شناسهٔ خبر: 46977 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

بی‌اعتنایی به آموزش زبان فارسی در آلمان/ به مرز هشدار رسیده‌ایم

رایزن فرهنگی ایران در آلمان با انتقاد از برنامه نداشتن برای آموزش زبان فارسی در این کشور می‌گوید با تغییر توازن جمعیتی فارسی زبانان برتری ایران در آموزش زبان در حال کم رنگ شدن است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سید علی موجانی رایزن فرهنگی جدید ایران در کشور آلمان است که در هفت ماه گذشته عهده‌دار این سمت بوده است. فرصت حضور ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت زمانی را برای گفتگو با وی درباره استراتژی فرهنگی ایران در آلمان فراهم کرد.

متن گفتگو با رایزن فرهنگی ایران در آلمان به شرح زیر است:

* جناب موجانی استراتژی فرهنگی ایران برای حضور در آلمان چیست؟

آلمان کشوری است با ۱۶ دولت مستقل محلی و لذا سیاست‌گذاری فرهنگی برای حضور در این کشور باید نگاه کلان فدرال و ملی را توامان داشته باشد. آلمان دارای ایالت‌هایی است که پروتستان و یا کاتولیک هستند. از سوی دیگر جامعه آلمانی‌های منتسب به بلوک شرق را هم باید در نظر بگیریم که خداناباور در میان آنها کم شمار نیست. در کنار آنها جامعه مهاجران را نیز باید در نظر آورد.

منظورم این است که با این تنوع نمی‌توان سیاست‌گذاری واحدی را متصور بود. کشور آلمان قبل از اتحاد و تبدیل شدن به کشور فعلی دارای ۲۲ حوزه سیاسی و اداری مستقل بوده و هنوز نیز به نوعی میراث دار  آن دوره است و در عین حال در اینجا مثلا ۳۰۰ سال است که تلاش شده تا تفاوت‌ها در لباس‌های سنتی ایالت‌ها حفظ شود و مردم دوست دارند به عادت‌های فولکلور خود پایبند باشند. در نتیجه ما با یک جامعه متفرق روبروییم که نمی‌توان به راحتی برایش از سوی یک کشور دیگر برنامه‌ریزی آن هم در زمینه فرهنگ داشت.

در کنار همه این‌ها آلمان کشور مهمان‌پذیری نیز هست. از دهه شصت ترک‌ها که بخش زیادی از آنها علوی هستند و نیز مهاجران زیادی از عراق و افغانستان و به تازگی سوریه به این کشور وارد شده‌اند که عمده آنها دارای اعتقادات مذهبی مشترک اسلامی بوده و حضورشان در اینجا برای ایران فرصتی است برای فرهنگ‌سازی و نیز ایجادکننده یک امکان برای تغییر نگرش نسبت به ایران در نزد مقامات آلمانی، به واقع این جمعیت به آنها نشان می‌دهد که ایران به عنوان یک کشور فرهنگی در تراز بالاتری از جغرافیای سیاسی خود قرار دارد.

بخش سوم که درباره مساله موردنظر شما مهم است، مساله مهاجران ایرانی در آلمان است. جامعه ایرانی آلمان ۱۲۰ سال قدمت دارد. این ارتباط در پس ایجاد ارتباط دریایی میان بندر هامبورگ با بندر انزلی نخستین مراحل خود را طی و در دهه‌های مختلف شکل‌های تازه‌ای به خود گرفت. مثلا در دهه پنجاه جامعه مهاجر ایرانی جمعی از متخصصان صنعتی را شکل می‌دادند و از دهه هشتاد به بعد مهاجران به طور عمده افرادی بودند که در پس تحولات ناشی از انقلاب اسلامی تن به مهاجرت داده بودند.

همه اینها را گفتم که بگویم امروز با این جامعه بزرگ سه وجهی برای فعالیت فرهنگی روبروییم که تدوین یک استراتژی را مشکل و دارای ملاحظات زیادی کرده است.

