شناسهٔ خبر: 47690 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به ترجمۀ بخشی از کتاب اعتبار در تفسیر، اثر اریک هرش؛

ترجمه؛ انتقال مفهوم یا ابهام آفرینی

هرش  جملۀ مشهور قدما را شنیده‌ایم که «لو لا الحیثیات لبطلت الحکمه» و می‌دانیم که تلاش برای تمایزگذاری بین مفاهیم مختلف در قلمرو فلسفه به طور عام و قلمرو هرمنوتیک به شکل خاص چه نیروی توان‎فرسایی از فیلسوفان می‌گیرد. در این میان، یکی از وظایف مهم مترجم آن است که این تمایزها و اصطلاحات متنوع را تا حد امکان در زبان مقصد بازآفریند. متأسفانه چنین تلاشی را در ترجمۀ ضمیمۀ دوم کتاب هرش نمی‌بینیم.

فرهنگ امروز/آرش جمشیدپور:

کتاب اعتبار در تفسیر اریک هرش با ترجمۀ آقای محمدحسین مختاری به‌تازگی منتشر شده است (1395، انتشارات حکمت)؛ این کتاب اکنون از برخی جهات بدل به اثری کلاسیک شده است و با نظر به ارزش و اهمیت آن، بررسی ترجمۀ فارسی این اثر خالی از فایده نیست. بررسی کامل این ترجمه نیازمند زمان و نوشته‌ای مفصل است، بااین‌حال، بررسی بخشی از ترجمۀ این کتاب می‌تواند خوانندگان و مترجم این کتاب را در فهم بهتر و برگردان دقیق‌تر اثر یاری کند. با توجه به اینکه نقد آرای تفسیری گادامر یکی از اهداف مهم هرش در این کتاب بوده است، با خود اندیشیدم که بررسی ترجمۀ ضمیمۀ دوم این کتاب («نظریۀ تفسیری گادامر») از پاره‌ای جهات مهم‌تر است، چراکه هرش در اینجا سرراست خود گادامر را نقد می‌کند. کتاب هرش یک دیباچه، 5 فصل و 3 ضمیمه دارد. من در اینجا ترجمۀ ضمیمۀ دوم این کتاب را بررسی می‌کنم و امیدوارم در آینده مجال بررسی سایر فصل‌ها و ضمایم کتاب نیز فراهم شود. امیدوارم اشکالاتی که در پی می‌آیند، در چاپ‌های بعدی اثر مرتفع شوند. من مطلب را در دو بخش ارائه می‌کنم؛ در بخش اول، نمونه‌هایی از ترجمه‌های نادرست را نقل می‌کنم و ترجمۀ (از نظر خودم) صحیح را همراه با توضیح می‌آورم. در بخش دوم، به نمونه‌هایی از عدم وحدت در معادل‌گذاری اشاره می‌کنم.

بخش اول: اشکالات ترجمه

1. One very important critic has been Emilio Betti whose Teoria generale della interpretazione is by far the most significant recent treatise in the tradition of Schleiermacher and Dilthey. (p. 246-7)

ترجمه: یکی از مهم‌ترین منتقدین امیلیو بتی است که تئوری‌اش با نام تئوری عام تفسیر مهم‌ترین مقاله‌ای است که اخیراً در باب سنت شوپنهاور و دیلتای نوشته شده است. (ص 310)

نقد: در متن انگلیسی شلایرماخر آمده است نه شوپنهاور. کتاب بتی «در سنت» شلایرماخر و دیلتای نوشته شده است نه «در باب سنت» این دو فیلسوف. منظور هرش این است که بتی در سنت هرمنوتیکی شلایرماخر و دیلتای می‌اندیشد. اگر منظور هرش «در باب سنت» بود، به جای حرف اضافۀ in حرف اضافۀ on می‌آمد. ضمناً، واژۀ «مقاله» برای توصیف اثر دوجلدی بتی که چیزی بالغ بر دوهزار صفحه است عنوان درستی نیست.

2.  ...it is only when a text does mean something and not just anything that interpretation is a plausible enterprise. (p. 249)

ترجمه: ... زیرا تنها زمانی متن به معنای یک چیز و نه هر چیز است که تفسیر امری محتمل باشد. (ص 314)

نقد. واژۀ plausible (معقول، پذیرفتنی) با واژۀ possible (ممکن) خلط شده است. ساختار کلی جمله هم درست منتقل نشده است.

