شناسهٔ خبر: 47421 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

دچار نظریه‌زدگی هستیم

نشست نظام ارباب غایب؛ با سخنرانی داریوش رحمانیان علی‌اصغر سعیدی، حمید عبداللهیان و مصطفی عبدی برگزار شد.

فرهنگ امروز/ خالدکریم زاده: نظریه‌پردازی درباره تاریخ ایران و مفهوم‌پردازی درباره واقعیت‌های آن به دلایل گوناگون مخاطره‌انگیز و پر دردسر است و با این همه برخی صاحب‌نظران خطر می‌کنند و می‌کوشند بیانی نظری برای تاریخ متکثر، چندپاره، طولانی‌مدت و پرفراز و نشیب ایران در دوره‌های طولانی یا میان‌مدت برسازند. حمید عبداللهیان، استاد گروه علوم ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در کتاب «نظام ارباب غایب» که در اصل رساله دکترای اوست، چنین کرده است. او در این کتاب با رد دیدگاه‌هایی که مفهوم طبقه را از تاریخ ایران حذف می‌کنند، به معنای خاصی این مفهوم را باز می‌گرداند و می‌کوشد در توضیح شیوه مالکیت زمین در ایران و ارتباط آن با نظام سیاسی و اقتصادی، مفهوم تازه‌ای برسازد. جلسه نقد و بررسی کتاب بحث‌برانگیز حمید عبداللهیان عمدتا به نقد نظریه‌هایی اختصاص داشت که کوشیده‌اند تاریخ ایران را مفهوم‌سازی کنند، در راس ایشان نظریه استبداد ایرانی و جامعه کوتاه‌مدت محمدعلی همایون کاتوزیان. در این نشست که دوشنبه سوم آبان ماه گروه جامعه‌شناسی تاریخی انجمن جامعه‌شناسی برگزار شد، غیر از خود نویسنده، علی‌اصغر سعیدی استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، داریوش رحمانیان استاد تاریخ دانشگاه تهران و مصطفی عبدی استاد جامعه‌شناسی دانشگاه قشم سخن گفتند که روایتی از آن از نظر می‌گذرد:

