شناسهٔ خبر: 46551 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

آیا شکست دموکراسی با ظهور فاشیسم همزمان است؟

هندریک تس، تاریخ‌نگار آلمانی، می‌کوشد در کتاب «دموکراسی بدون دموکرات‌ها؟» تصویری کلی و غیرایدئولوژیک از جمهوری وایمار ترسیم کند بدون آنکه ذهن خواننده را بیش‌ازحد درگیر جزئیات کند و شبیه مرور منابع باشد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ در سال ١٩٣٣ آدولف هیتلر از طبقه فرودست، بدون جایگاهی نظامی یا دولتی، با اتکا به حزبش به‌عنوان صدراعظم آلمان انتخاب شد. پیش از این، تنها اقدام جدی‌اش کودتایی بود که در سال ١٩٢٣ در ایالت بایرن انجام داده و شکست خورده بود. اما پشتوانه اصلی هیتلر حزبی بود که رفته‌رفته به حکومتی درون حکومت بدل شد و به او جایگاهی سیاسی بخشید. بعد از آن چهره آلمان چنان تغییر کرد که از جمهوری وایمار نشانی نماند. هرقدر هم که باورها پیرامون هیتلر و چگونگی به‌قدرت‌رسیدنش با یکدیگر متفاوت و حتی متضاد باشد، در یک نکته تردیدی نیست: هیتلر با فعالیت حزبی، با روش‌های مشروع و از مسیری دموکراتیک به قدرت رسید. حکومت دموکراتیک جمهوری وایمار در عمر نسبتا کوتاه خود روزهای پرفرازونشیبی را سپری کرد. اما در کل، همواره در زمان ثبات جمهوری حزب هیتلر منزوی و ناکام بود. آنها اولین‌بار در سال ١٩٢٨ در انتخابات شکست سختی خوردند. اگرچه در دو انتخابات بعدی آرای خود را از حدود دو  درصد به نزدیک چهل  درصد رساندند، هیچ‌گاه حد نصاب آرا برای تشکیل دولت مستقل را به دست نیاوردند. اما وقتی جمهوری به تنگناهای سیاسی و اقتصادی افتاد حزب مجال رشد و شکوفایی ‌یافت. این جهش خیره‌کننده را چگونه می‌توان توضیح داد؟ چراکه به نظر می‌رسد میان تضعیف جمهوری وایمار و تقویت حزب ناسیونال-سوسیالیست ارتباطی مستقیم وجود داشت و آسیب‌شناسی جمهوری وایمار در گرو آسیب‌شناسی ماهیت نظام جمهوری و پارلمانی است. این ارتباط معکوس چنان بود که به‌قدرت‌رسیدن هیتلر و حزبش به معنای مرگ دموکراسی وایمار بود. در این باب چند پرسش مطرح می‌شود: جمهوری وایمار چگونه به وجود آمده بود؟ چرا بسیاری از نیروها و جریان‌های سیاسی در آلمان به‌هیچ‌روی سر آشتی با این جمهوری نداشتند؟ دلیل فروپاشی جمهوری وایمار چه بود؟ چطور از دل این جمهوری چنین پدیده‌ای بیرون آمد که کل اروپا را ویران کرد؟ آیا می‌توان نتیجه گرفت روایت شکست جمهوری وایمار همزمان با روایت پیروزی فاشیسم آلمان است؟ پرسش‌هایی که اهمیت مطالعه تاریخ سیاسی ١٥ساله جمهوری وایمار را نشان می‌دهد.  در پاسخ به این پرسش‌ها، آثار تاریخی-تحلیلی بسیاری نوشته و منتشر شده است. آثاری که شمارشان از دست صاحب‌نظران نیز بیرون شده و می‌توان گفت در آنها به تک‌تک جزئیات پیدایش و فراز و فرود دموکراسی اول آلمان پرداخته شده است. این فرآیند کار را به جایی رسانده که روایت‌های کلی رفته‌رفته حالت مرور منابع به خود گرفته‌اند. در این میان، یکی از مهم‌ترین شرح‌ها شاید تفسیر هندریک تس، تاریخ‌نگار آلمانی، باشد که می‌کوشد در کتاب «دموکراسی بدون دموکرات‌ها؟» تصویری کلی و غیرایدئولوژیک از جمهوری وایمار ترسیم کند بدون آنکه ذهن خواننده را بیش‌ازحد درگیر جزئیات کند و شبیه مرور منابع باشد. کتاب حاضر می‌کوشد در بررسی خود، بر مدار پرسش‌های اساسی تاریخ سیاسی جمهوری وایمار بماند. در این مسیر، پرسش‌های مربوط به سیاست داخلی محور بحث است و در مقابل جنبه‌های سیاست خارجی و فرهنگ را فقط در حاشیه‌ها بررسی می‌کند. پیش از این «تاریخ جمهوری وایمار» آرتور روزنبرگ تنها کتاب درباره جمهوری وایمار به فارسی بود. کتاب حاضر که بیشتر معطوف به سیاست داخلی جمهوری وایمار است، دومین کتاب به فارسی است که مستقیما به این موضوع می‌پردازد. این کتاب ششمین مجلد از مجموعه ١٦جلدی «تاریخ اروپا در قرن بیستم» است که در هر مجلد به موضوع و برهه‌ای خاص از تاریخ قرن اخیر آلمان می‌پردازد و ارتباط محتوایی مستقیمی با یکدیگر ندارند و می‌توان هر مجلد را به‌طور مجزا مطالعه کرد. به نقل از مترجم کتاب، سایر مجلدهای این مجموعه بناست در فواصل چندماهه از سوی نشر ثالث منتشر شود. 

نظر شما