 ترجمۀ درست: «تفسیر فقط زمانی اقدامی معقول و پذیرفتنی خواهد بود که متن به معنای چیزی (مشخص) باشد و نه هر معنایی». منظور هرش این است که اگر یک متن معنای مشخصی نداشته باشد و بشود هر معنایی را به آن نسبت داد، در آن صورت اقدام به تفسیر کاری عاقلانه نخواهد بود.

3. ... the changing substance of a text is determined by the widespread cultural effects and manifestations (p. 250)

ترجمه: ... جوهر متغیر یک متن به‌وسیلۀ مضامین و جلوه‌های فرهنگی گسترده‌ای که ... (ص 315)

نقد: واژۀ effects به معنای «آثار» است نه «مضامین»، خصوصاً که این عبارت توضیحی هرش، که بعد از نقل‌قول جملۀ گادامر آمده، اشاره‌ای است به ایدۀ معروف «اثر تاریخ» یا «تاریخ تأثیرات». (بنگرید به گروندن، 1393، ص 61)

4. … the detachment of a written text from the writer or author as well as from any particular addressee or reader gives it an existence of its own. (p. 248).

ترجمه: ... زیرا جداسازی متن مکتوب از نویسنده یا مؤلف و نیز از هر مخاطب یا خوانندۀ خاص، به آن وجودی از آن خود می‌دهد. (ص 313)

نقد: یکی از ویژگی‌های مهم as well as این است که اغلب وقتی در جمله‌ای می‌آید، تأکید را بر تعبیر قبل از خود می‌نهد. در جملۀ بالا منظور گادامر این است که متن مکتوب نه تنها از مخاطب یا خواننده‌ای خاص، مستقل و جدا می‌شود، بلکه از خود مؤلف هم جدا می‌شود. مستقل بودن متن از مخاطب و خواننده نکتۀ عجیبی نیست، اما مستقل بودن آن از مؤلف نکتۀ مهم و اصلی جملۀ گادامر است و ساختار as well as در این موارد می‌آید تا بر تعبیری که قبل از آن آمده است تأکید کند.

 ترجمۀ درست: «جدا شدن متن مکتوب، نه تنها از مخاطب یا خواننده‌ای خاص، بلکه همچنین از نویسنده یا مؤلف، وجودی از آن خود به متن می‌دهد».

5....  since its answer implies the way the text should be understood with respect to its shape and emphasis as well as the scope and direction of its meanings. (p. 263)

ترجمه: ... زیرا پاسخ این سؤال متضمن روش فهم آن متن با توجه به شکل و اهمیت و نیز گستره و جهت‌گیری معانی آن است. (ص 330)

نقد: در اینجا هم ساختار as well as نشانگر آن است که تأکید جمله بر تعابیر قبل از as well as است. هرش چند سطر بالاتر می‌گوید که معنای مورد نظر مؤلف شکل و گستره‌ای دارد که با قراردادها و هنجارهای فرهنگی متعین می‌شود و از آنجا که ژانرگونه و شکل پاره‌گفتار است، در نتیجه:

 ترجمۀ درست: «پاسخ به پرسش از ژانر نه تنها مستلزم آن است که متن با نظر به گستره و جهت معانی‌اش فهم شود، بلکه همچنین با نظر به شکل و تأکیدش فهمیده شود».

6....  For once it is admitted that the interpreter can adopt a fused perspective different from his own contemporary one, then it is admitted in principle that he can break out of his own perspective. (p. 254)

ترجمه: ... استثنائاً پذیرفته شده است که مفسر می‌تواند منظر امتزاجی متفاوت از منظر هم‌عصر خود را اتخاذ کند و اصولاً پذیرفته است که او می‌تواند از منظر خود بگریزد. (ص 320)

نقد: مترجم محترم ساختار شبه‌شرطی این عبارت را در ترجمۀ خود منعکس نکرده و در نتیجه معنای این فقره فوت شده است. نکتۀ مهم دیگر اینکه واژه‌های ایتالیک‌شده در متن انگلیسی، در ترجمۀ فارسی ایتالیک نشده‌اند و این، فهم چنین قطعاتی را دشوار می‌کند.

 ترجمۀ درست: «هرگاه پذیرفته شود که مفسر می‌تواند منظری امتزاجی غیر از منظر معاصر خود اختیار کند، این مطلب هم اصولاً پذیرفته می‌شود که او می‌تواند از منظر خود خلاص شود».

