شناسهٔ خبر: 47094 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روشنفکر ما عجول است/حلقه های بررسی اندیشه هابرماس در ایران

محمد امین قانعی راد عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور در نشست نقد و بررسی کتاب «هابرماس و روشنفکران ایرانی» گفت: ما در ایران سه حلقه بررسی اندیشه های هابرماس داریم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست نقد و بررسی کتاب «هابرماس و روشنفکران ایرانی» دیروز دوشنبه 10 آبان‌ با حضور محمدامین قانعی‌راد، عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و  مولف کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی، محمد زارع شیرین کندی، عضو هیات علمی دانشنامه جهان اسلام در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مالک شجاعی‌جشوقانی و معصومه بهرام، مدرس دانشگاه در رشته فلسفه و برگزار شد.

محمد امین قانعی‌راد رئیس اسبق انجمن جامعه شناسی ایران در ابتدای این نشست توضیحاتی درباره  کتاب مورد بحث ارائه کرد و گفت: این اثر یک تجربه اولیه، ناقص و سقط‌شده از مواجهه روشنفکران ایرانی با اندیشمندان جهانی است. بدین معنی که ما در این کتاب می‌خواستیم این موضوع را بررسی کنیم که روشنفکران ایرانی برخوردشان با اندیشمندان جهانی چگونه بوده و چطور توانسته اند این اندیشه‌ها را به کار بگیرند. در این کتاب تلاش کردیم تاریخ اندیشه‌های مدرن در ایران معاصر را بررسی کنیم. البته حسین پایا از منظر فلسفه و اندیشه به این موضوع نگریسته و من از رویکرد جامعه‌شناسی معرفت موضوع کتاب را بررسی کرده‌ام.

وی  با اشاره به اینکه آیا می‌توان این سوال را طرح کرد که اندیشه‌های غربی نیز مانند کالاها وارداتی هستند ادامه داد: مسئله‌ای که ما در این کتاب بررسی کردیم این است که آیا می‌توان اندیشه‌های وارداتی را مانند یک کالا بررسی کرد و فرایند ورود، نهادینه شدن و به کارگیری آن در جامعه را بررسی کرد. آیا می‌توان قواعدی را استخراج کرد که براساس آن روند ورود و شکل‌گیری یک اندیشه در جامعه و پذیرش آن بررسی شود. بنابراین تلاش اصلی در این اثر این است که قواعد جابه‌جایی اندیشه‌ها از کشور مبدا به کشور مقصد بررسی شود.

قانعی راد در ادامه به شکل‌گیری سه حلقه‌ای که اندیشه‌های هابرماس در ایران را بررسی کردند، اشاره کرد و گفت: نخستین حلقه اندیشمندان مرکز تحقیقات استراتژیک افرادی مانند حجاریان، تاج‌زاده، سازگارا و... بودند. این حلقه به رشد آثار و اندیشه‌های هابرماس در فضای ایرانی کمک کرد. دومین حلقه ارغنون نام داشت که متشکل از استادانی مانند اباذری، پاینده، فرهادپور بود و سومین حلقه نیز شامل اندیشمندان مقیم خارج از کشور مانند نیکفر بود که به بررسی اندیشه‌های هابرماس پرداختند. افرادی که درون حلقه مرکز تحقیقاتی استراتژیک فعالیت می‌کردند توسط حسین بشیریه به دانشگاه متصل شدند. اینها اغلب افرادی بودند که از علوم مهندسی به علوم سیاسی مهاجرت کردند که از آن جمله می‌توان به حجاریان و تاج‌زاده اشاره کرد.

وی افزود: ما در این کتاب با 16 نفر از این افراد در سال‌های 83 و 84 مصاحبه کردیم. یعنی سال‌هایی که دوره آخر حکومت اصلاحات بود و از سوی دیگر اصلاحات تحت فشار قرار گرفته بود و بسیار بحث عبور از رئیس دولت اصلاحات را مطرح کرده بودند. در این زمان افرادی مانند بشیریه هم از هابرماس عبور کرده بودند و به فوکو می‌پرداختند.

