فرهنگ امروز/علی فرهمند:
فیلمنامهای که متکی بر اصل افشای تدریجی است، باید قراردادهای این الگو را رعایت کند. این قراردادها هم از آسمان برای فیلمنامهنویسان نازل نشده، بلکه عدهای با مطالعات روانشناسی، اصل را بر باورپذیری مخاطب قرار دادهاند. پس اگر قرار است فیلمی – در چارچوب رئالیسم- برای مخاطب به نمایش درآید، باید باورپذیر باشد. افشای تدریجی همانطور که از نامش برمیآید، اولین گامش تقسیمکردن ایدههای داستانی در متن است تا بهتدریج – و نه ناگهان- ماجرای داستان عیان شود. در فیلم «اینجا کسی نمیمیرد» این اتفاق نمیافتد. در ابتدا سربازی به نام اشکان معرفی میشود که هیچ اثری از بیماری روحی در آن دیده نمیشود و تقریبا حدود ٣٠ دقیقه شاهد رفتارهای یک سرباز کاملا سالم و سرحال هستیم و سپس ناگهان مسئله اوهام و خیالپردازی و بیماری اشکان مطرح میشود و در این ٣٠ دقیقه نخست فیلم (فیلمی که کمتر از ٩٠ دقیقه است)، شاهد نماهایی شیک هستیم که هیچ ارتباطی با خط داستانی ندارد. مثلا بیدلیل باید سیگارکشیدن اشکان را تماشا کنیم که در یک قاب بسته چند دقیقه به طول میانجامد. یا پرسهزنیهای بیدلیل او و گفتوگوهای پیشپاافتادهاش با قاسم که هیچ دردی از فیلم دوا نمیکند. دلیل این صحنهها چیست؟ شاید فیلمساز قصد داشته تا در این ٣٠ دقیقه به موضوع تنهایی اشکان اشاره و پافشاری کند، اما به نظر میرسد در همان نماهای اولیه که با کمک تراولینگ، مکان معرفی میشود، میتوان به مضمون تنهایی پی برد. همچنین در این ٣٠ دقیقه باید بدون هیچ دلیل دراماتیکی، حضور روژین را بپذیریم که او هرازگاهی به اشکان سر میزند. پس از اینکه بعد از حدود یک ساعت قصه شروع میشود، شاید بتوان حضور روژین را خیالی در ذهن اشکان تلقی و حتی قبول کرد روژین میتواند معشوقهای خیالی باشد، اما این جملات هم خیالپردازیهای منتقدانه است برای اینکه با یک کارگردان جوان «فیلم اولی» کمی نرمتر سخن بگوید؛ وگرنه چگونه و با چه دلیل قانعکنندهای میتوان روژین خیالی را جایگزین معشوقهای دانست که در فرامتن– و نه متن- به سر میبرد؟ درواقع کاراکتر اشکان، فاقد شخصیتپردازی است. نه بیماریاش مشخص است و نه ارجاعاتی در فیلم به این بیماری داده میشود. فقط نماهایی از لانگشات تا کلوزآپ اشکان را در طول فیلم میبینیم که روی صندلی چرخدار و در مکانی خوفناک نشسته است. نه میدانیم نقطه عزیمت این ناهنجاری شخصیتی چیست و نه چیزی از تعلق خاطر اشکان میدانیم که احتمالا شخصی را با یک زن محلی در ذهن بیمارش جایگزین کرده است.
سوژه فیلم هم اگرچه سوژهای پذیرفتنی است، اما بیتأثیر از فیلم «جزیره شاتر» (مارتین اسکورسیزی) نیست. در آنجا هم پلیسی (تدی دنیلز) وارد ناکجاآبادی میشود تا مسئلهای را حل کند (همانطور که اشکان باید از مرز کشورش دفاع کند) و در این مسیر، مخاطب نسبت به حال روحی «تدی دنیلز» دچار ابهام میشود. تنها تفاوت سوژه این فیلم با «جزیره شاتر»، ستینگ فیلم است که در اینجا مکان/ زمان مطابق با چارچوب رئالیسم، نمیتواند از مسیر خطی خود خارج شود. «اینجا کسی نمیمیرد» صحنههای اضافی کم ندارد؛ از پرسهزنیهای نیمه نخست فیلم گرفته تا رفتوآمدهای بیدلیل قاسم و مهمتر از آن، گفتوگوهای اشکان و روژین. اگر این صحنهها حذف میشد، فیلم میتوانست به یک اثر کوتاه خوب تبدیل شود اما چنین نیست.
در کارگردانی فیلم هم اتفاق مهمی رخ نمیدهد. اولین چیزی که در نوع کارگردانی به ذهن میرسد، این است که باید با تمهیداتی، خیالپردازیهای اشکان از واقعیتها جدا شود. این تمهیدات میتواند در نوع قاببندی، نوع فیلمبرداری، رنگ و نور و... لحاظ شود، اما این اتفاق رخ نمیدهد. اگر سناریو بیمنطق پیش میرود، اما حداقل پیش میرود، ولی کارگردانی اصلا گامی روبهجلو ندارد و کاملا خنثی عمل میکند و فقط از بازیگرانش قابهای شیک تلویزیونی میگیرد – و نه سینمایی- قابها به هیچعنوان برای پرده سینما طراحی نشده است؛ از حرکتهای دوربین روی دست گرفته که به جای تأثیرگذاری، حواس مخاطب را به هم میریزد، تا دیزالوهای انتهایی فیلم که ظاهرا برای دیدهنشدن گرفته شدهاند وگرنه این یک بحث کاملا تئوریک و علمی است – و بر مفهوم زیباییشناسی استوار است- که این حرکتهای سریع دوربین حواس و چشم تماشاگر را آزار میدهد و صراحتا نیز استیصال میزانسن را بیان میکند و نکته دیگر درباره کارگردانی این است که پلانها – بهویژه در نیمه نخست فیلم- به لحاظ تداوم بصری، کاملا مستقل از هم عمل میکنند و اگر صدا را از تصاویر حذف کنیم، در تدوین متوجه پرش (جامپ) خواهیم شد و بههمیندلیل هم است که در بسیاری از پلانها، موسیقی چند ثانیه قبل از پلان بعدی پخش میشود تا به هر طریقی که شده، تداوم در تدوین رعایت شود و موسیقی «مهدی پناهی» هم چنگی به دل نمیزند. نه فضا میسازد و نه در تناسب با متن عمل میکند و نباید انکار کرد بسیار به موسیقی «قدمزدن بر مه» اثر «اینگرام مارشال» شباهت دارد که اتفاقا این موسیقی نیز بهعنوان قطعه ابتدایی در فیلم «جزیره شاتر» استفاده شده است. و نکته آخر؛ درباره بازی روژین (بهار کاتوزی) است که پیشنهاد میکنم همان نویسندگی را پیش بگیرد که با تلاش قطعا موفق خواهد شد، اما در بازیگری...! «اینجا کسی نمیمیرد» فیلم «سینما» نیست و تا «سینما»شدن راههای زیادی در پیش دارد.
روزنامه شرق
نظر شما