7. This seems to be a statement like "All swans are white," that is, a statement which could be falsified. However, it is really not that kind of empirical statement at all (p. 256)

ترجمه: این شبیه این ادعاست که «همۀ قوها سفید هستند»؛ ادعایی که ابطال آن ممکن است اصلاً ادعایی تجربی نیست... . (ص 322)

نقد: این جمله کاملاً نادرست ترجمه شده است؛ هرش قبل از این جمله نظرگاه هایدگر را توضیح می‌دهد که بر اساس آن «همۀ کنش‌های کنونی فهم، ناتوان از بازشناسی معانی گذشته هستند»؛ سپس در جملۀ فوق‌الذکر می‌گوید که شاید نظرگاه هایدگر گزاره‌ای ابطال‌پذیر مثل «همۀ قوها سفیدند» به نظر برسد، اما رأی هایدگر به واقع گزاره‌ای تجربی از نوع «همۀ قوها سفیدند» نیست. می‌بینیم که مترجم نتوانسته است این معنا را منتقل کند.

 ترجمۀ درست: «آموزۀ تاریخیت ریشه‌ای شبیه قضیۀ همۀ قوها سفیدند به نظر می‌رسد، یعنی گزاره‌ای که می‌تواند ابطال شود، بااین‌حال، این آموزه در واقع اساساً قضیه‌ای تجربی از نوع همۀ قوها سفیدند، نیست... ».

8. … since there is no way of being certain in any act of understanding (much less in all such acts) that the author's meaning has or has not been reproduced. (p. 256)

ترجمه: ... به همین خاطر هیچ راهی هیچ‌یک از اعمال فهم (و کمتر از همه در چنین اعمالی) وجود ندارد که بتوان اطمینان حاصل کرد معنای مؤلف در آن بازتولید شده باشد یا نشده باشد. (ص 322)

نقد: فارغ از اینکه نحو این جمله درست نیست، دو اشکال دیگر هم وجود دارد؛ اول اینکه واژۀ since باید «چراکه» ترجمه می‌شد نه «به همین خاطر»، زیرا این جمله پشتوانۀ استدلالی جملۀ مذکور در نقد شمارۀ 7 است: وقتی در هیچ‌یک از کنش‌های فهم مطمئن نباشیم که به معنای مورد نظر مولف دست یافته‌ایم یا نه، در آن صورت مدعای هایدگر مدعایی ابطال‌ناپذیر خواهد بود. اشکال دوم در ترجمۀ عبارت داخل پرانتز رخ داده است.

 ترجمۀ درست: «زیرا در هیچ‌یک از کنش‌های فهم (چه برسد به همۀ آن‌ها) راهی وجود ندارد که از بازتولید یا عدم بازتولید معنای مورد نظر مؤلف مطمئن باشیم». متأسفانه در ترجمۀ این جمله هم، معادل فارسی کلمۀ any ایتالیک نشده است.

9. … for the historicity of understanding is, in its fundamental significance, is an instance of the multiplicity of persons (p. 258)

ترجمه: ... زیرا تاریخ‌مندی فهم در آن، صرفاً نمونه‌ای از تکثر اشخاص است. (ص 324)

نقد: «در معنای بنیادی‌اش» در ترجمه از قلم افتاده است.

10. … it follows that this preliminary adumbration must come from ourselves since it does not and cannot come from the as yet indeterminate text. (pp. 259-60)

ترجمه: ... لازم می‌آید که این دریافت اولیه از خودمان برآمده باشد؛ زیرا [این دریافت] از متنی همچنان نامعین اخذ شده.  (ص 326)

نقد: جملۀ دوم از «زیرا» به بعد برعکس ترجمه شده است؛ جان کلام هرش این است که اگر فهم متن نیازمند پیش‌فهم باشد...

 ترجمۀ درست: «نتیجه می‌گیریم که طرح‌واره باید برخاسته از خودمان باشد، چراکه طرح‌واره برخاسته از متنی هنوز نامتعین نیست و نمی‌تواند باشد».

11. … not least because it fails to explain … (p. 261)

متن ترجمه: ... حداقل به خاطر اینکه از تبیین این مطلب عاجز است که ... (ص 327)

نقد: تعبیر not least به معنای «خصوصاً» است نه به معنای «حداقل» (at least).

