شناسهٔ خبر: 47518 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

جامعه مدرن یک جامعه مراقبتی است/ فوکو و علوم انسانی

مقدم حیدری، عضو هئیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی گفت: به عقیده فوکو جامعه ما جامعه نمایش نیست بلکه جامعه مراقبت است و همه ما در یک ماشین قدرت و سراسربین قرار داریم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست فوکو و علوم انسانی عصر روز چهارشنبه  در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

غلامحسین مقدم حیدری در ابتدای این نشست درباره «نظریه قدرت- معرفت و سراسربین» سخنرانی کرد. وی گفت: فوکو در کتاب «تولد زندان» می گوید دوره مدرن و جدید دوره ای است که در آن همه چیز تحت کنترل است اما پیش از اینکه در این سخنرانی به نظریات فوکو بپردازم قصد دارم کمی درباره معماری سراسربین توضیح دهم.

مقدم حیدری افزود: ساموئل بنتهام در سال ۱۷۸۰ که قطب صنعتی در روسیه تشکیل شده بود تصمیم گرفت که یک کارخانه کشتی سازی راه بیاندازد. برای راه اندازی این کارخانه لازم بود که کارگران ماهر آموزش داده شوند و برای اینکه این آموزش ها خوب انجام شود نیاز به یک انضباط بود. او در سال ۱۸۰۷ در سنپترزبورگ مدرسه هنرها را راه اندازی کرد که در آن مدرسه طراحی و معماری به گونه ای بود که او می توانست در جریان کلاس ها قرار بگیرد. به این شکل که مدرسه حالت دایره مانند بود و وسط آن استوانه ای شبیه برج مراقبت قرار داشت که ناظر می توانست با قرار گرفتن در آن مکان در جریان آموزش کارگران قرار بگیرد. البته متاسفانه این مدرسه چون ساخته شده از چوب بود طی یک آتش سوزی از بین رفت. بنتهام پس از آن پروژه های دیگری مانند ساخت دانشکده افسری و اماکن دیگر بر اساس این معماری انجام داد که هدف همه این طرح ها نظارت بر دانشجویان کارآموز و معلمان در حین کار است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: در سال ۱۸۷۸ جرمی بنتهام که فیلسوف و برادر ساموئل بنتهام است در نظریات خود  درباره اصل مراقبت صحبت کرد. او در این نظریه گفت: از زندانیان  داخل زندان باید حداکثر مراقبت به عمل بیاید تا آنها بتوانند دوباره تربیت شوند و به چرخه کار اجتماع بازگردند. به عقیده هر آدمی یک منبع است و انداختن آن آدم در سیاه چاله به معنی دور انداختن یک منبع است چنانچه می بینید که همه ادارات و نهادها هم یک اداره منابع انسانی دارند پس امروز هم این دید که هر انسان یک منبع است وجود دارد. در نظریه بنتهام دو پارادوکس وجود دارد. اول اینکه زندانیان باید دیده شوند . دوم اینکه زندانیان باید حتما محافظت شوند و در هر حصر باشند. او برای این کار دو راهکار ارائه داد. اول اینکه زندانها باید دایره ای شکل و حول یک مراقب باشند دوم اینکه درهای سلول پنجره داشته باشند تا بتوان هم زندانیان را مشاهده کرد و هم به آنها نور داد. مشکلی که این نظریه داشت این بود که اولا مراقب نمی تواند همیشه حضور داشته باشد و به افراد خیره شود دوم اینکه در یک لحظه نمی تواند همه زندانیان را یکجا ببیند. بنابراین در اینجا پیشنهاد جدیدی توسط او ارائه داده شد به این شکل که تمام اطراف برج مراقبت که ناظر بر آن وجود دارد با پرده پوشیده و دورتادور آن سوراخ شود تا به این شکل زندانیان شاهد فرد ناظر نباشند ضمن اینکه همواره می دانند که نظارت می شوند.