از تکامل فئودالیسم تا دولت خودکامه استبدادی

مصطفی عبدی

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد قشم

در ابتدا مصطفی عبدی به شرح مختصری از مهم‌ترین تلاش‌های صورت گرفته در حوزه جامعه‌شناسی تاریخی ایران پرداخت. او مفهوم‌پردازی‌های ارایه شده از واقعیت‌های تاریخی جامعه ایران را در قالب سه پارادایم فئودالی، آسیایی و پسامدرن دسته‌بندی کرد و گفت: مهم‌ترین مطالعات صورت گرفته در پارادایم اول از آن ایران‌شناسان روسی است که پس از کنفرانس لنینگراد درصدد تطبیق تکامل تک‌خطی پنج مرحله‌ای بر تاریخ ایران برآمدند.
وی در ادامه نظریه‌پردازی‌های انجام شده در سه پارادایم را این گونه شرح داد: فرهاد نعمانی اقتصاددان ایرانی نیز با همین رویکرد ایران‌شناسان روسی، اثری به نام «تکامل فئودالیسم در ایران» خلق کرد. پارادایم دوم کار خود را با نقد پیش‌فرض‌های پاردایم اول آغاز کرده و دو مفهوم «فئودالیسم» و «مالکیت خصوصی» محور نقدهای پارادایم آسیایی به پارادایم اول و نظریه‌پردازی‌های بعدی را تشکیل داد. پس کسانی چون احمد اشرف، یرواند آبراهامیان و محمدعلی همایون کاتوزیان با نقد این پیش‌فرض‌ها در جست‌وجوی مشخصه‌های ساختارهای اجتماعی جامعه‌ای با تسلط شیوه تولید آسیایی تحقیقات و تالیفات متعددی را انجام دادند. دولت خودکامه استبدادی و عدم وجود مالکیت خصوصی و طبقه اجتماعی مستقل از ساختار دولت مهم‌ترین پیش‌فرض‌های پارادایم آسیایی را تشکیل داد. اما از آن میان نگاه آبراهامیان به مفهوم دولت و چگونگی تسلط آن بر مردم متفاوت از دولت خود کامه دیگر محققین این سنت است. پارادایم سوم نیز با بهره‌گیری از یافته‌های دو پارادایم پیشین و نقاط ضعف و قوت پیش فرض‌های آنها به طرح روایت خود از واقعیت‌های تاریخی ایران می‌پردازد.
عبدی یادآور شد: این مطالعات متاخرتر را که توسط عباس ولی و حمید عبداللهیان در دو تحقیق مجزا صورت گرفته در دسته‌ای دیگر با نام پارادایم ایران‌شناسی به اصطلاح پسامدرن قرار می‌دهم. به دلیل تفصیل بررسی مشخصه‌های بینش و روش‌شناسی پارادایم به اصطلاح پسامدرن، شرح چگونگی قرار گرفتن دو مفهوم‌پردازی متاخرتر (فئودالیسم ایرانی و نظام ارباب غایب) در این پارادایم را به مجالی دیگر موکول می‌کنم. در پارادایم به اصطلاح پسامدرن ابتدا عباس ولی با نقد دوگانه‌های فئودالی/ آسیایی درصدد مفهوم‌پردازی از درون واقعیت تجربی تاریخ اجتماعی ایران با نگاهی درونی (امیک) برآمده و مفهوم «فئودالیسم ایرانی» را برای روایتگری واقعیت‌های تاریخی ایران پیشاسرمایه‌داری برگزید، و سپس حمید عبداللهیان با استناد به بینش و روش پسامدرن لیوتار پس از نقد مفصل مهم‌ترین پیش‌فرض‌های ایران‌شناسان مارکسیست به اصل واقعیت تجربی- تاریخی ایران پیشاسرمایه‌داری رجوع کرده است.
مصطفی عبدی بینش و روش عبداللهیان را نیز درونی (امیک) خواند و گفت: عبداللهیان برخلاف آن دو سنت پیشین درصدد است تا حد ممکن بدون هیچ پیش‌فرض پیشاتجربی ویژگی‌های واقعیت‌های تاریخی جامعه ایران را شناسایی کند، پس در آغاز به بررسی انتقادی یکی از مهم‌ترین پیش‌فرض‌های ایران‌شناسان مارکسیست که همان وجود دولت خودکامه است می‌پردازد، و پس از آن به این مساله می‌رسد که در روایت‌ها و تحقیقات سنت‌های قبلی از بررسی روابط و مناسبات اجتماعی بین طبقات غفلت شده است. پس نظریه نظام ارباب غایب دقیقا از همین نقطه به تحلیل و روایتگری تاریخ اجتماعی ایران وارد می‌شود، و از این منظر نوع خاصی از مناسبات اجتماعی، روابط طبقاتی و مالکیت را می‌یابد که خاص جامعه ایران بوده و براساس همین ویژگی‌ها می‌توان نام «نظام ارباب غایب» را بر آن نهاد. شارح این نظریه همچون پیشگام پسامدرن خود لیوتار، معتقد به وجود هیچ فراروایتی در تبیین واقعیت‌های تاریخی ایران نیست. زیرا عبداللهیان برای ارایه روایتی معتبرتر و نه جامع‌تر که دربرگیرنده تمام واقعیت و فراتر از روایت‌های دیگر باشد، تلاش کرده است.

