شناسهٔ خبر: 46534 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

بررسی جایگاه روان‌شناسی اجتماعی در مطالعه خلقیات ایرانیان

عضو هیات علمی دانشگاه تهران با اشاره به موضوع بررسی جایگاه روان‌شناسی اجتماعی در مطالعه خلقیات ایرانیان گفت: ۹۰ درصد تحلیل‌های اجتماعی جامعه ایرانی، تحلیل‌های روان‌شناسانه است که جامعه‌شناسان انجام می‌دهند.

ثبت نام دانشجویان جدیدالورود دانشگاه علم و صنعت

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛  دکتر تقی آزاد ارمکی در جلسه سخنرانی تخصصی جایگاه روان‌شناسی اجتماعی در مطالعه خلقیات ایرانیان که به همت گروه پژوهشی روان‌شناسی اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی برگزار شد، در رابطه با تعیین جایگاه جامعه‌شناسی اظهار کرد: دغدغه عمده من در علوم اجتماعی بر اساس باوری که به جامعه شناسی دارم، تعیین جایگاه جامعه‌شناسی در مجموعه علوم اجتماعی است. این دغدغه موجب شده است تا نگاه دوباره‌ای به مجموعه روابط بین علوم انسانی و اجتماعی داشته باشم و به این برسم که چرا نابسامانی در جامعه‌شناسی در ایران ممکن شده است و در دنیای دیگر امکان پذیر نیست و ریشه این مساله در کجاست.

وی ادامه داد: حرف من این است که تعیین حدوحدود جامعه‌شناسی با مجموعه معارف دیگر در زمینه‌ای بزرگتر به نام علوم انسانی و به طور خاص‌تر علوم اجتماعی است. در دنیا دو سنت آلمانی و فرانسوی -آلمانی وجود داشت. سنت آلمانی جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی را درهم می‌آمیزد و بنابراین جای زیادی برای روان‌شناسی اجتماعی باقی نمی‌ماند و به دلیل اینکه بر حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست همه چیز را بار می‌کند، کنشگر آن هم کنشگر فعالی در این عرصه است.

آزاد ارمکی تصریح کرد: سنت آمریکایی بویژه بعد از آمدن دورکیم با بیانیه‌ شفاف و صریحی تحت عنوان «قواعد روش جامعه‌شناسی»،‌ در تعیین جایگاه جامعه‌شناسی اصرار دارد؛ یعنی روان‌شناسی علم مقدم بر جامعه‌شناسی نیست. بلکه روان‌شناسی یک معرفت محصل معین و در دایره خود منفک از جامعه‌شناسی است.

وی با تاکید بر اینکه جامعه‌شناسی علم تازه تاسیس مجزای از روان‌شناسی است، افزود: افراد زیادی قبل از دورکیم دغدغه شان این بود که جامعه‌شناسی از روان‌شناسی استخراج شده است؛ وقتی روان‌شناسی سرریز و فربه شده، نهایتا کسانی که در این عرصه هستند به معرفتی به نام جامعه‌شناسی رسیده‌اند. این همان حسی است که در تفکر ایرانی آمده است؛ گویی اگر روان‌شناسی قوی داشته باشیم، از سرریز آن نهایتا به روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی اجتماعی خواهیم رسید.

به گفته وی، دورکیم این باور را به کناری نهاده و می‌گوید روانشناسی برای خودش پر و سرریز می‌شود و جامعه‌شناسی علم تازه تاسیسی است، چراکه موضوع آن کاملا متفاوت است؛ ماهیت موضوعی که جامعه‌شناسی با آن سروکاردارد یک امر اجتماعی است و هیچ تناسبی با امر زیستی ندارد.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه اگر به کتبی که درباره رابطه فرد و جامعه نوشته‌ شده است، نظیر کتاب جامعه و تاریخ و همچنین بحث‌های دکتر شریعتی و دیگران نگاه کنید، می‌بینید که آنها همین حرف را می‌زنند و می‌گویند جامعه‌شناسی حاصل سر ریز  شدن و فربهی روان‌شناسی است؛ اگر این معرفت تام و تمام پیدا شود، نتیجه‌اش و آنچه که مانده و بدست می‌آید، جامعه‌شناسی می‌شود.

وی ادامه داد: دورکیم با این حرف کاملا مخالف بوده و در مقابل آن ایستاده است و می‌گوید جامعه شناسی علم تازه تاسیس  و مجزایی است؛ زیرا جهان مدرن وضعیتی خاص پیدا می‌کند، این وضعیت در امر اجتماعی تبلور پیدا می‌کند که این امر اجتماعی به خودش معرفتی دارد که حاصل آن جامعه‌شناسی می‌شود و ربطی به روان‌شناسی ندارد.

