شناسهٔ خبر: 46267 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«مورپیورکو»، نویسنده‌ای که در ۱۱ درس مردود شده بود / انتقاد خالق «اسب جنگی» از سیستم آموزشی انگلستان

در پی اعلام طرح آموزشی جدید از سوی مقامات انگلستان «مایکل مورپیورگو»، نویسنده مطرح کتاب کودک که آثار پرفروش او چون «اسب جنگی» منبع الهام بسیاری از نویسندگان جوان شده است از برنامه‌های دولت برای جداسازی دانش‌آموزان ضعیف و زرنگ در درس دستور زبان در مدرسه انتقاد کرد و این ایده را بسیار احمقانه خواند!

«مورپیورکو»، نویسنده‌ای که در 11 درس مردود شده بود / انتقاد خالق «اسب جنگی» از سیستم آموزشی انگلستان

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  این نویسنده پیش از این اعلام کرده بود که موفقیت او در امتحانات مدرسه اعتماد به نفسش را خراب کرده بود و معتقد است جداسازی دانش‌آموزان باهوش از ضعیف در برنامه مدارس در جامعه افتراق به وجود می‌آورد.

این نویسنده برنده جایزه داستان‌هایی چون «اسب جنگی» و «صلح شخصی» را در کارنامه خود دارد که هر دوی آنان به نسخه سینمایی تبدیل شده است. او در سال ۱۹۵۳ در دوره ابتدایی تحصیل می‌کرد و پس از تلاش فراوان در یازده درس مردود اعلام شد و خاله‌های او هزینه تحصیل‌اش در مدرسه خصوصی را تأمین کردند.

او یک روز پس از این‌که سخنگوی آموزش و پرورش اعلام کرد باید بر روی جداسازی دانش‌آموزان در درس دستور نگارش زبان تأکید بیشتری شود اعلام کرد چنین تصمیمی تأثیر منفی بسیاری بر روی کودکان خواهد داشت. «شکست بدترین حسی است که به یک کودک دست می‌دهد. وقتی چنین اتفاقی برای من رخ داد احساس بسیار بدی داشتم و خودم را سرزنش می‌کردم. احساس می‌کردم همه از من ناامید هستند.

«ترزا می» برای به دست‌آوردن نخست‌وزیری بریتانیا گفته بود دلش می‌خواهد فرصت‌های مناسب را برای همگان فراهم کند. ایجاد شکست و ناامیدی در دانش‌آموزان به معنای ایجاد فرصت‌های مناسب و یکسان نیست. جداسازی دانش‌آموزان ضعیف از کسانی که در امتحانات بهتر عمل می‌کنند اعتماد به نفس آنان را کاهش می‌دهد.

دانش‌آموزانی هستند که مسیر آموزشی خود را به سرعت طی می‌کنند اما عده‌ای دیگر از این روند عقب می‌مانند. پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا دچار این احساس شدیم که از بقیه کشورها جدا شده‌ایم و خوب می‌دانیم ملت ما در حال حاضر از این جدایی ناراحت هستند و حس جدایی از دیگران را خوب می‌فهمند.

پس از مردود شدن من در امتحانات، در خانه سکوتی حاکی از ناامیدی و عصبانیت حاکم بود. همیشه منتظر عکس‌العمل بدی از طرف والدینم بودم و همین موضوع سبب خراب شدن اعتماد به نفس من شد.

پس از آن از همه امتحانات مدرسه می‌ترسیدم. اگر معلم از من می‌خواست شعری از روی کتاب بخوانم دچار لکنت زبان می‌شدم. همیشه منتظر زنگ تفریح و پایان مدرسه بودم. به طور کلی دوران مدرسه برای من تبدیل به کابوس شد.»

نظر شما