شناسهٔ خبر: 47928 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

اقتضائات اجتماعی در وحدت حوزه و دانشگاه

زاویه در برنامه اخیر خود با حضور تقی آزاد ارمکی، حمید پارسانیا و محمدرضا اسدی به بحث و بررسی موضوع وحدت حوزه و دانشگاه پرداخت.

زاویه

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  برنامۀ چهارشنبه شب زاویه به ادامۀ مبحث هفتۀ پیشین یعنی وحدت حوزه و دانشگاه پرداخت و اصول و مبانی و راهکارهای احتمالی و نیز آسیب‌شناسی‌های لازم و موجود در این بحث را توسط کارشناسان دیگری به بحث و چالش کشید. کارشناسان این هفته عبارت بودند از: تقی آزاد ارمکی (استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران)، حمید پارسانیا (عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی) و محمدرضا اسدی (استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی).

صلواتی مجری و کارشناس برنامه ابتدا همان سوال هفتۀ پیشین را پرسید که آیا با توجه به عقیدۀ خیلی‌ها مبنی بر وجود شکاف عمیق بین حوزه و دانشگاه، سخن از وحدت این دو نهاد منطقی و معقول است؟

آزاد ارمکی با اشاره به اقتضائات موجود در نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی پیش از آن در نظام فرهنگی حاکم بر جامعه نیاز به این وحدت را مورد تأکید قرار داد و گفت: اقدامات بسیاری هم در این زمینه انجام گرفته و لزومی ندارد به نقطۀ صفر بازگردیم. بلکه باید این اقدامات را بررسی کنیم و ببینیم اکنون در کجا قرار داریم و آسیب‌های این اقدامات چه بوده است.

وی همچنین وجود دو جهان متفاوت در حوزه و دانشگاه را رد کرد و گفت: در برخی جاها بین این دو نزدیکی و در برخی جاها دوری وجود دارد ضمن اینکه این دو نهاد کلیّت واحد نیستند و متکثرند و اینکه بخواهیم یک طرف سلطه داشته باشد طرف دیگر مطیع باشد چندان منطقی نیست و حتی ممکن هم نیست. ما باید قبول کنیم که به جریان وحدت رسیده‌ایم ولی اشکالات هم کم نیست و از جمله این اشکالات مهم، تقسیم کار ناعادلانه و ناشیانه کاری بوده است.

سپس اسدی به سخن پرداخت و گفت: باید از سه منظر تاریخی، معرفتی و آنتولوژیک به بحث نگاه کرد و این سه منظر ممکن است با هم متعارض یا مکمل هم باشند. اصل بحث وحدت حوزه و دانشگاه در کشور جنبۀ اجتماعی و سیاسی داشته و از بدو انقلاب اسلامی با توجه به آسیب‌های موجود در مورد تداوم انقلاب یعنی تفرقه و تشتت در صور مختلفی همچون شیعه و سنی یا سپاه و ارتش یا حوزه و دانشگاه، بحث وحدت به عنوان راه حل مطرح شد، اما بعدها این بحث از سوی خود نهادهای حوزه و دانشگاه به یک مسئلۀ تئوریک تبدیل شد و مورد بحث قرار گرفت. در حالیکه مثلاً بحث وحدت سپاه و ارتش در همان حوزۀ پراگماتیک باقی ماند و این اهمیت جنبه‌های معرفتی بحث وحدت حوزه و دانشگاه را نشان می‌دهد. از طرفی دیگر به لحاظ آنتولوژیک هم این دو نهاد امکانات و موجودیت خاص خود را دارا هستند که ممکن است مکمل هم یا متعارض هم باشند، اما نکتۀ اصلی این است که در اینگونه مباحث این دو نهاد هنوز به خودآگاهی لازم در مورد خود نرسیدند و سوال‌هایی مثل حوزه چیست یا دانشگاه چیست هنوز به طور جدی مطرح نشده و چیستی این دو هنوز مسئله است.

پارسانیا نیز با انتقاد از پارادایمی بودن شکاف این دو نهاد وارد بحث شد و تفاوت حوزه و دانشگاه را از دو جنبۀ معرفتی و هویتی الزام‌آور دید و تفاوت وجودی را رد کرد و گفت: زیرا هر دو به یک حوزۀ تاریخی و فرهنگی تعلق دارند، اما تفاوت وجودشناختی و معرفت‌شناختی و روش شناختی را مهم ارزیابی کرد، این دو نهاد هر یک آگاهی خاص خود را شامل هستند که نهایتاً منجر به ایجاد هویات مختلف فردی و اجتماعی می‌گردد. لذا من تعبیر اختلاف گفتمانی را به جای پارادایمی مناسب‌تر می دانم.

سپس آزاد در نقد سخنان اسدی اشاره کرد: این نوع نگاه یکجور امروزی خواندن تاریخ است. در حالیکه هم حوزه و هم دانشگاه در هم ورود کردند، آنهم به روش‌های مسالمت‌آمیز نه با خشونت و حق خوری و این ورود هم مسبوق به خودآگاهی بوده، و در این زمینه هم اغلب داوری‌هایی از سوی هر دو نهاد شکل می‌گیرد که همواره در حال تحقّق و تداوم است.