به گفته وی، همه شخصیت‌های مهم در جامعه‌شناسی مانند گیدنز، هابرماس، فوکو و همه و همه با این مقوله‌ای که دورکیم بیان کرده است، بازی می‌کنند.

آزاد ارمکی با اشاره به اینکه فرار از روان‌شناسی به جامعه‌شناسی ختم می‌شود، افزود: بی اعتنایی به روان‌شناسی منجر به پیدایی جامعه‌شناسی می‌شود نه همزیستی و در کنار آن بودن. وقتی این اتفاق رخ می‌دهد، آن وقت خلاءیی در مطالعه پدیده‌های اجتماعی بوجود می‌آید که ما با آن نه به روان‌شناسی و نه به جامعه‌شناسی می‌رسیم که در اینجا دورکیم اسم آن را روان‌شناسی اجتماعی می‌گذارد. پس روان‌شناسی اجتماعی یک معرفت ثانویه بعد از تحقق جامعه‌شناسی و نه قبل از جامعه‌شناسی است که در کنار روان‌شناسی نیز نیست.

وی با بیان اینکه مشکل موجود در آکادمی ایران این است که تصور می‌کنند روان‌شناسی اجتماعی باید بین روان‌شناسی و جامعه‌شناسی قرار بگیرد، اظهار کرد: روان‌شناسان یک رویکرد از خودشان نشان می‌دهند و جامعه‌شناسان رویکردی دیگر. سنتی که من از آن حرف می‌زنم، این است که روان‌شناسی اجتماعی موضوعات مستقل خودش را دارد، موضوعاتی دارد که جامعه‌شناسان نمی‌توانند به آن بپردازند و روان‌شناسان هم آن را نمی‌بینند و به رسمیت نمی‌شناسند.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران ادامه داد: چیزی که ما در حال حاضر در جامعه ایرانی دنبال می‌کنیم، دوگانه‌ای بین انسان‌شناسی و روان‌شناسی است؛ نه انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی و نه روان‌شناسی و جامعه‌شناسی. همه انرژی آکادمی ایرانی بر تعیین رابطه بین چیزی به نام انسان‌شناسی فلسفی و روان‌شناسی احساس، عشق و... متمرکز شده است.

آزاد ارمکی افزود: حرف من این است که در مجموعه نظام معرفتی که در علوم انسانی برپا کرده‌ایم، سه گروه فیلسوف، متاله (الهیاتی) و روان‌شناس با یکدیگر زیست می‌کنند. این سه گروه اجتماعی درحال سامان دادن به اندیشه ایرانی و اندیشه اسلامی و... هستند و چیزی که دورکیم از آنجا شروع کرده بود، از اینجا بیرون می‌آید؛ فراموشی و نادیده گرفتن امر اجتماعی، نادیده گرفتن جامعه و... و هر چیزی که جامعه شناسی از آن حرف می‌زند و ما در جامعه‌شناسی درگیر آن هستیم.

وی در ادامه تشریح کرد: چون دورکیم از آنجا شروع می‌کند، به مجموعه مناقشاتی که در جامعه ایرانی با آن سرو کار داریم، بی‌اعتناست و این مناقشه‌ها، مناقشه‌های فرعی و درون گروهی می‌شود. من نمی‌گویم مناقشه عقل، احساس و عواطف مناقشه‌های مهمی نیستند؛ ولی مناقشه اساسی کلیت نظام معرفتی و نظام اجتماعی نیست.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه روان‌شناسی اجتماعی یک معرفت مستقل در یک نظام معرفتی است که انتهای آن جامعه‌شناسی، اقتصاد و... و نه روان‌شناسی و انسان‌شناسی فلسفی است، گفت: در سنت دورکیم گفته شده است که وقتی جامعه عمل می‌کند، کنش‌گر فردی در آن متاثر می‌شود. روان‌شناسی اجتماعی معرفت دوم نسبت به جامعه شناسی است.

