، فرهنگ و اندیشه. در شبکه فکری هومبولت این سه دارای فرآیندی پویا هستند. زبان از اندیشه جدا نیست و این فرهنگ‌ها هستند که زبان را می‌فهمند. او تفاوت بین زبان‌ها را ناشی از تفاوت بین آواهای آن نمی‌داند. بلکه آن را ناشی از فرهنگی می‌داند که آن زبان را خوانش می‌کند. از نظر هومبولت سخن گفتن فرآیندی است فکری و اجتماعی. او هم تولید و هم مصرف زبان را اجتماعی می پندارد. شاید بتوان گفت در اندیشه هومبولت آنچه شیوه تولید و مصرف زبان را تعیین می‌کند، همان گفتمان است.

منابع:

روبینز، رابرت‌هنری. (۱۳۹۲). تاریخ مختصر زبانشناسی. ترجمه ع. حق‌شناس. تهران: نشر مرکز.

Humboldt، Wilhelm. (۱۹۷۱). Linguistic variability & intellectual development

شرت، ایون. (۱۳۹۲). فلسفه علوم اجتماعی قاره ای: هرمنوتیک، تبارشناسی و نظریه انتقادی از یونان باستان تا قرن بیست و یکم. ترجمه ه. جلیلی. تهران: نشر نی.

سورن، پیترای ام. (۱۳۹۲). تاریخ زبان شناسی (بخشی از کتاب زبان شناسی در غرب). ترجمة ع. حق‌شناس. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).

نظر شما