شناسهٔ خبر: 47062 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خدمت بزرگ علوم انسانی مدرن به توتالیتاریسم

علوم انسانی مدرن بزرگترین خدمت را به رژیم های استبدادی و توتالیتر کرده است. خیلی مایلم ، این خدمت بزرگ از سوی علوم انسانی را ناخواسته تلقی کنم ولی شواهد چشمگیری برای آن نمی یابم.

گفتگو با دکتر داود مهدوی زادگان

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام مهدوی زادگان است که از نظر می گذرد؛

یکی از کارکرد های مهم علوم انسانی مدرن ، قدسی زدایی و حریم زدایی از چیزها است. وقتی چیز ها به ماده ای بی صورت و سیرت تبدیل شوند ، مطمع نظر چشم های ناپاک رژیم های استبدادی می شوند.زیرا با خنثی سازی شیء ، راه برای بهره برداری رژیم توتالیتر از آن هموار تر می شود. یک نمونه از این گونه خنثی سازی هایی که توسط علوم انسانی اتفاق افتاده مربوط به علوم طبیعی است.

وقتی گفته می شود « استبداد و توتالیتری با علوم انسانی مشکل دارد » ، وجود نوعی تقابل و رویارویی میان آن دو ، استظهار می شود.با برقراری روابط منازعه آمیز میان دو طرف ، تصور خدمت گزاری یک طرف برای طرف دیگر ، دور از ذهن است. ظاهراً نمی توان وجود خدمت گزاری استبداد برای علوم انسانی مدرن و یا بالعکس را تصور کرد. اما آیا براستی چنین است ؟ به باور من این چنین نیست که می گویند.بلکه علوم انسانی مدرن بزرگترین خدمت را برای رژیم های توتالیتر انجام داده است. 

یکی از کارکرد های مهم علوم انسانی مدرن ، قدسی زدایی و حریم زدایی از چیزها است. وقتی چیز ها به ماده ای بی صورت و سیرت تبدیل شوند ، مطمع نظر چشم های ناپاک رژیم های استبدادی می شوند.زیرا با خنثی سازی شیء ، راه برای بهره برداری رژیم توتالیتر از آن هموار تر می شود. یک نمونه از این گونه خنثی سازی هایی که توسط علوم انسانی اتفاق افتاده مربوط به علوم طبیعی است. امروزه ، علوم طبیعی به عنوان بارزترین دانش خنثی ، تلقی می شود و از آن به عنوان دانش ابزاری محض تعبیر  می شود.

هویت ابزاری ممکن است در اثر فرآیند تغییرات مفهومی برای دانش طبیعی پدید آمده باشد ؛ یعنی چنین هویتی قبلاً نبوده بعد پدید آمده است. صورتی ( جهت دار بودن ) رفته است و صورت دیگری ( خنثی بودن ) جایگزین آن شده است. و یا ممکن است گفته شود که تغییری در صورت واقع نشده است و دانش طبیعی بر همان هویت خنثی باقی مانده است بلکه اتفاقی که برای آن افتاده بی سیرتی است. در گذشته ، دانش طبیعی علیرغم خنثی بودن ، حریم قدسی داشت و صاحب سیرت بود و اکنون این سیرت و حریم قدسی از دانش طبیعی گرفته شده است.

دانش طبیعی در گذشته لباس عفاف و حیاء بر تن داشت ولی امروز ، عریان و برهنه است.دیروز دانش طبیعی را در مکان های مقدس سراغ می گرفتند و امروز در بازار مکاره سراغ می گیرند. تا دیروز ، علوم طبیعی به دلیل عزیز بودنش قابل قیمت گذاری نبود ولی امروز برای آن نرخ تعیین می کنند و با پول دست به دست می شود. علوم طبیعی در گذشته از چشم های نا پاک و طمّاع در امان بود ولی امروز در تصرف آنان است. مفهوم « تجاری سازی علم » کاملاً جدید است و مقصود از آن کاربست علم در خدمت نظام سرمایه سالاری مدرن است.

به هر روی ، ابزاری شدن - دیدن علوم طبیعی ، پدیده بی سابقه ای است که توسط علوم انسانی مدرن انجام شده است. و این کار بزرگترین خدمتی است که علوم انسانی جدید برای رژیم های توتالیتر انجام داده است. گرچه طمع ورزی حکومت های استبدادی ، امر جدیدی نیست و در گذشته هم وجود داشته است , لیکن جرأتی که آنها امروزه برای تصرف ناپاک و مستبدانه از علوم طبیعی پیدا کرده اند , در گذشته وجود نداشت. حریم قدسی علم در گذشته مانع بزرگی برای استبداد بود و این حریم توسط علوم انسانی جدید برداشته شد.

بدین ترتیب ، علوم انسانی مدرن بزرگترین خدمت را به رژیم های استبدادی و توتالیتر کرده است. خیلی مایلم ، این خدمت بزرگ از سوی علوم انسانی را ناخواسته تلقی کنم ولی شواهد چشمگیری برای آن نمی یابم. شاید در گوشه و کنار ، بتوان مواردی از مخالفت علوم انسانی جدید با بهره برداری ناپاک رژیم های توتالیتر دیده یا گزارش شود ولی این مخالفت به گفتمان غالب تبدیل نشده است.بنابر این ، چگونه می توان چنین خدمت بزرگی را ناخواسته دانست.و از این بالاتر ، چگونه می توان وجود رابطه منازعه آمیز میان حکومت های استبدادی و علوم انسانی مدرن را باور کرد.

نظر شما