وی سپس اشاره کرد: ما دانشگاه واحد نداریم و هر چند مثلاً دانشگاه‌های مختلف مثل دانشگاه امام صادق (ع)، امام باقر (ع)، دانشگاه تهران یا مثلا ًدانشگاهی در الیگودرز و کاشان داریم، اما آنچه مثلاً در دانشگاه تهران رخ می‌دهد بسیار متفاوت با بقیه است و این حاکی از مشکلات موجود در بحث وحدت است به حدی که حتی ورود خیلی از حوزیان در دانشگاه مشکلات موجود را دوچندان نموده است. لذا هرچند در این بحث خودآگاهی وجود دارد اما مشکلات هم بسیار است.

اسدی با تأکید بر تفکیک وجودی این دو نهاد اشاره کرد: هنوز این دو نهاد برای همدیگر ابژه نشده و به خودآگاهی لازم نرسیده‌اند و به تبارشناسی تاریخی بحث مدارس دورۀ طلایی تمدن اسلامی و انتقال و تداوم آنها در فرهنگ غربی در قرون وسطی و تفکیک علوم طبیعی و انسانی از علوم دینی در تمدن اسلامی و سپس غرب پرداخت و گفت این تفکیک با توجه به نوع تعاریفی که از علوم وجود داشت خیلی حائز اهمیت است، مثلاً در گذشته اشرف علوم را اشرف معلومات می‌دانستند و آن خدا و توحید و مباحث مشابه آن بود.

آزاد با اشاره به اینکه این مباحث به بدنۀ سیاست و قدرت نظام حاکمیت و نحوۀ ادارۀ جامعه مربوط است، به رویکرد معرفتی اسدی اعتراض کرد و گفت: جمهوری اسلامی به دنبال خودباوری و پایداری و رفع مشکلات خود بود و این مباحث وحدت هم برای این منظور مطرح شد.

سپس صلواتی سوال دوم را مطرح کرد و پرسید خیلی‌ها بر این باورند که سیستم و علوم حوزه و دانشگاه از دو سنخ متفاوتند و امکان وحدت منتفی است، زیرا مثلاً دانشگاه به دنبال مسائل جدید است ولی حوزه کاری با مسائل روز جامعه ندارد و در این صورت آیا اصلاً امکان سخن گفتن از وحدت وجود دارد یا نه؟

پارسانیا در پاسخ گفت: نوع علوم حاضر در این دو نهاد متفاوت و طبیعتاً سطح تعامل با مسائل هم فرق دارد و نباید انتظار داشت؛ مثلاً حوزه به سبک جامعه‌شناسان در مسائل مختلف ورود کند، هرچند حوزه نگاه فقهی خود بر جامعه را همواره حفظ کرده است، لذا تفاوت در جای دیگری است و این دو نهاد هرچند به لحاظ مبانی فرهنگی نکات مشترک و واحد دارند اما بر اساس مبنای معرفتی یا علمی به عنوان یک دیسیپلین با هم فرق دارند و از این منظر تعاملاتی از شش دهۀ گذشته بوده است

وی در توجیه حرف دکتر آزاد مبنی بر مخرّب بودن نوع این تعاملات اشاره کرد: منظور وی تخریب نبوده بلکه تحریک بوده، یعنی وقتی چالش‌هایی رخ داده افراد حوزه سعی کردند خودی نشان بدهند و به تکاپو افتادند. ما نه حوزه و نه دانشگاه ناب نداریم و دانشگاه بخشی از علوم غربی قرن نوزده را در خود وارد کرد و روشش جدا شد

پارسانیا در پاسخ به مخالفت ارمکی با دسته‌بندی و قطب‌بندی مطلق این دو نهاد گفت: بله این قطب‌بندی عریان نبوده و تعاملاتی هم در کار بوده اما تفاوت معرفتی و هستی‌شناختی این دو نهاد و نوع تفسیر آنها از واقعیت با هم فرق دارد و این نکته را باید درنظر گرفت.

اما ارمکی مجدداً اشکال گرفت: نباید خیلی مطلق حرف زد که مثلاً در دانشگاه نگاه پوزیتیویستی حاکم است در حوزه نه،

اما پارسانیا گفت: هرچند باید دو سر طیف را با هم دید اما اینکه بگوییم تقسیم کار بین این دو اشتباه بوده، درست نیست و مشکل از جای دیگری است.

ارمکی تأکید کرد: حوزه و دانشگاه نهایتاً مثل دو همسایۀ دیوار به دیوار هستند.

اسدی در ادامۀ بحث تبارشناختی خود از دگرگونی علوم جدید به عصر روشنگری و اقتضائات آن اشاره و گفت: بعد از روشنگری و عقلانیت سوژه محور، عقلانیت خودبنیاد کانتی ظهور کرد و عقلانیت مدرن بدین ترتیب شکل گرفت که نگاه نقادی و انسان محور به مسائل از جمله مسائل دینی داشت و تمام حوزه‌های دینی را به چالش کشید و این نگاه در دانشگاه‌های ما هم وارد شد و روشنفکری دینی موجود در دانشگاه را نماد عقلانیت مدرن معرفی کرد.