قانعی‌راد با بیان اینکه در مصاحبه‌ای که با حسین بشیریه داشته او بر دیدگاه فرصت‌طلبانه و ابزارگرایانه افراد فعال در مرکز تحقیقات استراتژیک از هابرماس تاکید کرده گفت: بشیریه معتقد است با توجه به اینکه سابقه افراد درگیر این مسئله اسلام‌گرایی بوده است. این افراد در دوره‌ای به هابرماس روی آورده‌اند و از نظر وی این حرکت مشکوک، غیرصادقانه و ابزارگرایانه است اگرچه بشیریه به گردن همه ما حق دارد. اما من این سخن او را از منظر یک جامعه‌شناس معرفت‌ قبول نمی‌کنم، چرا که ما باید به دنبال شناختن فایده شکل‌گیری گفتمان‌ها در کشور باشیم. این مصاحبه ها درباره هابرماس در ایران نقطه آغازی بر روند شکل‌گیری اندیشه‌های نوظهور در ایران است.

سخنران بعدی این نشست زارع شیرین‌کندی  با تاکید بر اینکه دیدگاه حسین بشیریه را درباره استفاده فرصت‌طلبانه از هابرماس در ایران قبول دارد گفت: نه تنها درباره هابرماس بلکه درباره اغلب فیلسوفان و متفکران در ایران استفاده‌های فرصت‌طلبانه، ایدئولوژیک و حکومتی شده است و کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی نکاتی درباره روشنفکران بیان شده که قابل نقد است. در کتاب بیان شده که میان هابرماس و روشنفکران ایرانی رابطه سوژه و ابژه برقرار بوده و هابرماس روشنفکران ایرانی را به عنوان یک سوژه بررسی و مطالعه کرده است. این نشان می‌دهد که هابرماس و روشنفکران ایرانی نتوانسته‌اند گفت‌وگویی میان یکدیگر شکل بدهند.

این استاد دانشگاه با طرح این سوال که چرا روشنفکران ایرانی نمی‌توانند با روشنفکران اروپایی گفت‌وگو کنند گفت: پاسخ به این سوال به نسبت ما با مدرنیته برمی‌گردد. چون در این موضوع برخلاف مرکز پیرامون آن توازن و تعادل ندارد. روشنفکر ایرانی با گسست‌های مختلفی روبه‌روست و بدون اینکه بیندیشد راه‌حل‌های تکراری ارائه می‌دهد. اما هابرماس در یک مسیر منطقی گام برمی‌دارد این در حالی است که روشنفکر ما مسیر منطقی و خاصی ندارد

زارع کندی افزود: روشنفکر ایرانی با مفاهیمی چون روشنگری یا پساروشنگری آشنایی سطحی دارد. اما هابرماس توانسته با کتاب‌ها و آثارش سخنی نو بگوید. در حالی که روشنفکری ما 150 سال است دور خود می‌چرخد و یک قدم جلو و یک قدم عقب می‌رود. هابرماس درباره سیاست نظریه‌پردازی می‌کند اما روشنفکر ما سیاسی‌زده و قربانی سیاست می‌شود. هابرماس با صبوری و تامل درباره معضلات سیاسی جامعه خود می‌اندیشد و روشنفکر ما عجول است و وقت اندیشیدن ندارد. البته فضای حکومتی جامعه ما هم با روشنفکری ستیز کرده است در حالی که هابرماس نماینده جامعه قانون‌مدار و اخلاق است روشنفکر ما نماینده جامعه‌ای آشفته است.