پژوهشگران تعمدا طبقه را در ایران نادیده می‌گیرند

حمید عبداللهیان

استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

در ادامه حمید عبداللهیان، نویسنده کتاب نظام ارباب غایب با شرح چگونگی تحقیق و نگارش، نظریه نظام ارباب غایب سخنان خود را آغاز کرد و گفت: برای نگارش رساله دکتری، در بررسی مقدماتی به این نتیجه رسیده بودم که اشکالاتی در تاریخ‌نگاری ایران وجود دارد. در این حوزه مطالعاتی دو سنت بیشتر وجود ندارد؛ یکی توسعه‌گرا و دیگری مارکسیستی که اتفاقا در سنت دوم حدود سی سال از طرح مفهوم شیوه تولید آسیایی ممانعت به عمل آمده است. ملاقات و گفت‌وگو با کسانی چون سمیرامین، گوندرفرانک، والرشتاین نه‌تنها این اشکالات را برطرف نکرد، بلکه فهم من از تاریخ اجتماعی ایران را با سردرگی‌های بیشتری مواجه کرد، چون برخی از مارکسیست‌ها مفاهیمی را مانند عدم وجود شهر در ایران (اشرف) و... مطرح می‌کردند، که به نظر با واقعیت‌های تاریخی ایران مطابقت ندارد، بنابراین از این رویکردهای مارکسیستی و توسعه‌گرا بریده و به سمت رویکرد دیگری در حوزه جامعه‌شناسی تاریخی ایران رفتم، در این فرآیند گفت‌وگو با اسکاچ پل و مارگارت سامر (بخش جامعه‌شناسی تاریخی انجمن جامعه‌شناسی امریکا) من را به این ایده سوق داد که به نظر، پژوهشگران پیشین تعمدا، طبقه را در مطالعات تاریخی ایران نادیده گرفته‌اند. از همین رو این پرسش‌ها در ذهنم خطور کرد؛ مگر می‌شود طی یک تاریخ دو هزار ساله در ایران مالکیت خصوصی وجود نداشته باشد؟ مازاد تولید چگونه از مناسبات و ساختار اجتماعی روستایی خارج می‌شده است؟
نگهداری زمین به جای زمینداری
طرح این پرسش‌ها و یافتن پاسخ آنها در نهایت من را به این نقطه رهنمون شد که مفهوم زمینداری در ایران با اروپا متفاوت بوده است. در اروپا شکل مناسبات اجتماعی زمینداری Landowning (مالکیت خصوصی زمین) بوده و در ایران Land Holding (نگهداری زمین). در اروپا رعایا بخشی از زمین بودند و فئودال‌ها آنها را با زمین خرید و فروش می‌کردند. بر این اساس در تحلیل مارکس و مارکسیست‌ها وقتی نظام فئودالیسم فرو می‌پاشد نیروی کار آزاد شده و رعایا در شهرها دنبال کار می‌گردند و در نهایت طبق آنچه مارکس می‌گوید نیروی کار با پول خرید و فروش می‌شود، در نهایت روابط صنعتی شدن و سرمایه‌داری شکل می‌گیرد. اما در ایران تا زمان قاجار Land Holding بوده که اشکال آن هم در دوره‌های مختلف متفاوت بوده است (تیول، سیورغال و اقطاع) و در این شکل از مناسبات اجتماعی کسانی بودند که دولت مرکزی امکان استفاده و بهره‌برداری از زمین‌ها را به آنها می‌داد. شدیدترین نوع استثمار و خروج مازاد تولید هم توسط همین Land Holderها انجام می‌شد، زیرا در این شکل وقتی کسی مالک زمین نباشد به فکر آبادانی آن نیز نخواهد بود، پس در زمان در اختیار داشتن مالکین زمین حداکثر استثمار و خروج مازاد تولید انجام می‌شده است. در نتیجه این غلط است مالکیت خصوصی به معنایی که مارکسیست‌های آسیایی می‌گویند وجود نداشته، مالکیت بوده اما شکل آن متفاوت بوده است. پس در تاریخ ایران هم طبقه وجود داشته است.
در جست‌وجوی صلح جویی
در ادامه عبداللهیان گفت: مفهوم دیگر که در این مطالعه خیلی نظر من را جلب کرد، مفهوم «دولت» بود. در مطالعه کسانی چون کاتوزیان «مفهوم دولت استبدادی» بسیار تکرار شده است. در مواجه با مفهوم دولت استبدادی نزد کسانی چون کاتوزیان این پرسش در ذهن من ایجاد شد که چگونه ممکن است به راحتی این خصلت خودکامه بودن را بر دولتی با تاریخ و تمدن دوهزارساله دریک دوره بسیار طولانی نسبت داد؟ اگر چنین است باید آثار و اسنادی از این خودکامگی و زورگویی را در تاریخ ایران باستان یافت، پس من در جست‌وجوی آثار استبداد و خودکامگی در تاریخ دولت و تمدن‌هایی چون هخامنشی گشتم، اما مصادیقی بر اثبات این خصیصه (استبداد) در آن عصر نیافتم، این تاریخ وجود داشت تا اسکندر با هجوم خود بر شرق سمت و سوی تاریخ تمدن شرق را به سمت غرب تغییر داد. با این وجود بر این باور بودم که باید رگه‌هایی از خصایص دولت هخامنشی در تاریخ پس از اسکندر نیز در ایران وجود داشته باشد، البته احتمالا باید اشکال آن تغییر کرده باشد. در مطالعات خود با مشاهده خصایص فرهنگی و منش‌های اجتماعی چون آیین پهلوانی و شیوه پذیرش اسلام توسط ایرانیان به این مساله دست یافتم که ایرانیان همیشه به دنبال صلح‌جویی و مدارا بودند. این مطالعات من را به اینجا هدایت کرد که به لحاظ تاریخی و نظری رگ و ریشه‌ای از دولت استبداد یافت نشد، سپس از منظر عملی نیز دیدگاه‌های کسانی چون کاتوزیان در خصوص دولت استبدادی را بررسی کردم، در همین زمینه این پرسش مطرح شد که به لحاظ عملی مگر ابزار یک دولت استبدادی دسترسی داشتن بر تمام نقاط کشور نیست؟ مگر دولت مرکزی نباید سلطه خود را با ابزار نظامی در همه جا داشته باشد؟ این مشخصه را در کجای تاریخ ایران می‌توان یافت؟ این پرسش‌ها درحالی طرح شده بود که حتی در دوره هخامنشیان- که بیشترین قوای نظامی را داشتند- اسنادی بر زورگویی و خودکامگی یافت نشده بود، در حالی که اگر بنابر خودکامه بودن بود، به واسطه همین قدرت بسیار قوی، هخامنشیان باید خودکامه‌ترین دولت در تاریخ ایران می‌بودند.  عبداللهیان با تاکید بر موضوع فقدان مرکزی در تاریخ ایران گفت: پس از ورود اسلام نیز، در حدود هشتصد سال ایران فاقد یک دولت مرکزی بود و در این دوران حتی نامی از ایران نبوده است. پس در این عصر هم که حتی نامی از کشور مشخصی به نام ایران نبود، دولت مرکزی مشخصی وجود نداشته که خودکامه باشد. اگر دولتی هم بود، خارجی بوده است، پس براین اساس دولت خودکامه مرکزی در تاریخ ایران هشتصد سال کجاست؟
استبداد گسسته
طبق بیان عبداللهیان براساس مصادیق تاریخی مشخص هم برنظریه توسعه گراها نقد وارد است و هم بر نظر مارکسیست‌ها. اوگفت: براساس یافته‌های تجربی من تا ١٩٠٠ میلادی در ایران Land Holding بوده و بعدا به تدریج تحت سلطه انگلیس‌ها و روس‌ها جامعه ایران از آن حالت سنتی در می‌آید، دولت قاجار به‌شدت ضعیف شده و شروع می‌کند بر فروش زمین‌ها، خریدارهای این زمین‌ها نیز تجار بودند. پس دوره‌ای در تاریخ ایران LandHolding (نگهداری زمین) ولی بعد از یک دوره‌ای هم Landowning (مالکیت خصوصی زمین) شکل می‌گیرد. تا ١٩٦٤ م / ١٣٤٢ خورشیدی بعضی مالکین تا حدود ٣٠٠ روستا را مالک بودند. در این نظام مالکیت و روابط تولید نیز براساس پنج عامل تولید (زمین، آب، بذر، نیروی کار و ابزار)، مکانیزم توزیع محصول صورت می‌گرفته که طبق آن تنها یک‌پنجم تولید یا حتی در برخی نقاط کمتر از آن سهم نیروی کار بود. پس این سوال پیش می‌آمده؛ مابقی محصول که چهارپنجم آن بوده به کجا می‌رفته است؟ مابقی به شکل مازاد تولید به شهرها منتقل شده و در تجارت به کار گرفته می‌شد. این روایت من از مناسبات اجتماعی و روابط تولید در ایران پیشاسرمایه‌داری است که برخلاف مارکسیست‌ها درصدد تطبیق دوره‌های تکاملی خطی بر تاریخ ایران نبوده است. در این روایتگری، من مدعی رد همه روایت‌ها و ارایه روایتی جامع نیستم، چراکه همه روایت‌ها ضمن وارد بودن انتقاداتی بر آنها، وجوهی از واقعیت را بازنمایی می‌کنند. مثلا اگر انتقاداتی بر فرض بنیادینی به نام دولت استبدادی خودکامه مطرح می‌شود، به معنای آن نیست که به یکباره باید این مفهوم را کنار گذاشت. براساس یافته‌های من دولت استبدادی گرچه همیشه و به طور کامل نبوده، اما به صورت گسسته در تاریخ ایران رویت‌پذیر است. پس از این منظر فکر کردم روایت من هم می‌تواند روایتی دیگر از تاریخ اجتماعی ایران باشد، که می‌تواند پژوهشگران را در امر پژوهش و شناسایی خصایص تاریخ اجتماعی ایران راهبر باشد. علاوه بر این روایت ادعای دیگر من این است که برخلاف آنچه که چارلز تیلی می‌گوید می‌توان از رشته مستقلی به نام جامعه‌شناسی تاریخی سخن به میان آورد، چون هم نظریه و هم روش دارد.