کارکردهای زندان از منظر فوکو

مقدم حیدری اضافه کرد: کاری که فوکو کرد این بود که مطرح کرد رویت پذیری با دانستن و معرفت یعنی چیزی که از آن علم و علوم انسانی در می آید رابطه تنگاتنگ دارد. فوکو برای زندان سه کارکرد حبس کردن، محرومیت از نور و پنهان کردن را قائل شد. زندانهای سراسربین فقط کارکرد اول فوکو یعنی حبس کردن را دارند در حالی که قبلا در دوره کلاسیک زندانیان به سیاه چال انداخته می شدند و آن دو کارکرد دیگر زندان هم صدق می کرد.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه با اشاره به عملکرد زندانهای سراسربین گفت: فردیت و رویت پذیری، ماشین سوژه و منقادسازی و معرفت سازی سه عملکرد زندانهای سراسربین است. توضیح رویت پذیری این است که افراد وقتی دیده می شوند می توانند کنترل شوند. توضیح ماشین سوژه هم این است که فوکو معتقد است معماری سراسر بین ماشینی است برای خلق و حفظ مناسبات قدرت، مستقل از آن کسی است که آن را اعمال می کند بدین گونه قدرت خودکار و غیرفردی می شود. زندانهای سراسربین همچون ماشینی عمل می کنند که محصول آن سوژه منقادسازی انسانها بود یعنی اینکه دیگر لازم نیست کسی مدام ما را ببیند و کنترل کند بلکه هر کسی یاد می گیرد که باید خودش را در موقعیتی که هست کنترل کند. در توضیح معرفت سازی هم باید بگویم که بر اساس معرفت سازی رفتار بهنجار از نابهنجار تمیز و راهکارهای جدیدی داده می شود و علوم انسانی هم به معنی روانشناختی که فوکو در کتاب تاریخ جنون خود می گوید چیزی جز این نیست.

بحث دیگر این پژوهشگر علوم انسانی اعمال قدرت بود. وی در این باره توضیح داد: اِعمال قدرت مجموعه ای از کنش ها در کنش های ممکن است به بیان دیگر اِعمال قدرت عبارت است از هدایت رفتارها و مدیریت امکان ها. فوکو به جای اعمال قدرت از اعمال نیروها حرف می زند و از همین جا به جامعه انضباطی می رسد. به عقید فوکو با شیوه سراسربین، قدرت امکان پیدا می کند که به شیوه ای پیوسته در بنیان های جامعه حتی خردترین آنها هم اعمال شود.

مقدم حیدری در پایان اشاره کرد: به عقیده فوکو جامعه ما جامعه نمایش نیست بلکه جامعه مراقبت است. ما به مراتب کمتر از آنچه که می پنداریم یونانی هستیم. ما نه در پله های آمفی تئاتر نشسته ایم و نه روی صحنه ایم بلکه در ماشین سراسربین جا گرفته ایم و در محاصره اثرهای قدرتی که خودمان آنها را تداوم می بخشیم و به بیانی چرخ دنده ای از آن ماشین هستیم. خلاصه اینکه همه ما امروز در این ماشین قدرت قرار داریم. نکته جالب اینکه فوکو وقتی مقاله می نویسد خودش هم درون این ماشین قرار دارد اما وقتی که کتاب می نویسد سعی می کند در آن ماشین قرار نگیرد به همین دلیل هم ما نمی توانیم او را یک جامعه شناس یا فیلسوف و یا روانشناس بنامیم.

سخنران دیگر این مراسم، علیرضا منجمی از دیگر اعضای پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود که درباره موضوع « ابتنای علوم انسانی بر پزشکی بالینی» سخنرانی کرد.

سلامت جای رستگاری را گرفته است

وی گفت: فوکو در یکی از نوشته هایش می گوید: اهمیت علم پزشکی در تاسیس علوم انسانی روانشناختی نیست بلکه به این دلیل است که هستی انسان به منزله علم پوزیتیو تلقی می شود.سودای علم پوزیتیو هم از قرن ۱۷ وبعد از انقلاب فرانسه آغاز شد.در گذشته یعنی زمان یونانیان، بیماری در جسم بیمار لانه نمی کند بلکه بیماری نتیجه به هم خوردن اخلاط است. به عقیده فوکو در دوره مدرن بیماری مکان مند شده است و اینکه بیماری را چیزی بدانیم که در بدن انسان لانه کرده اولین قدم برای تبدیل شدن انسان به سوژه است.