12. However, the probability appears less slim, as indeed it is, if we formulate the problem more accurately. (p. 262)

ترجمه: اما اگر این اشکال را به‌صورت دقیق‌تری صورت‌بندی کنیم، این احتمال چنین به نظر نمی‌رسد. (ص 328)

نقد: فارغ از اینکه جمله مبهم است و معنا رسا نیست، مترجم بخشی از این جمله را هم که بین دو ویرگول آمده و اهمیت زیادی دارد از قلم انداخته است.

 ترجمۀ درست: «بااین‌حال، اگر مسئله را دقیق‌تر صورت‌بندی کنیم، این احتمال کمتر ناچیز به نظر می‌رسد، همچنان‌که حقیقتاً چنین احتمالی ناچیز نیست».

13. Saussure makes an elegant and helpful distinction between "actualities" and "virtualities" in language, the former being usages which have already been realized, and the latter extensions of meaning made possible by the former. (p. 262)

ترجمه: سوسور تمایز مفید و ظریفی را بین «فعلیت‌های» زبانی و «استعدادهای» آن مطرح می‌کند، کاربردهای مربوط به گذشته که قبلاً متحقق شده‌اند فعلیت‌ها و استعدادها گستره‌ای از معانی‌اند که به‌واسطۀ فعلیت‌ها ممکن می‌شوند. (ص 329)

نقد: باز هم فارغ از اینکه نحو جمله اشکال دارد، بخش دوم جمله به‌کل نادرست ترجمه شده است. بخش دوم جمله در واقع توضیح طرفین تمایز است.

 ترجمۀ درست: «... اولی کاربردهایی است که قبلاً متحقق شده‌اند و دومی بسط و گسترش معنایی است که اولی ممکن کرده است».

14. Only that which is identical in each repetition is that which was really laid down in the written sign (pp. 252-2)

ترجمه: تنها آن چیزی در هر بازگویی یک‌سان است که واقعاً در آن نشانۀ مکتوب نهفته است. (ص 317)

ترجمۀ درست: «فقط آن چیزی که در هر بازگویی این‌همان است آن چیزی است که واقعاً در نشانۀ مکتوب بنیاد گرفته است». تفاوت این دو جمله روشن است. اگر برگردان مترجم درست می‌بود، جملۀ انگلیسی باید چنین نوشته می‌شد:

Only that thing is identical in each repetition that … .

15. It follows that the proper form of Gadamer's dictum is that one tends to express a meaning differently when one understands at all. (p. 253)

ترجمه: چنین برمی‌آید که شکل مناسب گفتۀ گادامر این‌گونه است که زمانی شخص تمایل پیدا می‌کند که معنایی را به‌صورت متفاوت بیان کند که اساساً آن را فهمیده باشد. (ص 318)

نقد: این ترجمه چنین القا می‌کند که گویا گادامر در پی توصیف تمایل فهمنده است؛ اما هدف گادامر چیز دیگری است، او می‌خواهد شرط فهم را بیان کند.

 ترجمۀ درست: «نتیجه می‌گیریم که صورت درست اصل گادامری این است که شخص اساساً زمانی معنایی را می‌فهمد که آن معنا را به شکلی متفاوت بیان کند».

16. Being reproducible, it [The meaning of a text] is the same whenever and wherever it is understood by another (p. 255)

ترجمه: به لحاظ قابلیت بازتولید، [معنای متن] در هر زمان و هر مکان توسط شخص دیگری به طور یک‌سان فهمیده می‌شود. (ص 321) (عبارات داخل کروشه از ناقد است)

نقد: ترجمه درست نیست. اگر معنای متن در هر زمان و هر مکان یک‌سان فهمیده می‌شود، پس اختلاف تفاسیر چگونه پدید می‌آید؟ مراد هرش چیز دیگری است، او می‌خواهد بر ثبات meaning در برابر تغییر significance تأکید کند.

 ترجمۀ درست: «معنای متن، به خاطر بازتولیدپذیر بودن، یک‌سان است، هرگاه و هر جا که شخص دیگری آن را بفهمد». از ترجمۀ من روشن است که در این جملۀ هرش، تأکید بر ثبات معناست. زمان و مکان فهمنده تأثیری در یک‌سانی و این‌همانی معنا ندارد؛ بنابراین، اگر هم اشخاص در فهم متن اختلاف داشته باشند، این اختلاف نافی ثبات و یک‌سانی و این‌همانی معنا نیست.