نقد کاتوزیان

علی اصغر سعیدی

استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

علی اصغر سعیدی سخنان خود را با طرح یک نقد اساسی بر عبداللهیان مطرح کرد، او گفت بزرگ‌ترین نقد این است که دکتر عبداللهیان چرا پس از نگارش رساله دکترای خود و انتشار آن به شکل کتاب آن را رها کرده و ادامه نداد نکته حایز اهمیت دیگر در این حوزه آن است که؛ چرا به این نوع کتاب‌ها بیشتر توجه می‌شود؟ دلیل این امر توجه جامعه ما به مباحث تاریخی است. اما این توجه به معنای آن نیست که روایت عبداللهیان مورد توجه و بررسی یا تایید قرار می‌گیرد، اما از نظر من نکته مهم این کتاب آن است که کار کاتوزیان را مورد نقد قرار می‌دهد. اما با این وجود چرا آنقدر تلاش‌های کاتوزیان مورد توجه قرار می‌گیرد؟ درست است که نقدهای متعددی بر روایت استبداد خودکامه کاتوزیان مطرح می‌شود، اما بازهم این دیدگاه، بیشتر مورد تایید قرار می‌گیرد. یک بخش اساسی این پاسخ به آن برمی‌گردد که کسانی که در این حوزه جامعه‌شناسی تاریخی کار می‌کنند، روایتی را مطرح کرده و آن را رها کرده و دنبال نمی‌کنند. مارکسیست‌ها و غیر مارکسیست‌ها همه وقتی با نقدی مواجه شده‌اند، کارشان از ادامه و گسترش بازمانده است. حتی عبداللهیان نیز پس از دکترای خود این روایت را رها کرده است، اما کاتوزیان تمام‌قد پشت تئوری خود ایستاده و آن را در بخش‌های مختلف گسترش داده است.

مالکیت خصوصی و ضبط یک‌شبه
سعیدی در ادامه به مساله مالکیت اشاره کرد و گفت؛ وقتی که دکتر عبداللهیان در خصوص مالکیت خصوصی در تاریخ ایران بحث می‌کند، پدیده‌ها و مصادیق پیرامون، حداقل در همین تاریخ معاصر نشان می‌دهد که مالکیت خصوصی حتی در حوزه صنایع بزرگ همچون کفش ملی، مس سرچشمه و... بوده اما این موارد یک شبه توسط پادشاه از این ملاکین گرفته شده است. و اگر بحث از وجود مالکیت خصوصی به میان می‌آید چگونه می‌توان با این مصادیق مواجه شد؟
سعیدی گفت: در تطبیق بسیاری روایت‌های جدید با مطالعات موردی تاریخی پی به اشتباهات فاحشی در این روایتگری‌های جدید می‌توان برد، مثلا دسته‌بندی‌های غلطی در کارهای کسانی چون آبراهامیان یا خطاهای بسیار فاحشی که در کارهای کسانی چون عباس میلانی، فرد هالیدی و عباس ولی مشاهده می‌شود. از این جهت من همدلی‌هایی را با روایت کاتوزیان دارم که علاقه ندارم وجود داشته باشد و دوست دارم روایت‌های جدید نیز مطرح شود. تلاش برای طرح روایت جدید در کار عبداللهیان نیز با نقد کاتوزیان شروع می‌شود که حذف آن از کار عبداللهیان مشکلی در آن ایجاد نمی‌کند. با این وجود روایت عبداللهیان نیز یک روایت جدید است، که او وقتی می‌گوید این هم روایتی است در کنار روایت‌های دیگر این مساله ایجاد می‌شود که ما چطور از میان روایت‌های مختلف؛ روایت معتبرتر را انتخاب کنیم. به نظرم برای این کار به نظر هابرماس باید رجوع کرد و بر این اساس این وفاق عالمان است که یک روایتی را برتر قرار می‌دهد. و به نظر من الان وفاق عالمان روی روایت آقای کاتوزیان است.