وی افزود: از نظر فوکو مفاهیم پزشکی مثل تشخیص و بیماری مفاهیم علمی و انتزاعی نیستند که حاصل طبقه بندی بیماری ها باشند بلکه مفاهیمی هنجاری و تجویزی اند. به عقیده او در دوره مدرن رستگاری جای خودش را به سلامت داده بنابراین انسان ها به جای رستگار شدن دنبال سالم بودن هستند و این ایده در تمام آثار فوکو وجود دارد.

کنترل های بیرونی و درونی گفتمان

حمیدرضا نمازی پزشک، پژوهشگر فلسفه و اخلاق و همکار گروه اخلاق حرفه‌ای در دانشکده الهیات دانشگاه تهران آخرین سخنران این مراسم بود که درباره موضوع مهارهای گفتاری سخنرانی کرد. وی گفت: در ابتدا اخلاقا وظیفه خودم می دانم که بگویم داشته هایم درباره این موضوع و سخنرانی را مدیون استادم یوسف اباذری هستم. فوکو کتابی با نام « نظم گفتار» نوشته که در ایران هم باقرپرهام آن را ترجمه کرده. این کتاب مجموعه سخنرانی های فوکو و از معدود کتاب هایی است که از اصول روش شناختی برای نقد گفتمان ها سخن گفته است.

وی افزود: به عقیده فوکو یکسری چیزها هستند که گفتمان را از بیرون کنترل می کنند. ممنوعیت که خود شامل سه دسته تابوی object، مناسک موقعیت و موقعیت انحصاری می شود. تقسیم و طرد و تقابل بین خطا و حقیقت. ممنوعیت مثل اینکه مثلا موضوعاتی مثل  سکس و یا سیاست خود به خود باعث می شوند که ما گفتمان را کنترل کنیم. تقسیم و طرد هم یعنی اینکه تقسیم بندی کردن در گفتمان ها راه را برای طرد شدن باز می کند. اما درباره مورد سوم هم اینکه یک موقعی حقیقت به کسی که حرف می زد ارجاع داده می شد اما به تدریج و با گذشت زمان، منطق، بار حقیقت را به دوش کشید به بیان دیگر اراده معطوف به حقیقت که مربوط به این موضوع دارد یکی از شیوه های کنترل گفتمان است.

نمازی ادامه داد: علاوه براین، یکسری چیزها هم گفتمان را از درون کنترل می کنند؛ مثل تفسیر، اصل وحدت بخش مولف و نظام یک گفتمان. حالا فوکو برای اینکه گفتمان هایمان حقیقی شود یکسری پیشنهاد می دهد. اول اینکه باید درباره اراده معطوف به حقیقت کمی تردید کنیم. دوم اینکه عنصر رخداد یعنی خیلی از عناصر و رخدادهایی که عمدا روی آن هاسرپوش گذاشته شده و دیده نشده را برگردانیم و سوم هم اینکه نظام دال ها برانداخته شود. چون به عقیده او یکی از چیزهایی که گفتمان را کنترل می کند همین نظام دال هاست.

این پژوهشگر فلسفه و اخلاق در پایان توضیح داد: اصول ر وش شناختی گفتمان که فوکو به ما یاد می دهد عبارتست از؛ واژگونی، گسست، خود ویژگی و اصل خارجی بودن یا بیرونیت. واژگونی به این معنا که در گفتمان هرجا مولف، نظام و یاهرچیز دیگری امثال این ها می بینی و یا اراده معطوف به حقیقت بستیز. گسست یعنی اینکه جهان پیوسته نیست، بلکه جهان عبارتست از گسست های کختلف که در طول زمان اتفاق افتاده است. خودویژگی هم به این معنا که  گفتمان ها خشونتی هستند که به جهان تحمیل می شوند پس نباید به دنبال این باشیم که درآنها معنا پیدا کنیم، کار گفتمان اکتشاف حقیقت نیست. منظور از بیرونیت هم این است که یک سری ساختارهای بیرونی، معنا را به گفتمان تحمیل می کنند پس حواسمان باشد در یک گفتمان فقط به مبدا توجه کنیم چون ادامه ش همان چیزی است که ساختارهای بیرونی به آن تحمیلش کردند.

نظر شما