ارمکی اعتراض کرد و گفت: چنین نیست و روشنفکری دینی بیشتر مال حوزه بوده تا دانشگاه.

اسدی بر مواضع خود اصرار و تفاوت حوزه و دانشگاه را پارادایمی عنوان کرد و گفت: بهتر است اینگونه بگوییم که آیا در شاخص‌هایی مثل موضوع، مسائل، اهداف، روش و پیش‌فرضها وحدت ممکن و معقول است یا نه؟

وی با اشاره به تقابل عقلانیت مدرن با عقلانیت دینی، این وحدت را در خیلی موارد نابجا توصیف کرد و گفت: البته در بحث اهداف می‌توان گفت که وحدت حوزه و دانشگاه هم ممکن و هم مطلوب است اما در دیگر شاخص‌ها تقریباً غیرممکن است چنین تعاملی به وجود آید.

ارمکی این نوع نگاه را یک کلیشۀ رایج  در ادبیات سیاسی کشور عنوان کرد و گفت: چنین نیست که دانشگاه آمد تا بنیاد حوزه را بزند و باید توجه کنیم که خیلی از افراد حاضر در انقلاب اسلامی بیشتر از اهالی دانشگاه بودند تا حوزه و خیلی از مسائل اجتماعی و فرهنگی هم در حوزه  بیش از دانشگاه مطرح است و مثلاً بحث روشنفکری دینی در حوزه بیش از دانشگاه مطرح بوده و اگر بخواهیم نگاه رادیکال داشته باشیم، خیلی از اقدامات رخ داده در حوزۀ تعامل این دو نهاد نادیده گرفته خواهد شد، یا جایی برای اقدام و عمل نخواهد گذاشت، درحالیکه باید اقتضائات نظام جمهوری اسلامی را هم لحاظ کرد و تلاش‌های این نظام برای ایجاد علوم اسلامی و علوم انسانی اسلامی نباید نادیده انگاشته شود و باید به لحاظ عملکرد کنشگران نگاه کرد، مثلا ًدر خود غرب هم با وجود انقلاب علمی و روشنگری آن نوع نگاه کاتولیکی به مسائل هم از بین نرفت و لزوماً پروتستان تسلط مطلق نیافت.

اسدی اختلاف حوزه و دانشگاه را در حد اهداف نیز مطرح و گفت: هدف دانشگاه تربیت تکنسین و هدف حوزه تربیت انسان فلاح است.

در ادامه پارسانیا با یک نگاه میانه، برخی اختلافات ایران با غرب را ذکر و از جمله اشاره کرد: در غرب اراده بر علم مسلط شد اما در علوم اسلامی تقدم اراده نداریم و در مقام ثبوت علم حرف اول را می‌زند و  در خود غرب هم با سکولاریسم، مباحث دینی کلاً کنار نرفتند و بعدها در قالب مباحث پساسکولاریسم مطرح شدند و مباحث فلسفۀ دین هم در همین راستا مطرح شد که فلسفه نتوانست دین را کنار بزند. اما همین فلسفۀ دین که در کشور وارد شد مشکلاتی رخ داد چون عقلانیت اسلامی با نوع غربی تفاوت دارد و لزوماً معادلی برای تعبیر فلسفۀ دین نداریم و اشتباه است که آن را با کلام اسلامی یکی بگیریم. لذا تعامل حوزه و دانشگاه رخ داده ولی اشتباهات هم زیاد بوده است.

اسدی نیز با تأکید بر عدم خودآگاهی این دو نهاد، نبود یک برنامۀ مدون و منسجم درازمدت برای تعامل را از نقاط ضعف این دو نهاد دانست و گفت:  وجود چنین تعاملات گفتمانی مستمر در قالب برنامه‌های مفید و اصولی و فارغ از هیاهوی سیاسی امری لازم و ضروری است و نبود این تعاملات را تا بحال از ضعف‌های جدی وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی  بوده است.

ارمکی تأکید کرد: خیلی‌ از کارها به حوزه یا دانشگاه تحمیل شده و نباید چنین می‌شد و انتظارات نابجا کار را خراب کرد و به جای اینکه منطق عملکرد دانشگاه و حوزه را بررسی کنیم برخی انتظارات را به آنها تحمیل کردیم و از سوی دیگر خود غرب هم در همۀ عرصه‌ها خیلی عقلانی عمل نکرده و ما سعی کردیم آن را عقلانی جلوه دهیم و بنابراین توجه به اقتضائات و ضروریات اجتماعی و سیاسی برای بحث وحدت بسیار مهم است.

علاقه مندان می توانند فایل تصویری این برنامه را در لینک http://www.telewebion.com/#!/episode/1558006/ مشاهده کنند.

نظر شما