شناسهٔ خبر: 47270 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

اصالت عمل/ به مناسبت ورود پراگماتیسم به دایره‌المعارف فلسفه

«اصالت نتیجه» را روشن‌ترین تعبیری دانسته‌اند که می‌توان درباره پراگماتیسم استفاده کرد. این جنبش هنگامی در آمریکا ظهور کرد که در دوره بعد از جنگ داخلی استعدادهای فرهنگی مردم کم کم بیدار شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه فرهیختگان؛  گروه اندیشه زمانی که در یکی از روزهای پایانی نوامبر 1909 مفهوم «پراگماتیسم» به‌عنوان یک فلسفه آمریکایی وارد دایره‌المعارف فلسفه شد، شاید در سنت فلسفه تحلیلی تاثیرگذاری آن چنین به نظر نمی‌آمد. اما از قضا پراگماتیسم که محصول اندیشه و فلسفه آمریکایی بود، توانست خود را در مقابل سنت فلسفه اروپایی قرار دهد. صاحب اصلی این فلسفه را چارلز سندرس پیرس، دانشمند و فیلسوف آمریکایی دانسته‌اند که هر چند تنها پنج سال پس از ورود این مفهوم به دایره‌المعارف فلسفه زنده بود، توانست با نظرات خود بر کسانی چون ویلیام جیمز و جان دیویی تاثیر بگذارد و آنان نیز ادامه‌دهنده این سنت فلسفی شدند.
«اصالت نتیجه» را روشن‌ترین تعبیری دانسته‌اند که می‌توان درباره پراگماتیسم استفاده کرد. این جنبش هنگامی در آمریکا ظهور کرد که در دوره بعد از جنگ داخلی استعدادهای فرهنگی مردم کم کم بیدار شد. در مدتی طولانی، فعالیت‌های فلسفی در آمریکا صرفا در زمینه فلسفه‌های اروپایی بود. در آغاز قرن 19 الکساندر دوتوکویل گفته بود در ایالات متحده آمریکا به عنوان کشوری متمدن فلسفه جدی گرفته نشده است.  واژه پراگماتیسم مشتق از واژه یونانی Pragma به معنی عمل است. مقصود پیرس از به کار بردن این واژه روسی برای حل کردن ارزشیابی مسائل عقلی بوده؛ اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرده است. در روش پراگماتیسمی مطلقا هیچ چیز تازه‌ای وجود ندارد. پراگماتیسم بیانگر رویکردی کاملا آشنا در فلسفه؛ یعنی همان رویکرد تجربه‌گرایانه است.
پراگماتیست‌ها، برخلاف سایر روش‌های فلسفی، از تحقیق و بررسی در کل عمل اجتناب می‌ورزند و به جای آن به آزمایش نتایج می‌پردازند؛ یعنی پس از عملی شدن فکر، نتایج به دست آمده را  می‌سنجند. به نظر آنان «نتیجه» اصل است؛ نه اصول لایتغیر و رفتن از راه‌های انعطاف‌ناپذیر معین برای رسیدن به «نتیجه مطلوب»؛ و به این ترتیب مقید به لایتغیر بودن اصول نیستند.  این مکتب اصالت عمل نامیده می‌شود و قضیه‌ای را حقیقت می‌داند که دارای فایده عملی باشد. به دیگر سخن حقیقت عبارت است از معنایی که ذهن می‌سازد تا به وسیله آن به نتایج عملی بیشتر و بهتری دست یابد. این موارد از جمله نکته‌هایی است که در هیچ مکتب فلسفی دیگری صریحا مطرح نشده است.
عملی بودن برای فلسفه عمل‌گرایی جنبه محوری دارد. بنابر دیدگاه پیرس مفهومات در واقع «نقشه‌های علمی» و موازینی جهت ارائه «تفسیر» از تجربیات بوده و اعتقادات نیز «فرضیه‌هایی» برای توضیح آنها هستند. پیرس با رد این نظر که دانش را می‌توان مستقیم و بدون اتکا بر تجربه کسب کرد «عادات» را پیش‌زمینه‌هایی ضروری برای تفسیر و شناخت از تجربیات قبلی و ایجاد حرکت‌های آگاه و منطقی در حطیه فعالیت‌های علمی می‌داند. به نظر وی فرضیه‌های بشری عمدتا بر مبنای تطابق با «موازین عقلانی» شکل می‌گیرند و لزوما با واقعیات خوانایی ندارند.

نظر شما