* منظورتان این است که به دلیل این گستردگی تدوین چنین استراتژی‌ای ناشدنی است؟

واقعیت این است که می‌شود برنامه بلندمدت داشت اما این کار مستلزم داشتن تصویری درست از آینده است. بگذارید در این زمینه به یک دغدغه مهم اشاره کنم. برای جامعه ایرانی امروز آلمان که امروزه ۳۰۰ هزار نفر را شامل می‌شوند، فارسی آموزی یک دغدغه مهم و اساسی است. این مساله زمانی قابل اعتنا می‌شود که بدانیم دو سال قبل از این تا به امروز جامعه افغانستانی‌های مقیم آلمان از ۴ هزار نفر به ۲۰۰ هزار نفر رسیده‌اند.

این به معنی آن است که برتری جمعیتی فارسی زبانان و فارسی آموزان که در اختیار ایرانیان بود در حال از دست رفتن است. این به معنی آن است که دیگر متون و لهجه و گویش ما الزاما از سوی آنها برای آموزش پذیرفته نمی‌شود. این یعنی اگر برای این اتفاق فکری نکنیم و سیاستی نداشته باشیم به زودی نسل تازه ایرانی‌های مقیم آلمان به جای اینکه به فارسی «حرف» بزنند به فارسی «گپ» خواهند زد و به جای داستان سارا و دارای ایرانی داستان گل‌نبی افغانستانی را می‌خوانند.

ایران به عنوان کشوری که بیشترین تعداد فارسی زبانان را دارد و برای زبانش فرهنگستان و نیز به خاطر کشوری که دیرین‌ترین تلاش‌ها را برای پذیرش گویش‌های فارسی داشته و دارد باید بتواند برای تمامی علاقه‌مندان به زبان فارسی در بحث آموزش، استانداردسازی کند و در نتیجه به یک فصل مشترک با سایر کشورها برای این مساله دست پیدا کند و جلوی شکل گرفتن تناقض در ذهن فارسی آموزان جوان را بگیرد. بی‌تفاوتی به این مساله به معنای پذیرفتن این امکان است که در آینده اگر دولت آلمان بخواهد فارسی را به عنوان زبان دوم آموزشی در مدارس خود بپذیرد، برای این کار دست به تولید و تدریس متونی زده خواهد شد که شاید موردپسند و سلیقه و تایید ما و مرتفع کننده دغدغه‌های ما نباشد.

* به این مساله ظریف فرهنگی، در داخل کشور توجهی شده و کسی برایش دغدغه‌ای دارد؟

ما بارها این مساله را توضیح داده‌ایم اما برنامه‌ریزان ما به ویژه در زمینه آموزشی و تولید متون بالادستی آموزشی هنوز به باور جمعی در این خصوص نرسیده‌اند و قبول ندارند که باید در حرکتی ملی با دیگر فارسی‌زبانان در خارج از کشور تماس گرفته و دست به تهیه متونی آموزشی زد که موضوعاتی یکدست و یکسان را به کودکان فارسی‌آموز در همه کشورها و از هر ملیتی ارائه دهد.

* در این زمینه سایر کشورهای فارسی زبان اقدامی کرده‌اند؟

مساله این است که هیچ کشوری اقدامی نکرده است. نه ایران، نه افغانستان و تاجیکستان و نه دیگر تجمعات جمعیتی که فارسی زبان دارند. این مساله خطر ناک است چون منجر به حضور موضوعاتی در تکست‌های آموزشی فارسی در آینده می‌َشود که با باورها و سنت‌های ما در تعارض خواهد بود و منجر به نوعی تفرق نامحسوس و جبهه‌بندی در میان فارسی زبانان خواهد شد. ما نیاز داریم تا با یک برنامه‌ریزی واقعی و بر اساس فاکتورهای جغرافیایی، جمعیتی و نسلی است وگرنه شکست خوردن ما حتمی است.

نظر شما