شناسهٔ خبر: 45958 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

به‌کجا می‌رویم؟! از عمل سیاسی تا تاریخ‌نگاری

 باید از این سیاه و سفید دیدن‌ها، عاشق واله بودن یا نفرت تمام‌وکمال پراکندن‌های بنیان‌کن دست برداریم و بیاموزیم که در اکثر موارد، بخش‌های خاکستری سوژه‌های مطالعه‌شده بسی فزون‌تر و تعیین‌کننده‌تر از نقاط تاریک نقش‌آفرین بوده‌اند.

فرهنگ امروز/ مظفر شاهدی:

آیا می‌توان امیدوار بود تا در آینده‌ای قابل پیش‌بینی، به‌این باور نزدیک‌تر شویم که احتمالا «همه» واقعیت و حقیقت (اگر چیزی با این عناوین وجود داشته باشد) پیش ما نیست! این سیاه یا سفید دیدن‌ها و کوتاه نیامدن‌های کمترثمربخش تا کی ادامه خواهد یافت؟ آیا می‌توان امید داشت روزی جامعه ایرانی به‌این موضوع اندیشه کند که این تمامیت‌خواهی‌ها و خودعقل‌کل ‌پنداری‌ها و تلاش بی‌وقفه برای «حذف» و از میان برداشتن تمام و کمال دیگری (در شئون گوناگون) تاکنون آسیب‌های جبران‌ناپذیر زائدالوصفی به‌ملک و ملت وارد کرده است! این غیریت‌سازی‌های دوقطبی دیو- فرشته‌گی تا کی می‌تواند و باید ادامه پیدا کند؟ آیا گمان نمی‌کنیم، آرام‌آرام باید حضور دیگری را در عرصه‌های مختلف به‌ رسمیت بشناسیم و دامنه مبارزات و برخوردها را تا سرحد مرگ و زندگی ادامه ندهیم و اندکی بیشتر به‌این موضوع بیندیشیم که رقیب یا مخالف ما لزوما دشمن ما نیست و برچسب‌زنی‌های جورواجور بر دیگری بیش از آنکه، ریشه در واقعیت داشته باشد، برساخته‌های ذهنی غیرمآل‌اندیش ما هستند.
 شاید همین واقعه ٢٨ مرداد نمونه خوبی برای سنجش دامنه قضاوت‌ها و حرف‌وحدیث‌هایی باشد که تاکنون پیرامون آن صورت می‌گرفته است. گمان نمی‌کنم، با اندکی تعمق و مطالعه بیشتر و منطقی‌تر، درنیابیم که بازیگران آن واقعه، رابطه‌ای دیو- فرشته‌گی؛ خائن- خادمی؛ خوبِ خوب- بدِ بد؛ کمال مطلوب- ناقص‌العمل ازلی و ابدی و الی‌ماشاءالله... با رخدادها و حوادث آن روزگار نداشتند؛ تجربه، ‌آموخته و یافته‌های تاریخی نشان می‌دهد، باید از این‌همه سیاه‌وسفید دیدن‌ها و خائن و خادم شناساندن‌های تقلیل‌ناپذیرِ بی‌حاصل، دست برداریم. دوره این‌گونه نگرش‌های پوزیتیویستی و عینیت‌گرا حتی در علوم تجربی و طبیعی هم سالیانی طولانی است که سپری شده است. شاید لازم باشد کم‌کم به‌این نتیجه برسیم خارج از آنچه در ذهن ما می‌گذرد، واقعیتی وجود ندارد.
به‌عبارت دیگر، آنچه واقعیت می‌پنداریم، برساخته‌های ایدئولوژیکی‌ای بوده‌اند که در قالب گفتمان‌های رقیب متعدد (گاه بیشتر یا کمتر هژمونیک) خود را بر ما و دیگری تحمیل می‌کنند و نمی‌توانند معنا و عمری دیرپا هم داشته باشند؛ وگرنه چگونه می‌شود واقعه‌ای مانند ٢٨ مرداد، هم‌زمان هم قیام و رستاخیز ملی باشد و هم کودتا!؛ دکتر مصدق، هم مدافع قانون اساسی باشد و هم بزرگ‌ترین ناقض قانون اساسی تلقی شود! الی آخر... به‌همین دلیل هم هست که مدافعان هریک از این افراد یا جریان‌های سیاسی، در روایت‌های خود از واقعه، تقریبا تمام‌وکمال تصویری فرشته- دیو/ خائن- خادم ارائه داده‌اند.