وفاقی در مورد کاتوزیان وجود ندارد

داریوش رحمانیان

استاد تاریخ دانشگاه تهران

داریوش رحمانیان دیگر سخنران این نشست با تاکید بر اینکه بررسی یک دستگاه نظری و چنین مفهوم‌پردازی‌هایی فرصت بیشتری را نیاز دارد بحث خود را با رد گونه‌شناسی عبدی از نظریه‌های جامعه‌شناسی تاریخی مطرح کرد و گفت: روایت عبداللهیان بنابر گونه‌شناسی عبدی، نظر سعیدی و خود عبداللهیان روایتی در کنار روایت‌های دیگر معرفی شد. از این منظر قرار دادن روایت عبداللهیان در کنار کلان روایت کاتوزیان و مقایسه با آن یک خطای روش‌شناختی است. چون کاتوزیان یک کلان روایت از تاریخ ما ارایه می‌دهد که عبداللهیان چنین ادعایی را ندارد و خوشبختانه در این دام نمی‌افتد و دقیقا این هنر او است این هم که دکتر سعیدی می‌گوید در خصوص کاتوزیان بین علما وفاق است، باید گفت که اولا چنین وفاقی نیست اگر هم‌چنین وفاقی است به گمان من ناشی از این است که ما گرفتاری‌هایی داریم در عرصه علمی و توان پژوهشی کم است. دچار انفعال شده‌ایم در مقابل کلان روایت‌های بی‌پایه‌ای چون روایت کاتوزیان.
سرآغاز تاسیس جامعه‌شناسی تاریخی در ایران
رحمانیان در مقایسه روایت عبداللهیان با روایت کاتوزیان نیز چنین گفت: روایت کاتوزیان از سه هزار سال تاریخ مدون ما یک روایت ساده و ماشینی ارایه می‌دهد. در روایت کاتوزیان تاریخ ما تبدیل به طبیعت می‌شود. در این روایت من چیزی به نام تاریخ نمی‌بینم، در حالی که در روایت عبداللهیان من تاریخ می‌بینم، از این رویکرد امکان تاسیس جامعه‌شناسی تاریخی انتظار می‌رود، اگر ادامه پیدا کند. در حالی که از آن رویکرد (کاتوزیان) چنین چیزی نمی‌توان توقع داشت، رویکرد کاتوزیان بن بست است و راه را بر تاسیس جامعه‌شناسی تاریخی در ایران می‌بندد. بنابراین روایت دکتر عبداللهیان راستین و علمی است. البته من در جزییات این روایت با دکتر عبداللهیان اختلاف نظر بسیاری دارم، و بر این باورم عبداللهیان در تحلیل‌هایی که از پدیدار شدن نظام ارباب غایب ارایه می‌کند، در جاهایی غفلت می‌کند از تنوع جغرافیایی ایران، و البته داده‌ها و شواهد به ایشان اجازه نمی‌داده بگوید نظام ارباب غایب در چه پهنه‌ای از ایران وجود داشته و بر روند رشد مالکیت خصوصی به معنایی که می‌گوید تاثیر گذاشته است.
رحمانیان گفت: نکته مهم دیگر اینکه در کشور ما هم تاریخ به‌شدت عقب مانده است و هم جامعه‌شناسی و به همین دلیل هم ما چیزی به نام جامعه‌شناسی تاریخی در کشورمان نداریم، البته کارهایی صورت گرفته که کفایت نمی‌کند برای تاسیس جامعه‌شناسی تاریخی، آقای دکتر عبداللهیان یک کوششی خجسته است در این مسیر اما متاسفم که ایشان این کوشش را ادامه نداده و در حوزه‌های دیگر رفته است.
نیاز به مفهوم‌سازی داریم