وی تاکید کرد: برداشت هابرماس از اینکه روشنفکر ایرانی فاقد پشتوانه فکری است به نظر صحیح می‌آید. چرا که روشنفکر ما عمل‌گراست و در سیاست وارد شده و بعضا قربانی شده است

این استاد دانشگاه با بیان اینکه بسیاری از سخنان هابرماس در کتاب مکررا بیان شده است. بدون آنکه مفهوم اصلی آن استخراج شود، گفت: به طور مثال بارها در کتاب گفته شده که هابرماس از پوپر تاثیر گرفته است. اما اینکه این تاثیرات دقیقا در چه حوزه‌هایی است بیان نشده است

بهرام دیگر سخنران این نشست ضمن تقدیر از انتشار این کتاب پس از وقفه‌ای 10ساله به برخی از اشکلات محتوایی در اثر اشاره کرده و گفت: به نظر می‌آید که وجه مشترک تمامی مصاحبه‌شونده‌ها در این کتاب جامعه مدنی است. به عبارت دیگر در بسیاری از سخنان جامعه مدنی با حوزه عمومی هابرماس اشتباه گرفته شده است. در حالی که در تفکر هابرماس حوزه عمومی حایز اهمیت است نه جامعه مدنی.

این مدرس دانشگاه در ادامه به چرخش هابرماس از نظرات خود درباره دین اشاره کرد و گفت: هابرماس در ابتدا سه حوزه علم، اخلاق و هنر را در درون فرهنگ‌های سنتی و در مراحل اسطوره‌ای و متافیزیکی قلمداد می‌کند و جدایی آنها را براساس عقلانی شدن جامعه دینی یا مدرنیته می‌داند. اما از سال 1981 در مقالاتی نظر خود را تغییر می‌دهد و معتقد است که این سه حوزه با یکدیگر تعامل دارند و ابزاری در دست سرمایه‌داری می‌شوند و شکل می‌دهند.

بهرام گفت: در کتاب گاهی گفته می‌شود هابرماس ضد مذهب نیست و گاهی به گفته سنتی او از مذهب اشاره می‌شود و این موضوع موجب سردرگمی مخاطب می‌شود. در سال 1988 هابرماس در مقاله‌ای اعتراف می‌کند که دیدگاهش درباره دین و جامعه عجولانه بوده و نظر خود را تغییر می‌دهد این تحول دیالکتیکی که در هابرماس ایجاد شده به مبانی فکری هابرماس و نظریه‌هایش برمی‌گردد.

وی با بیان اینکه در کتاب حاضر زیست جهان در نگاه هابرماس به خوبی نشان داده نشده افزود: البته با توجه به وقفه 10 ساله کتاب در انتشار بهتر بود که این اثر بازنگری می‌شد. هابرماس می‌گوید درماندگی و شکست در انسان توسط دین می‌تواند به سامان برسد و این موضوع باعث می‌شود اندیشمندان هابرماس را به عنوان فیلسوفی که نگرش اسقاطی به دین دارد بپذیرند. هابرماس که سابقه مارکسیستی دارد نظراتش را درباره دین عوض کرده و این برخورد حاکی از نگرش شجاعانه اوست.

مالک شجاعی جشوقانی نیز در ادامه این نشست گفت: درباره مواجهه ایرانیان با فلسفه غرب می‌توان گفت که نگارش کتاب سیر حکمت در اروپا در سال 1310 نخستین تجربه ایرانیان در این باره است. من کتاب «هابرماس و روشنفکران ایرانی» را قدمی رو به جلو می‌دانم. فیلسوفان را به سه قسمت فیلسوفان بیم، مانند هایدگر، فیلسوفان امید مانند دورتی و فیلسوفان بیم و امید مانند هابرماس تقسیم‌بندی می‌کنم و معتقدم مناسب‌ترین فیلسوف برای تحلیل و تفسیر مسائل معاصر ایران هابرماس است.

