شناسهٔ خبر: 46953 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سالروز تولد آن تایلر / نویسنده‌ای با دغدغه‌های جهانی

امروز، سالروز تولد آن تایلر نویسنده برنده جایزه پولیتزر و همسر تقی مدرسی نویسنده فقید کشورمان است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ آن تایلر زاده ۲۵ اکتبر ۱۹۴۱ نویسنده آمریکایی برنده جایزه پولیتزر و نویسنده رمان، داستان کوتاه و همچنین منتقد ادبی است.

ازاو تا کنون ۱۹ رمان منتشر شده است که شناخته‌شده‌ترین‌های آنها "شام در رستوران غربت زدگان" (۱۹۸۳)، "توریست اتفاقی" (۱۹۸۵)، و "درس های تنفس" (۱۹۸۸) است. دو کتاب اول نامزد دریافت پولیتزر شدند و در نهایت کتاب سوم برنده این جایزه شد. او همچنین جوایز دیگری از جمله پن/فاکنر، کافکا، سفیر کتاب و انجمن ملی منتقدین کتاب را نیز از آن خود کرده است. در سال ۲۰۱۲ جایزه تعالی ادبی را از طرف ساندی تایمز دریافت کرد. او به دلیل پرداختن عمیق و تشریح دقیق شخصیت‌های داستان شهرت دارد و با اینکه کاراکترهای خلق شده توسط او غالبا عجیب و غریب و دمدمی مزاج به نظر می‌رسند با مهارت ویژه‌ای به عمق زندگی شان وارد می‌شود و آنان را واقعی جلوه می‌دهد. از این حیث او را با نویسندگانی چون جان آپدایک، جین آستن و ادورا ولتی مقایسه می‌کنند.

هنگامی که تایلر در سن ۱۶ سالگی از دبیرستان فارغ التحصیل شد قصد داشت به کالج سوارثمور برود اما از آنجا که همزمان توانسته بود بورسیه تحصیل در دانشگاه دوک را به دست آورد به اصرار والدین خود به آنجا رفت چرا که پدر و ماردش برای تامین مخارج تحصیل سه برادر کوچکتر او احتیاج به پس انداز داشتند. در دوک او وارد کلاس درس رینولدز پرایس شد و به آموختن روش های نویسندگی خلاق پرداخت و پیشرفتش باعث تعجب و حیرت پرایس گشت. مدتی بعد در کلاس دیگری در همین زمینه تحت آموزش ویلیام بلک برن که شاگردانی چون ویلیام استیرون، ژوزفین هامفریز و جیمز اپل وایت را تربیت کرده بود قرار گرفت.

زمانی که هنوز در دوک دانشجو بود داستان کوتاهی به نام لورا نوشت که در ژورنال ادبی دوک منتشر شد و جایزه ان فلکسنر را که به تازگی به وجود آمده بود را به خاطر نویسندگی خلاقانه به دست آورد. در دانشکده و قبل از ازدواج داستان های کوتاه بسیاری نوشت که همین داستان ها باعث حیرت رینولدز پرایس شد و اذعان کرد که در طول سی سال آموزش هرگز دانشجوی داستان نویسی با مهارت تایلر ندیده است. همزمان با مشغول به کار شدن در کتاب خانه دانشگاه (اندکی قبل از ازدواج با تقی مدرسی) علاوه بر نوشتن داستان کوتاه، مشغول کار روی اولین رمان خود شد. در این دوران داستان‌های او در نشریاتی چون New Yorker, The Saturday Evening Post و Harpers چاپ می شدند.

هنگامی که به همراه همسرش ( به دلیل اتمام مدت اقامت مدرسی در آمریکا ) به مونترال کانادا رفت نیز به نوشتن ادامه داد و نخستین رمانش را در ۱۹۶۴ منتشر و سال بعد از آن نیز رمان دیگری را منتشر کرد. اما سال‌ها بعد از نوشتن داستان‌هایش پشیمان شد و حتی اظهار کرد: "دوست دارم تمامشان را بسوزانم".

تایلر در ابتدای دهه هفتاد مجددا نویسندگی را از سر گرفت و تا ۱۹۷۴ سه رمان دیگر منتشر کرد. خودش می گوید که در این دوره پیشرفت قابل ملاحظه‌ای نسبت به قبل داشته است. گیل گودوین تمجید خاصی از وی در بخش مرور کتاب روزنامه نیویورک تایمز کرد. جان آپدایک نیز نقد و تمجید صمیمانه‌ای از رمان "در جستجوی دوستانم" نوشت. در سال ۱۹۸۰ جایزه ژانت هایدینگر کافکا را برای "عبور مردگان" به دست آورد و برای جایزه کتاب آمریکا و انجمن ملی منتقدین ادبی نیز نامزد شد.