رحمانیان با تاکید بر اینکه تاریخ ایران نیاز به مفهوم‌سازی دارد، گفت: من نمی‌گویم نباید از مطالعات و یافته‌های غربی‌ها استفاده کرد، اما مفهوم‌سازی‌های آنها براساس تاریخ خودشان بوده است. و براساس آن مدل و ابزار تحلیلی کارآمد ساخته‌اند، ما این کار را انجام نداده‌ایم از قبل قرن حدود ١٦ و ١٧ شواهد و داده‌های تاریخی کم است اما بعد از آن زیاد می‌شود، اما با این وجود ما در این زمینه‌ها کارهای کمی کرده‌ایم، با این وجود این کارها کم‌کم درآینده راه را برما می‌گشایند. رحمانیان گفت: ما به لحاظ تاریخ مفهوم با این مشکل مواجه هستیم که؛ مارکسیست‌ها مساله‌شان این بود که ایران پیش از سرمایه‌داری را باید با چه مفهومی مطالعه کرد؟ نظام آسیایی یا فئودالیسم؟ در این راستا دو روایت شکل گرفت که طرح آن از حوصله این جلسه خارج است. اما این دو مفهوم ادعا می‌کنند، که تاریخ دراز مدت ایران را می‌خواهند تحلیل کنند، اما عبداللهیان از نظام ارباب غایبی سخن می‌گوید که از اواخر قرن ١٩ وجود دارد. زمانی که دولت ناصری دچار بحران می‌شود و مجبور به فروش خالصجات می‌شود. قبل از عبداللهیان نیز کسانی به این موضوع پرداخته بودند اما کسی آن را تبدیل به یک مفهوم برای تبیین این دوره تاریخ صدو پنجاه ساله نکرده بودند، اما عبداللهیان این مفهوم‌سازی را انجام داد. البته این مساله را که ارباب در شهر نشسته است، احمد اشرف از روی دیگر سکه دیده بود. عبداللهیان این حضور اربابان در شهر را برای تبیین مناسبات روستایی به‌کار گرفته و احمد اشرف نیز از آن برای تبیین عقب ماندگی ایران و عدم توسعه نهادهای مدنی و شهری بهره‌برداری کرد. نکته دیگر اینکه برخلاف کلان روایت فرهاد نعمانی، کاتوزیان و حتی عباس ولی، حمید عبداللهیان یک مفهوم و نظریه برای دوره کوتاهی از تاریخ یعنی بعد از قرن ١٩ م می‌سازد.
دچار نظریه‌زدگی هستیم
رحمانیان در بخش دیگری از سخنش گفت: ما دچار نظریه‌زدگی هستیم و من بر این باورم ذهنیت کسانی چون کاتوزیان با آن شرق شناسان اروپایی تفاوتی ندارد، تنها تفاوت آنها با کسانی چون پطروشفسکی آن است که ملیت شان ایرانی است. چون ذهنیتی دارای عناصر اروپا محوری و تکامل‌گرایانه دارند، که کلان روایتی به لحاظ تاریخی ارایه می‌کنند که با رجوع به تاریخ باستان این مساله بی‌پایه بودن آن آشکار می‌شود. رحمانیان در اشاره به نتایج تحقیقات خود به ساخت دو مفهوم برای بررسی تاریخ اجتماعی ایران توسط خودش اشاره کرد؛ این دو یکی مفهوم «خاندانی» و دیگری مفهوم «قبیله‌ای» است. به گفته او تاریخ ایران دو دوره متمایز خاندانی و قبیله‌ای را تجربه کرده است. از زمانی که وارد تاریخ قبیله‌ای می‌شویم، مالکیت در تاریخ ایران متزلزل می‌شود و تبدیل می‌شود بر نگهدارنده زمین، اما در دوره خاندانی، مالکیت مستقل بر مبنای قانون وجود داشته است. رحمانیان در پایان گفت: در کتاب عبداللهیان یکی از گروه‌های اصلی قدرت یعنی روحانیون غایب هستند و بحثی از آنها به میان نیامده است.
کاتوزیان همان ویتفوگل است