شجاعی‌جشوقانی ضمن مخالفت با گفته بشیریه درباره مواجهه فرصت‌طلبانه با هابرماس افزود: بیشترین مواجه ایرانیان با فلسفه دوره معاصر بوده است اگرچه این موضوع نشان می‌دهد رویکردهای ما بیشتر آکادمیک و تفننی بوده و اگر کانت خوانده می‌شده به دلیل تدریس آن در دانشگاه بوده است. اما درباره فیلسوفان معاصر استفاده متفکران ایرانی از آنها فرصت‌طلبانه نبوده بلکه ذیل رویکرد ترجمه فرهنگی است بدین معنی که ما مسائل خود را به فلسفه غرب ارایه کرده‌ایم و طبیعی است که در این میان اشتباهاتی رخ دهد البته این اشتباهات هم مبارک است و می‌تواند منجر به مواجهه‌های جدی‌تری شود.

به گفته عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مواجهه ما با فیلسوفان غرب گاهی گزاره‌ای بوده و در این نگاه هابرماس می‌تواند متعلق به قرون مختلف باشد در عین اینکه مساله اساسی آن یعنی تجربه زیسته انسان غربی درک نمی‌شود. رویکرد تاریخی اروپا محور نیز بدین معنی است که اندیشه از غرب شروع شده و خدمات مسلمان تنها ذیل اروپا معنا می‌شود. رویکردهای تئولوژیک، مصادره‌ای، ابزاری از دیگر مواجهه‌های ایرانیان با فلسفه غرب است.

شجاعی‌جشوقانی با تاکید بر اینکه مواجهه ما با اندیشه غرب ناقص است، یادآور شد: به هر حال باید از جایی مواجهه با هابرماس را آغاز کنیم حتی اگر آن را فهم نکنیم. مساله دیگر این است که بسیاری از روشنفکران ایرانی صرفا فعال سیاسی هستند و نمی‌توان کارکرد روشنفکری به آنها داد با این وجود همه تلاش هابرماس این است که از گفتمان بیم‌ها و دلهره‌ها دوری کند و ما نیز باید از این فرصت استفاده کنیم.

قانعی‌راد در بخش پایانی این نشست در پاسخ به برخی از انتقادهای وارده از سوی بهرام درباره تغییر نگرش هابرماس نسبت به دین گفت: هابرماس تنها حرف وبر را درباره عقلانیت ابزاری تکرار کرد و اصلا این‌گونه نبود که عقلانیت ابزاری را کنار بگذارد. بحث هابرماس این است که عقلانیت ابزاری نباید زیست روزمره را استثمار کند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: اصلا اینگونه نبوده که هابرماس استغاثه کرده باشد و از نظرش درباره دین برگشته باشد در واقع هابرماس آنقدر نادان نبوده است بلکه او تنها روی نقش مدنی، مذهب تاکید نداشته که بعدا روی این مساله تمرکز می‌کند. به اعتقاد هابرماس مذهب به شکل‌گیری حوزه عمومی و توسعه عقلانیت فرهنگی کمک می‌کند. عقیده هابرماس به صورتی است که مذهب را ارزیابی می‌کند اما اینکه او را مذهبی یا ضد مذهبی بدانیم اصلا درست نیست.

وی افزود: بازنگری هابرماس روی دین در بخشی از آن اتفاق افتاده است و به این معناست که او هیچگاه نگفته فقط دین می‌تواند راه نجات باشد. هابرماس از زیست جهان ما ریشه‌هایی داشته و روشنفکران ایرانی استفاده فرصت‌طلبانه از او نداشته‌اند. اینکه امروز می‌توانیم درباره نقش دوگانه مذهب در حوزه عمومی سخن بگوییم ماحصل تلاش‌های روشنفکران ایرانی است و اتفاقا روشنفکران ما فکر کرده‌اند و بین سیاست و نظریه دویدند بنابراین نباید نگاه آکادمیک تحقیرکننده به آنها داشته باشیم.

قانعی‌راد در پایان گفت: طبیعی است که روشنفکر ایرانی مانند روشنفکر غربی نباشد ما باید در عین توجه به میراث غربی پشتوانه فکری و شرایط خودمان را بررسی کنیم. ما از هابرماس بسیار آموختیم و گفت‌وگوی درون فرهنگی را با او تجربه کردیم. 

نظر شما