به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اطلاعات؛ کتاب انیسالعشاق تألیف شرفالدین رامیتبریزی، شاعر و ادیب سده هشتم هجری است که در وصف سراپای معشوقان به زبان پارسی نوشته شده. رامی تبریزی در عهد شاهمنصور ـ آخرین پادشاه آلمظفر ـ ملکالشعرای عراق بود. این اثر افزون بر مقدمه، در ۱۹ باب به ترتیب در صفت موی، جبین، ابرو، چشم، مژگان، روی، خط، خال، لب، دندان، دهان، زنخدان، گردن، بر، ساعد، انگشت، قد، میان و ساق تدوین شده است. این کتاب نخستینبار با تصحیح عباس اقبال آشتیانی در سال ۱۳۲۵ منتشر شد و برای دومین بار تصحیح دیگری از آن به همت محسن کیانی و نشر روزنه چاپ و منتشر شد. بهتازگی ترجمه ایتالیایی انیسالعشاق به قلم ایمان منسوببصیری و استفانو سالتزانی در ایتالیا منتشر شده است. نشست هفتگی شهر کتاب به نقد و بررسی این کتاب و بازتاب ترجمه ایتالیایی آن اختصاص داشت.
هادی مشهدی
انیسالعشاق و چند اثر دیگر
محسن کیانی ضمن تشریح کار مؤلف انیسالعشاق، در چرایی گزینش و چگونگی کار گفت: من در رشته فرهنگ و تمدن تحصیل کردهام و پایاننامه خود را درباره تاریخخانقاه نگاشتهام. سپس به پیشنهاد دوستی بر آن شدم تا برای گلشن راز کشفالابیات تهیه کنم؛ برای این کار از شروح مختلف استفاده کردم و برخی از آنها را نیز به کار افزودم. پس از آن همان دوست کتاب انیسالعشاق را به من معرفی کرد تا کار مشابهی روی آن صورت دهم. این کتاب بسیار کمحجم است؛ بنابراین دیگر آثار مؤلف را یافتم و آنها را نیز به آن افزودم. البته انتشار و توزیع آن در شکل مطلوبی صورت نگرفت. حال آنکه این کتاب برای هر دانشجوی رشته ادبی ضروری است.
شعرهایی خالی از معشوق
ایمان منسوب بصیری در تشریح شیوه کار خود در برگردان انیسالعشاق گفت: بدیهی است برای ترجمه این اثر باید ساختار ادبیات فارسی و ایتالیایی (در دورههایمختلف) را بشناسیم؛ برای مثال بر اساس متن انیسالعشاق واژگان و اصطلاحاتی که در ادبیات فارسی بر زلف دلالت دارد، بیش از صد مورد است؛ حال آنکه شاید بتوان تنها برای دو یا سه مورد از آنها معادل ایتالیایی یافت. یکی از ویژگیهای ادبیات ایتالیایی صراحت و رکگویی است؛ از اینروی فاقد ایجاز و ایهام و دیگر صناعات زبان فارسی است. بزرگترین چالش در ترجمه این اثر ایهامهای بسیار آن است؛ بیان برخی از آنها به ایتالیایی ناممکن است؛ گاه برای هر بیت حاشیهها و توضیحات بسیار درج شده است. تأویلپذیری شعر فارسی نیز دشواری ترجمه را صدچندان میکند. یکی از دلایلش اختلاط زبانهای پارسی و تازی است. میل ایرانیها بر ایجاد پیچیدگیها و صورتبندی کلیدواژهها دلیل دیگری است که بر دشواری ترجمه متون فارسی میافزاید. معشوق در ادبیات فارسی یکی از پیچیدهترین و عجیبترین مفاهیم است؛ با غور در ابیات فارسی میتوان دریافت اساسا هیچ معشوقی وجود ندارد!
اینگونه مفاهیم در ادبیات رمانس اساساً فهمشدنی نیست و نمیتوان نظایرش را یافت. بسیاری از ابیات فارسی که در وصف میان و موی سروده شدهاند، نظیرهگویی در پاسخ به شعرای پیشین است. فهرستی که رامی در اثر خود در وصف اعضای بدن ترتیب داده است، این مدعا را تصدیق میکند. شاعری دیوان مغازلهای را سامان داده وشاعر دیگری به آن پاسخ داده و این روند مدام ادامه یافته است. به هیچ روی در ادبیات رمانس چنین پدیدهای وجود ندارد؛ بنابراین چگونه میتوان دریافت گاه معشوق واقعی در ذیل این ابیات وجود دارد؟ شاید بتوان از حال و سوز و گداز بیت فهمید؛ وقتی بیت از تصنع دور میشود، غم در آن موج میزند و شور و حالش افزایش مییابد میتوان دریافت دستکم به کسی اشاره میکند، گرچه شاعر پارسیگوی باز هم کلیشههای رایج پیش از خود را در نظر داشته است.