وی اضافه کرد: بعد از اینکه شما این فهم از مناسبات، ساختار اجتماعی و فرآیندها را درجریان‌های اجتماعی و امثال آنها دیدید و درک کردید، آنوقت شما می‌توانید به جامعه و فرد دست پیدا کنید و توضیح دهید جامعه و فرد هست و با این هستی می‌توانید از روان‌شناسی اجتماعی صحبت کنید و اگر جامعه‌ای وجود نداشته باشد، دیگر روان‌شناسی اجتماعی نیست و روان‌شناسی، روان‌شناسی احساس، عشق و خشونت و... می‌شود. بنابراین در این دوگانه آکادمیک (من در جامعه‌شناسی و فردی دیگر در روان‌شناسی) ساحت فی مابینی قابل یافت نخواهد بود.

وی با بیان اینکه ۹۰ درصد تحلیل‌های اجتماعی جامعه ایرانی، تحلیل‌های روان‌شناسانه است که جامعه‌شناسان انجام می‌دهند، افزود: هرنوع کاری که در ایران صورت بگیرد، روان‌شناسانه و انسان‌شناسانه می‌شود و اینجاست که معرفت اجتماعی تعطیل می‌شود، اینجاست که فردی مثل دورکیم مدعی می‌شود. بنابراین ما نیز باید به جامعه‌شناسی دورکیم برگردیم، باید روابط‌مان را با انسان‌شناسی فلسفی روان‌شناسی و روان‌شناسی تنظیم و تکلیف را معلوم کنیم و تا این تکلیف معلوم نشود، اقدام معرفتی صورت نخواهد گرفت.

آزاد ارمکی درمورد خلقیات ایرانی سخن گفت و افزود: خلقیات ایرانی با این توضیح و حساسیتی که من داشتم، این است که دستمالی و دچار یک ویروس روان‌شناسانه شده است که برای تبدیل آن به فرهنگ، قواعد فرهنگی، هنجارها و ارزش‌ها باید به جریان‌های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی برگردیم که این امکان وجود ندارد. همچنین باید با کنار هم گذاشتن مجموعه‌ای از این اطلاعات و ضرب‌المثل‌ها به این نتیجه که چگونه جامعه ایرانی متناقض است، رسید. هم میل به دموکراسی دارد هم استبداد، هم توسعه می‌خواهد هم تنبلی، هم شجاع است و هم احمق است که این دوگانه در می‌آید.

وی تصریح کرد: برای فهم پدیده‌های اجتماعی چاره‌ای به جز فروپاشی دوگانه‌های اجتماعی و دوگانه‌های اندیشه‌ای وجود ندارد. در هیچ نظام اندیشه‌ای هیچ جامعه‌شناسی با این دوگانه‌ها زیست نمی‌کند. این دوگانه‌ها برای بیان کلیت تاریخ اجتماعی است. وبر و دورکیم در آرای خودشان یک دوره دوهزار ساله را نشان می‌دهند، نه دوره معاصر را.

عضو هیات علمی دانشگاه تهران معتقد است روان‌شناسی اجتماعی بعد از جامعه‌شناسی قرار گرفته است. روان‌شناسی نیز موضوعات معینی دارد و بعد از ساخته شدن جامعه مدرن، اقتضائات اجتماعی، کنشگر و مناسباتی که جامعه‌شناسی با آن کاری ندارد، روان‌شناسی اجتماعی شکل می‌گیرد که با این مفهوم می‌توان خلقیات ایرانی را مورد مطالعه قرار داد و اگر این‌گونه نباشد، مطالعه خلقیات ایرانی ادامه بحث‌های افرادی مانند جمالزاده، تقی‌زاده و همه  روشنفکران جدید خواهد بود که از آن نهایتا دوگانه و دوگانه‌های متعدد ایجاد خواهد شد؛ دوگانه‌هایی که هیچ وقت منشا عمل نخواهند داد.

آزاد ارمکی با بیان اینکه تا این دوگانه‌ها دچار فروپاشی نشوند و روان‌شناسی اجتماعی در این نظام مدرن در جای خود قرار نگیرد، نمی‌تواند منطق خلقیات ایرانی را توضیح دهد، اظهار کرد: خلقیات ایرانی پدیده شناور لحظه‌به‌لحظه شکل گرفته است و یک چیز ثابت از قدیم‌مانده در انتهای ذهن افراد به نام استبداد و دینداری نیست. این مهم در مناسبات اجتماعی تغییر می‌کند. خلقیات ایرانی چیز عجیبی نیست که من را آزار دهد یا من را مجبور به رادیکالیسم کند. چون کسانی که می‌خواهند از خلقیات ایرانی بحث کنند، می‌خواهند از آن، عنصر رادیکالیسم در بیاورند یا تن به استبداد دهند و یا در مقابل استبداد بایستند.

نظر شما