آخرین منتقد روایت نظام ارباب غایب، مصطفی عبدی بود که با ضرورت بررسی، بحث و نقد مفهوم‌پردازی‌ها و نظریه‌پردازی‌های اندیشمندان ایرانی بحث خود را آغاز کرد و گفت: چنین بررسی‌هایی برای گام برداشتن در مسیر فایق آمدن بر مساله فقر نظریه‌پردازی در ایران ضروری است. عبداللهیان در نقد کاتوزیان می‌گوید، او روایتی متفاوت از همتایان غربی خود آغاز می‌کند، اتفاقا من در بررسی مقایسه‌ای - تطبیقی دستگاه نظری کاتوزیان و ویتفوگل به این نتایج رسیده‌ام که اصلا کاتوزیان هیچ روایت مستقل و نوعی ندارد، بلکه بخش دیگری از سخنان ویتفوگل را که در انتهای کتابش با استناد به مارکس مطرح می‌کند را گرفته و در بحث چگونگی شکل‌گیری دولت استبدادی شرح می‌دهد و به نام خود ثبت می‌کند. همچنین سایر مفاهیم دستگاه نظری کاتوزیان به جز یک مفهوم در دستگاه نظری ویتفوگل نیز مطرح شده و کاتوزیان از نظر من فقط مفاهیم و نظریه‌های ویتفوگل را در تحلیل تاریخ ایران صرفا عملیاتی کرده است. پس نمی‌توان گفت که کاتوزیان روایتی متفاوت مطرح می‌کند، بلکه روایت ویتفوگل را تکرار می‌کند. در کار دکتر عبداللهیان اشاره شده که با نقد پیش‌فرض‌های روایتگری‌های پیشین آغاز شده است، اما عملا فقط پیش فرض پارادایم ایرانشناسی آسیایی نقد شده است.
نقض مالکیت خصوصی در تاریخ معاصر
عبدی در ادامه به روایت عبداللهیان پرداخت و گفت: عبداللهیان سخن از مالکیت خصوصی در سده‌های اخیر به جای نگهداری مالکیت زمین به میان می‌آورد در حالی که همانطور که دکتر سعیدی نیز اشاره کردند در همین دوره معاصر نیز شاهد نقض مالکیت خصوصی توسط پادشاه و دولت بوده‌ایم، مثلا رضاشاه از همین طریق تبدیل به بزرگ‌ترین مالک شد، این موارد نقض مالکیت خصوصی چگونه قابل تبیین است؟ نکته حایز اهمیت در کار عبداللهیان این است که او برخلاف مارکسیست‌ها که اصل وجود یا عدم وجود طبقه را مبنای تحلیل مناسبات اجتماعی قرار داده‌اند، به روابط تولید و نقش آن در مناسبات تولید و روابط طبقاتی توجه کرده است.
روایتی پسامدرن
عبدی در انتهای بحث خود در پاسخ به نقد دکتر رحمانیان بر قرار دادن نظریه نظام ارباب غایب در گونه ایرانشناسی پسامدرن گفت که این طبقه‌بندی از سوی من انجام شده است و نه دکتر عبداللهیان، و این من هستم که او را پست مدرن خوانده‌ام و برای این گونه‌شناسی خود نیز دلایل و مصادیقی را دارم و براساس اصولی که بیانگر مشخصه‌های پارادایم به اصطلاح پست‌مدرن است او و عباس ولی را در این پارادایم قرار می‌دهم. دقیقا از همان منظر که دکتر رحمانیان این بحث را رد کرد نیزقابل دفاع است چون عبداللهیان می‌گوید روایت‌های پیشین را رد نمی‌کنم و این درست است که بر آن روایت‌ها و پیش‌فرض‌های آنها نقد وارد است، ولی این به آن معنا نیست که آن روایت‌ها هیچ وجوهی از واقعیت را بازنمایی نمی‌کنند و به طور کامل فاقد اعتبار هستند، بلکه ادعای اصلی عبداللهیان براساس آن اصل لیوتار این است که هیچ کلان‌روایتی وجود ندارد و می‌گوید «من نیز مدعی طرح یک کلان روایت نیستم و در کنار روایت‌های دیگر من نیز روایت خودم را مطرح می‌کنم». پس از این منظر به بینش و روش‌شناسی پست مدرن نزدیک شده است.

روزنامه اعتماد

نظر شما