17. It is not a yawning abyss, but is filled out through the continuity of its coming hither and by that tradition in whose light shines everything that comes down to us (p. 250).

ترجمه: این شکافی پهناور نیست؛ بلکه از طریق استمرار آمدنش در اینجا و به‌وسیلۀ آن سنتی که نورش بر همۀ آنچه بر ما نازل می‌شود، می‌تابد، تکمیل می‌شود. (ص 315)

نقد: چنان که اهل‌فن گفته‌اند باید تا حد امکان از جمع کردن افعال در پایان جمله احتراز کرد. اما فارغ از خوش‌خوان نبودن این جمله، بخش آخر آن نادرست است، چون حرف اضافۀ in در ترجمه لحاظ نشده است و لذا مترجم تعبیر in whose light را که باید «در نور آن» ترجمه می‌کرد، به اشتباه «نورش» ترجمه کرده است.

 ترجمۀ درست: «این فاصلۀ زمانی شکافی پهناور نیست، بلکه با استمرار در رسیدن آن تا این نقطه و با آن سنتی پر می‌شود که هر چیزی که به ما رسیده است در پرتو آن می‌درخشد».

18. … whereas in a perfect model the data would act as they chose regardless of our hypothesis about them (p. 261)

ترجمه: ... درحالی‌که در یک الگوی آرمانی، داده‌ها به محض انتخاب و بودن توجه به فرضیه‌های ما دربارۀ آن‌ها عمل می‌کنند. (صص 8ـ327)

نقد: واژۀ chose فعل جمله است (به زمان ماضی) و در ترجمۀ فارسی روشن نیست که فاعل این فعل کیست (خودِ داده‌ها خود را انتخاب می‌کنند یا ما فهمنده‌ها آن‌ها را انتخاب می‌کنیم)؟ کلمۀ as هم «به محض» ترجمه شده که نادرست است، چراکه as در اینجا یعنی «تو گویی». این قطعه به بحث مشهوری در فلسفۀ علم اشاره دارد. پوپر در جامعۀ باز از قول ادینگتون می‌گوید که در استدلال علمی «همواره می‌بینیم که دور خود می‌چرخیم»، چون «نتیجه‌ای که از امور واقع تجربه‌شده می‌گیریم در حقیقت همان چیزی است که قبلاً به‌صورت نظریه در قالب همان امور گنجانیده بودیم» (ص 1112). هرش توضیح می‌دهد که در یک الگوی آرمانی، این دور در استدلال علمی از میان برمی‌خیزد و داده‌ها و واقعیات تجربی می‌توانند نظریه‌ها و فرضیه‌های ما را ابطال یا تضعیف کنند (گروندن هم در پایان کتاب خود همین نظرگاه را اختیار می‌کند؛ ص 124).

 با این ملاحظات، ترجمۀ درست جمله ازاین‌قرار است: «... درحالی‌که در الگویی آرمانی، داده‌ها چنان عمل می‌کنند که تو گویی مستقل از فرضیۀ ما دربارۀ آن‌ها، بین گزینه‌های بدیل دست به انتخاب می‌زنند.»

19. The text, being independent of any particular human consciousness, takes on the autonomous being of language itself (p. 248)

ترجمه: متن با قطع‌نظر از هر آگاهی خاص انسانی، وجودی مستقل از خود زبان پیدا می‌کند. (ص 313)

نقد: ترجمۀ این جمله به دو دلیل اشتباه است: اولاً، هرش چند سطر بالاتر می‌گوید که از نظر گادامر «متن مکتوب را باید جزئی مستقل از زبان دانست». منظور از «مستقل» در اینجا «استقلال» از مؤلف و نویسنده است؛ حال اگر متن جزئی مستقل از زبان باشد، برخلاف برگردان مترجم نمی‌توان گفت که «متن ... وجودی مستقل از خود زبان پیدا می‌کند». ثانیاً، فعل take on در اینجا به معنی «(شکل و قالب) به خود گرفتن» و «پذیرفتن» است: put on (a form, quality, etc) (فرهنگ OED).

 ترجمۀ درست: «متن، مستقل از هر آگاهی خاص انسانی، به قالب مستقل خود زبان درمی‌آید».