عرفانزدگی و تأویلهای عرفانی در گستره ادبیات فارسی مسأله دیگری است. در مواردی هم چنین رویکردی وجود ندارد؛ اما بسیاری از غربیها با پیشداوریهایی از ایندست به ادبیات فارسی میپردازند و کار ترجمه را آغاز میکنند؛ حاصل کار آنها با اصل ادبیات فارسی ارتباط چندانی ندارد. از اینروی در آغاز کار ترجمههای دیگر را به تمامی بررسی و با یکدیگر مقایسه کردیم. در این روند ترجمه بسیاری واژههای پهلوی و ناخوانا را کنار یکدیگر گذاشتیم؛ از آنپس استفانو سالتزانی باید صحت ترجمه در زبان ایتالیایی را درمییافت؛ در پی این رویکرد دریافتهای نادرست مترجمان پیشین را نیز اصلاح کردیم و با توضیحات در ترجمه گنجاندیم. در بسیاری موارد معادل صفتی که در ادبیات فارسی کارایی بسیار دارد در ادبیات رمانس وجود ندارد؛ مثلا تفاوت قائلشدن در ترجمه واژگان مشکبیز و مشکریز کاری بسیار دشوار است؛ نمیتوان به واسطه دشواری برخی از این واژگان را حذف کرد؛ بنابراین باید مصادر شبیه را یافت و ذیل آنها توضیحاتی افزود.
در ادبیات ایتالیایی و ادبیات رمانس اصطلاحات علوم و فنون راه نیافته است؛ این نیز علاوه بر رمزنگاری، پیچیدگی، پاسخگفتن مدام و اختفا در ادبیات فارسی بر دشواریهای کار ترجمه میافزاید. سالتزانی انیسالعشاق را «کتاب درسی وفاداران طریق عشق» ترجمه کرده است. وفاداران طریق عشق نام فرقهای ایتالیایی است که در ادبیات سده سیزدهم ایتالیا بسیار تأثیرگذار بوده است. برخی دانته را نیز متأثر از این فرقه میدانند. این فرقه با کلیسا در ستیز بوده و پیروانش به سرودن ابیات عاشقانه و عرفانی مشغول بودهاند. از همینروی سالتزانی آن را شبیه به برخی رویکردهای رایج در ادبیات فارسی دانسته و عنوان را بر این اساس ترجمه کرده است. البته اثبات نگاه او دشوار است.
این ترجمه ممکن است برای مخاطب ایتالیایی شگفتانگیز باشد؛ چراکه از ورای آن میتوان تفاوتهای فرهنگی در ادبیات غنایی دو کشور را دریافت. بزرگترین تفاوتوجودنداشتن معشوق در بسیاری موارد، غامضگویی و اغراق بسیار در ادبیات فارسی است. اغراق در ادبیات فارسی نزد غربیها شاید صورتی کاریکاتورگونه داشته باشد؛ بنابراین ترجمه اثری از ایندست باید بتواند انتقال آن را در شکلی مثبت صورت دهد؛ سنتشناسی ادبیات فارسی راه مفیدی برای تحقق این امر است.
زبان شیءزده
منوچهر سادات افسری اظهار داشت: در فرهنگ زبانی و جهانبینی ایتالیایی و ایرانی وجه مشترک چندانی وجود ندارد؛ در حقیقت ما در دو قطب متضاد به سر میبریم. در ترجمه یک اثر کهن فارسی نمیتوانیم به شکاف زبانی و فرهنگی اشاره نکنیم؛ این شکاف نه تنها زبانی است که نوع هستی ما را درمینویسد. زبانفارسی اُبژهنگار است؛ یعنی در آن با شیء صرف روبروییم؛ مثلا غالب رنگهای موجود در زبان فارسی به اشیا منسوب است؛ حال آنکه در ایتالیایی هریک از رنگها نامی خاص خود دارند.
به هر روی نقشهای که در سالهای اخیر مردان فرهنگی این دو سرزمین ترسیم کردهاند، گامی نو، با کیفیت و کمیت درخور توجه است که به شکوفایی ارتباط میان دو فرهنگ میانجامد؛ مترجمان این اثر نیز در این گستره قرار دارند. هر زبانی بازگوی یک جهانبینی است. زبان ایتالیایی جهانبینیای را بازگو میکند که تجربهها و گذشتهای متفاوت از تاریخ ما داشته است؛ شیوه بلوغ و تکامل این زبان بسیار متفاوت است از آنچه طی اعصار بر سر زبان فارسی آمده است. رویارویی با این ترجمه موجب میشود ما دشواریهایی را دریابیم که در پی تفاوتهای یادشده در امر ترجمه بروز مییابند. زبان ما و فرهنگی که در پی آن شکل گرفته، شیءگراست. در پی این امر، ما خطای باصره را نادیده انگاشتهایم؛ حال آنکه فرهنگ غربی آنچه میبینید، باور ندارد و ارزشی برایش قائل نیست؛ آنها در پی یافتن نیرویی هستند که در پس دیدن جاری است.