با رمان بعدی، تایلر به عنوان نویسنده‌ای حرفه‌ای در دنیای ادبیات شناخته شد، "شام در رستوران غربت زدگان". رمانی که خودش آن را بهترین اثر خویش معرفی می کند. این اثر نامزد دریافت چندین جایزه از جمله پولیتزر شد. دهمین رمان او "توریست اتفاقی" نیز چندین جایزه از جمله سفیر کتاب و انجمن ملی منتقدین کتاب را برد و بار دیگر نامزد دریافت پولیتزر شد. در سال ۱۹۸۸ این داستان به صورت فیلم با بازی ویلیام هرت و ژینا دیویس درآمد و موفقیت فیلم باعث شهرت تایلر در بین عموم مردم شد. در نهایت با یازدهمین رمان خود "درس‌های تنفس" به اوج شهرت رسید و جایزه ادبی پولیتزر را دریافت کرد. این اثر همچنین به عنوان کتاب سال از سوی مجله تایم انتخاب شد. هشت رمان بعدی او نیز هر کدام جوایز بسیاری به همراه بازخورد مثبت منتقدان و خوانندگان را به همراه داشت. پنج کتاب دیگر او نیز در طول این دوران به صورت فیلم و یا سریال تلویزیونی درآمدند.

تایلر در ۱۹۶۳ با تقی مدرسی نویسنده و روانپزشک ایرانی ازدواج کرد. مدرسی پس از یک سال دوره انترنی در روانپزشکی کودک به دانشکده پزشکی دانشگاه دوک رفت و در آنجا با تایلر ملاقات کرد. تا آن زمان مدرسی دو رمان به زبان فارسی نوشته بود و علایق مشترک این دو در ادبیات باعث ازدواج آنان شد.

پس از آن مدرسی سه رمان دیگر نیز نوشت که دو تای آنان را با کمک تایلر به انگلیسی نیز ترجمه کرد. "کتاب آدم‌های غایب" و "آداب زیارت". مدرسی در سن ۶۵ سالگی بر اثر سرطان غدد لنفاوی درگذشت. حاصل این ازدواج دو دختر به نام های تژ و میترا است که استعداد هنری را از والدینشان به ارث برده‌اند. تژ که در زمینه نفت مشغول به کار است، یک عکاس حرفه ای ست. همچنین طراحی کاور یکی از رمان های مادرش را انجام داده است. میترا نیز نقاش است که به صورت تخصصی با آبرنگ کار می کند. او طراحی هفت کتاب مادرش را بر عهده داشته و دو کتاب در زمینه کودکان با کمک مادرش نوشته است.

از آن تایلر در ایران سه عنوان کتاب توسط کیهان بهمنی در نشر افراز منتشر شده است: "وقتی بزرگ بودیم"، "مرگ مورگان" و "حفره‌ای تا امریکا".
بخشی از رمان "حفره‌ای تا امریکا":

مریم یک زمانی عادت داشت در خیالاتش سوار ماشین زمان شود و به زمان‌های بسیار بسیار قدیم سفر کند. مثلا به دوران پیش از تاریخ می‌رفت و می‌دید که چگونه زبان به تدریج پیشرفت می‌کرد یا به زمان مسیح می‌رفت: آن همه سروصدا برای چه بود؟ اما جدیدا گذشته‌ی نه چندان دور را برای سفرهای خود انتخاب می‌کرد. دوست داشت یک بار دیگر سوار هواپیمای خط هوایی بریتانیا شود و برای دیدن مادرش به ایران برود. با کفش‌های پاشنه بلند، چون آن‌روزها مد بود خانم‌ها در مسافرت هوایی کفش‌های پاشنه‌بلند می‌پوشیدند ...

این‌بار هیچ شباهتی به ازدواجش نداشت. این بار مریم خیلی خوب می‌دانست که آدم‌ها می‌میرند، همه چیز پایانی دارد و این که اگر چه حالا تمام روزهایش را با دِیو می‌گذراند اما خیلی زود روزی می‌رسد که بگوید: " فردا دقیقا دو سال از آخرین باری که دِیو را دیدم می‌گذرد." یا ممکن بود دِیو این را راجع به مریم بگوید. مریم و دِیو بیش از هر زوج جوانی به هم دلبسته شده بودند و خودشان هم خیلی خوب می‌دانستند نباید زیاد به این رابطه دلخوش باشند.

همین موضوع هم باعث می‌شد آن‌ها خیلی با هم جروبحث و دعوا نکنند. مریم و دِیو زیاد برای کدورت‌های بی‌اهمیت کوچک وقت نمی‌گذاشتند. مریم عادت و اصرار دِیو به بلندبلند خواندن را به خوبی تحمل می‌کرد. دِیو هم به نوبه‌ی خود متوجه شده بود که هر وقت مریم خسته و دمغ است، می‌شود او را با درست کردن یک قابلمه برنج ساده‌ی سفید سرحال آورد. یک ‌بار هم که موش دو روز گمشده‌ بود، دِیو اعلامیه نوشته بود "گمشده" ، " جایزه"، و " کودک غصه‌داری را خوشحال کنید" . مریم پرسیده بود: " کدام کودک غصه‌دار؟ راجع به کی نوشتی؟ ما که اینجا بچه نداریم."

اما دِیو گفت: " تویی. تو آن بچه هستی."

نظر شما