20. But this is false, since interpreters have been known to alter their view of a text's meaning, rare as this occurrence may be. (p. 260)

ترجمه: البته این نادرست است؛ زیرا از آنجایی که مفسرها به تغییر دادن دیدگاه خود نسبت به معنای متن شهره هستند، وقوع این امر، نادر است.  (ص 327)

نقد: اگر مفسران به تغییر نظرگاه خود از معنای متن شهره‌اند، چگونه این امر نادر است؟ نمی‌دانم چرا مترجم واژۀ since را «زیرا از آنجایی» ترجمه کرده است؟ اما همین اشتباه باعث شده است که آخرین عبارت جمله بعد از rare اشتباه فهمیده شود. علاوه بر این‌ها، گذاشتن علامت نقطه‌ویرگول بعد از اولین بخش این جملۀ مرکب دلیل و لزومی ندارد، چراکه بخش بعدی جمله توضیح خطای ادعایی گادامر در همسان ساختن «پیش‌فهم» و «پیش‌داوری» است.

 ترجمۀ درست: «اما این نظر نادرست است، زیرا مشهور است که مفسران تصورشان از معنای متن را تغییر می‌دهند، هرقدر هم که این اتفاق نادر باشد».

***

فارغ از این موارد که در فهم مطالب هرش اهمیت حیاتی دارند، خطاهای دیگری هم در ترجمۀ ضمیمۀ دوم راه یافته است؛ برای مثال، مترجم کلمات main (ص 246)، carefully (ص 248)، form (ص 251)، literally (ص 253)، simply (ص 254)، و primarily (ص 257) را در ترجمه از قلم انداخته است (صفحات مذکور صفحات متن انگلیسی‌اند).

برخی کلمات نادرست ترجمه شده‌اند و مخاطب را در مورد پاره‌ای مسائل به اشتباه می‌اندازند؛ برای مثال، هرش در ابتدای مقاله می‌گوید که گادامر در کتب حقیقت و روش «گریزهایی» به‌غایت ارزشمند به تاریخ اندیشه‌ها زده است؛ اما مترجم واژۀ excursuses را به غلط «مقالات» ترجمه کرده و نوشته است: «... گادامر سلسله مقالاتی به‌غایت ارزشمند دربارۀ تاریخ اندیشه... » (ص 310). این ترجمۀ نادرست چنین القا می‌کند که گویی کتاب حقیقت و روش مجموعه‌ای از مقالات است. یا برای مثال، هرش در همان صفحه از قول جیمز رابینسون می‌گوید که «در موقعیت کنونی دیلتای و بیش از او هایدگر دارند جای خود را به فیلسوف هایدلبرگی، هانس گئورگ گادامر، می‌دهند». مترجم در برگردان فعل are being superseded نوشته است «... جای خود را به فیلسوف هایدلبرگی ... داده‌اند» و این ترجمه چنین القا می‌کند که گویی 4 سال بعد از انتشار حقیقت و روش، گادامر همۀ قلمروها را در آمریکا فتح کرده و هایدگر و دیلتای و دیگران را کاملاً از میدان بیرون رانده است. این ایرادات شاید سختگیرانه به نظر برسند، اما در ترجمۀ آثار کلاسیک باید همه نوع وسواس را به کار برد تا ترجمه‌ای مقبول راهی بازار نشر شود.

برخی کلمات که نقش اتصالات معنایی بین جمله‌ها را ایفا می‌کنند بعضاً نادرست ترجمه شده‌اند و مانع فهم مناسب برخی فقرات متن هستند: ترجمۀ still به «همچنین» (به جای معادل درست «بااین‌وجود»)، ترجمۀ however به «به‌هرحال» (به جای «بااین‌حال») و ترجمۀ yet به «نیز» (به جای «بااین‌همه») در فقراتی موجب شده که معنا درست منتقل نشود (دو مورد اول در صفحۀ 247 متن انگلیسی و 311 متن فارسی و مورد سوم در صفحۀ 249 متن انگلیسی و صفحۀ 314 متن فارسی).

بعضی معادل‌گذاری‌ها برای کلمات متن دقیق یا درست نیستند: خوانندۀ اصلی برای original reader (به جای «خوانندۀ آغازین»)، سرمنزل برای halfway house (به جای «منزلگاه نیمه‌راهی»)، نسبی‌گرا برای perspectivistic (به جای «منظرگرایانه»)، «اصل سادۀ روان‌شناسی» برای psychologism (به جای «روان‌شناسی‌گرایی») و نظم برای discipline (به جای «رشتۀ علمی») (به ترتیب در صفحات 316، 320، 326، 323 و 330 متن فارسی).