مناسبات تاریخی و نظامهای سیاسی در شکلگیری رویکردها و نظرگاههای یادشده مؤثر بودهاند. تجربه ملت ایتالیا آنها را به زبانی مدرن و منسجم مجهز کرده است؛حال آنکه شایگان زبان شیءگرای فارسی را «ولنگ و واز» میداند؛ او فیلسوف است و برای بیان مفاهیم و نظرگاههای خود به دشواریهای متعدد دچار است. ترجمه اثر در قیاس با اصل آن، حجمی سه برابر یافته است؛ من سعی میکنم چرایی آن را تشریح کنم. برخی رویکردهایی که در ترجمه لحاظ شده است، در متن اصلی نیست. در بخشهایی توضیحاتی از مترجم ایتالیایی درج شده است؛ او این توضیحات را بر اساس ترجمهای فرانسوی صورتبندی کرده است؛ باید در نظر آورد که آنه ماری شیمل آن ترجمه را خالی از اعتبار میداند. مترجم لغت به لغت پیش نرفته و از اینروی حجم افزایش یافته است.
زیبایی در بستر تاریخ
نسرین فقیهملکمرزبان اشاره به نکاتی درباره این اثر و ترجمه آن را ضروری دانست و تصریح کرد: در این اثر نوزده عضو اندامی انسان توصیف شده است؛ آنها مشبه یا اسم هستند. مؤلف بر مبنای نام این اندام، صفات و نظرگاههای مختلف درباره آنها مجموعهای را جمعآوری کرده و با بهرهگیری از تفاوتهای زبانی معادلهای عربی و فارسی آنها را یاد کرده است. مؤلف در مرحله بعدی به تشبیهها اشاره کرده و نمونههایی را نیز دست داده است. جالب توجه است که او در ارائه نمونهها، حوزه فرهنگی فرهیختهای را خاصا برای شاعران خراسانی قائل شده است؛ او گاه به شهرها، نژادها یا صنوف خاص اشاره ویژه دارد. این رویکرد در مجموع بیانگر آن است که ما چه عضوی را چگونه مینامیم و چه صفاتی برایش قائلیم. با این رویکرد میتوان دریافت چگونه اندامی خاص در حوزههای مختلف (اعم از شاعرانه و عارفانه) استفاده میشود؛ همچنین میتوان چگونگی کارکرد آنها در قالبهای مختلف ادبی را نیز دریافت.
با توجه به رویکرد مؤلف میتوان نگاهی مردمشناسانه را به کار گرفت؛ برای ما مطلوب است بدانیم قدما چه شکلی بودهاند و مطلوبشان چه بوده است؛ ما در اینبارهخیالبافی میکنیم. مثلا در رویارویی با توصیفات مختلف مو میتوان دریافت اقوام مختلف چه شکل و صورتی داشتهاند؛ میتوان از نمایش لفظ و صفت و تشبیه و استعاره در این اثر تصوراتی از پیشینیان صورت داد. همچنین از آنجا که مو بیشتر توصیف شده، میتوان دریافت این عضو از اسباب زیباشناختی بسیار اصیل بوده است؛ یا میتوان دریافت در پیشینه زیباییشناسی ما کمترین سخن درباره بینی گفته شده است.
انیسالعشاق از باب زبانشناسی نیز در خور توجه است. امروز مقوله نامگذاری اهمیتی ویژه دارد؛ این رویکرد دیدگاه ما درباره جهان پیرامون را روشن میکند. این کتاب ابتدا نام اعضای مختلف را در گویشها و زبانهای مختلف بازگو میکند و از آنپس به حوزه تشبیه و استعاره میرود. مؤلف نمونهها و مصادیق متعددی را درج کرده است که میتوان با استناد به آنها قوه خیال را تحرک بخشید. بدیهی است که اغراق در ادبیات فارسی بسیار است؛ اما باید آن را به مثابه یک ویژگی زبانی نگریست. فضایذهنی و زبان ما در بستر تاریخ شکل گرفته و معنا یافته است؛ نمیتوان حادثهای را یافت که در سیر شکلگیری زبان یک فرهنگ بی تأثیر باشد. مؤلف کار خود را با رویکردی مطلوب پایان داده است؛ او چگونگی صورتبندی تناسب در به کارگیری تشبیهات را در نظر آورده است؛ بر این اساس وقتی اندامی را از بابی تشبیه میکنیم، باید اندام دیگر را در همان باب با مراعات نظایر آن تشبیه کنیم. رامی رویکرد فلاسفه در اینباره را نیز در نظر آورده و قواعدی را در زیباشناسی طرح کرده است. این کتاب از دریچه ادراک حسی آغاز میشود؛ اما نمیتوان آن را تنها در این چارچوب محدود کرد.
نظر شما