 باید از این سیاه و سفید دیدن‌ها، عاشق واله بودن یا نفرت تمام‌وکمال پراکندن‌های بنیان‌کن دست برداریم و بیاموزیم که در اکثر موارد، بخش‌های خاکستری سوژه‌های مطالعه‌شده بسی فزون‌تر و تعیین‌کننده‌تر از نقاط تاریک نقش‌آفرین بوده‌اند. آنچه در این میان تأسف‌بارتر می‌نماید، تبعیت و فروغلتیدن تقریبا بی‌چون‌وچرای محققان و مورخان ما در فرایند همین‌گونه تاریخ‌سازی‌های دوقطبی و غیریت‌سازِ آزاردهندهِ به‌میراث‌مانده از گذشته‌های دور و نزدیک است؛ تاجایی‌که تاریخ‌نگاری ما هم تا حد زیادی به‌نوعی نقش وکیل‌مدافع و پیاده‌نظامِ جریان‌های سیاسی و اجتماعی گوناگون را برعهده گرفته و همان داستان خائن- خادم‌سازی‌ها و دیو - فرشته‌گرایی‌ها، به‌نوشته‌های اکثر مورخان و محققان ما هم راه یافته است. ما باید یاد بگیریم هم در رفتار سیاسی و اجتماعی و هم در فرایند دانش‌آموزی و تحقیقاتی، می‌شود و باید با یکدیگر گفت‌وگو کنیم و وجود دیگری را به«رسمیت» بشناسیم؛ سیاست مخرب «حذف» دیگری که تاکنون بی‌وقفه ادامه یافته است، موقعیت ما را نه‌ارتقا بلکه به‌گونه‌ای روزافزون، تضعیف خواهد کرد. تندروی و افراط‌گرایی (فرمان‌بریدگی و سیاه-سفید دیدن‌ها) در تاریخ معاصر آسیب‌های جبران‌ناپذیر فراوانی (در سطوح و شئون مختلف) به‌جامعه ما وارد کرده است. تقریبا همیشه، انقلابی‌گری و حذف دیگری، بر عقلانیت «رسمیت‌بخشی» بر حضور رقیب (که احتمالا به‌اندازه خود ما دغدغه کشور و منافع ملی را دارد) بر رفتار و کردار ما غلبه‌ای بی‌کم‌وکاست داشته است. همواره معلول را دیده و کمتر به ‌علل یک واقعه اندیشیده‌ایم: بمباران مجلس اول را دیده‌ایم؛ اما تندروی‌های مشروطه‌خواهان در برابر محمدعلی‌شاه را به‌حال خود رها کرده‌ایم و حاضر نشده‌ایم روایت مخالفان را در این واقعه بشنویم؛ همچنین است کودتا/ قیام خواندن‌های رخدادهای سوم اسفند ١٢٩٩ و ٢٨ مرداد ١٣٣٢...
 هرگاه، عقلانیت بیشتری پیشه می‌کردیم و این سیاست دیرپا و درعین‌حال خانمان‌برانداز «حذف» و سیاه‌وسفید ‌دیدن را سرلوحه کار خود قرار نمی‌دادیم و اندکی هم اندیشه می‌کردیم که شاید رقبای ما دلایل محکم‌تری داشته‌اند و باید می‌توانستیم در فضایی عقلانی‌تر به دیدگاه‌های آنان هم توجه بیشتری می‌کردیم؛ البته که در این‌باره سخن بسیار است: پس «مدارا» و «احتیاط» بیشتری پیشه کنیم و بیاموزیم لزوما حامل همه «حقیقت و واقعیت» نیستیم. حتی‌المقدور همه چیز را «نسبی» ببینیم؛ به‌این هم بیندیشیم شاید خود ما تا همین الان، در «اشتباه» بوده‌ایم و ضرورت دارد به‌سرعت در اصلاح خود بکوشیم؛ ایام به‌کام.

روزنامه شرق

نظر شما