مجموع این اشکالات به حدود 40 مورد می‌رسد. با نظر به اینکه برخی ایرادات فهم معنای متن را ناممکن کرده‌اند، ضروری است که در چاپ دوم این اثر بازبینی اساسی صورت بگیرد. دست‌کم ضمیمۀ دوم کتاب باید از نو بررسی شود و همۀ این خطاها مرتفع گردد. من به بسیاری از نمونه‌ها با ذکر صفحات اشاره کردم تا مترجم بتواند این موارد را دوباره بررسی و تصحیح کند.

بخش دوم: عدم وحدت در معادل‌گذاری

یکی از اشکالات اساسی ترجمۀ ضمیمۀ دوم فقدان وحدت در معادل‌گذاری اصطلاحات فنی است؛ به نمونه‌هایی اشاره می‌کنم: مترجم intention (author’s) را «مقصود» ترجمه می‌کند، اما چند سطر پایین‌تر واژۀ anti-intentionalism را «ضدحیث‌گرایی» ترجمه می‌کند که نه تنها با معادل‌گذاری چند سطر بالاتر وحدت ندارد، بلکه فی‌نفسه هم اصطلاح روشنی نیست (ص 311 متن فارسی. مترجم 5 صفحه قبل در صفحۀ 306، anti-intentionalists را «ضدقصدیت‌گریان» ترجمه کرده است). واژۀ norm ابتدا «قانون» ترجمه می‌شود، سپس دو سطر پایین‌تر، «هنجار» ترجمه می‌شود و دو پاراگراف بعدتر، «اصل» ترجمه می‌شود (ص 316 فارسی). اصطلاح explication به صورت‌های متنوع «بیان»، «تفسیر»، «تشریح»، «شرح» و «تبیین» ترجمه می‌شود (ص 253). اصطلاح فهم (understanding) در مواردی بلادلیل «ادراک» ترجمه می‌شود (ص 255). اصطلاح interpretation در جایی «فهم» ترجمه می‌شود (ص 324). اصطلاح predisposition ابتدا «پیش‌زمینه» ترجمه می‌شود و یک پاراگراف بعد «پیش‌فرض» (ص 326). این فهرست را می‌توان ادامه داد، اما تا همین جا کافی است.

 جملۀ مشهور قدما را شنیده‌ایم که «لو لا الحیثیات لبطلت الحکمه» و می‌دانیم که تلاش برای تمایزگذاری بین مفاهیم مختلف در قلمرو فلسفه به طور عام و قلمرو هرمنوتیک به شکل خاص چه نیروی توانفرسایی از فیلسوفان می‌گیرد. در این میان، یکی از وظایف مهم مترجم آن است که این تمایزها و اصطلاحات متنوع را تا حد امکان در زبان مقصد بازآفریند. متأسفانه چنین تلاشی را در ترجمۀ ضمیمۀ دوم کتاب هرش نمی‌بینیم.

***

من در مورد سایر فصل‌ها و ضمایم کتاب داوری نمی‌کنم، شاید در آینده بتوان این بخش‌های کتاب را هم بررسی کرد؛ اما در مورد ضمیمۀ دوم، ترجمۀ این قسمت نمرۀ خوبی نمی‌گیرد و چنان‌که گفتم مترجم باید کل این 22 صفحه را بازبینی و خطاها را برطرف کند. ناگفته نگذاریم که در عرصۀ ترجمه، مانند همۀ عرصه‌های زندگی اجتماعی، هیچ معجزه‌ای برای اصلاح رخ نخواهد داد، باید سخت بکوشیم و به دنبال یافتن خطاها و اشتباهاتمان باشیم. اصلاح وضعیت ترجمه فقط مشروط به نقادی همه‌جانبه و پیگیری است که دقیق، مستدل و تهی از فحاشی و هتاکی باشد.

مشخصات کتاب‌شناختی:

- Hirsch, E.D. 1967. Validity in Interpretation. Yale University Press.

ـ هرش، اریک دونالد، اعتبار در تفسیر، ترجمۀ محمدحسین مختاری، تهران: انتشارات حکمت، 1395.

نظر شما