شناسهٔ خبر: 47945 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سرگرمی‌ها و تفریحات دوران کودکی در ایران دوره قاجار

گزارش‌هایی در منابع تاریخی درباره بازی‌هایی کودکان در آن روزگار وجود دارد. با بررسی گذرای این روایت‌ها درمی‌یابیم بازی‌های کودکانه بر اساس جنسیت آنان شکل گرفته بود.

فرهنگ امروز/ حسین احمدزاده نودیجه

قایم‌باشک‌های درباری با صله‌های شاهانه

سرگرمی‌های کودکان در دوره قاجار به خلاقیت و ابتکار آن‌ها و ابزارهایی بستگی داشت که در اختیارشان بود. اسباب‌بازی‌های صنعتی در آن روزگار چندان گسترده و فراوان نبود. چنین اسباب‌بازی‌هایی تنها در خانواده‌های سلطنتی یا طبقاتی مرفه یافت می‌شدند که برای سفر به اروپا می‌رفتند. بخشی از آن‌ها همچنین این اسباب‌بازی‌ها را از بازرگانانی می‌خریدند که از اروپا وارد کرده بودند. اسباب‌بازی‌های ماشینی یا کوکی حتی در خانواده‌های سلطنتی نیز اندک بود. اکبر میرزا پسر ظل‌السلطان شاه‌زاده قاجاری در نامه‌ای به مادر ویلفرد اسپاروی آموزگار خود چنین نوشته است «آموزگار ما و آقای هن‌وود، ما را به یک مغازه ارمنی بردند و هدایای زیادی برای ما خریدند. ما با اسباب‌بازی‌های فراوانی به کاخ بازگشتیم. اسباب‌بازی بهرام میرزا خیلی قشنگ بود. حضرت والا و مادرانمان هم مثل ما با آن اسباب‌بازی‌ها، نشستند و بازی کردند. این اسباب‌بازی فیلی بود که عاج سفید بلندی داشت. این فیل کلیدی مثل ساعت‌های کوکی داشت که می‌شد آن را کوک کرد. این فیل دورِ اندرونی، که محل اقامت مادرم هم همان‌جاست، مثل یک فیل واقعی راه می‌رفت؛ اما الآن دیگر از کار افتاده است. زنان اندرونی خیلی با آن بازی کردند و چرخ‌دنده‌های درونش را خراب کردند به طوری که دیگر حرکت نمی‌کند. وقتی خراب شد که ما مدرسه بودیم». این روایت نشان می‌دهد اسباب بازی‌های ماشینی در آن روزگار به اندازه‌ای کمیاب بود که حتی خود ظل‌السلطان و همسران‌اش نیز با آن بازی کردند. کتاب‌های رنگ‌آمیزی و جعبه‌های مداد رنگی، از دیگر وسایل تفریح و سرگرمی به شمار می‌آمد. دوستعلی خان معیرالملک در کتاب «یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه» اشاره کرده که چنین سرگرمی‌هایی را در حرم سلطنتی دیده است. بعید به نظر می‌آید همه مردم در آن دوره به چنین سرگرمی‌هایی دسترسی داشته باشند. او همچنین یادآور می‌شود که توپ‌بازی در حرم سلطنتی نیز در دسته سرگرمی‌ها به شمار می‌آمده است. این سرگرمی باید از آن بازی‌هایی باشد که کم انجام می‌شده است چنان که ریورند ویلسون در سال ١٢٧٣ خورشیدی گزارش کرده است هیچ بازی در ایران وجود نداشته است که با توپ انجام پذیرد؛ هرچند ادوارد استرلینگ در گزارشی آورده که در روستایی، کودکانی را دیده است که توپ‌بازی می‌کردند؛ به اعتقاد وی، همانگونه که پسربچه‌ها در وطن خودش توپ‌بازی می‌کرده‌اند، توپ اینان نیز بد و از سرهم‌بندی تکه‌پارچه‌های کتان مهیا شده است. با نگاهی به اسباب‌بازی‌های عبدالله مستوفی، نگارنده کتاب «شرح زندگانی من» که در روز جشن ختنه‌سوری برایش کادو آورده بودند، می‌توان دریافت، هدیه دادن اسباب بازی به بچه در آن دوران چندان مرسوم نبوده است. اسباب بازی‌ها عمدتا خانگی بودند؛ یا خود بچه‌ها یا بزرگ‌ترها برایشان درست می‌کردند. بنابر روایت کلارا کلیور رایس در کتاب «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان» گزارشی نیز از وجود مغازه اسباب‌بازی‌فروشی در آن دوره در دست نیست. آنگونه که مستوفی گزارش داده است راسته جلوی حرم عبدالعظیم در ری، تنها مکانی بود که اشیایی همسان اسباب‌بازی مانند میمونک چوبی، فرفره و طبلک‌های دسته‌دار یافت می‌شد. سعید نفیسی نیز در «به روایت سعید نفیسی» به تفصیل درباره اسباب‌بازی‌های دست‌ساز خانگی برای پسرها و دخترها سخن رانده است. کودکان، اگر هوا مساعد بود بیش‌تر زمان خود را بیرون از خانه می‌گذراندند. بچه‌های ثروتمندان در باغ‌های شخصیِ بازی می‌کردند. یک خیابان یا میدان، مکان بازی کودکانی به شمار می‌آمد که از خانواده‌های مرفه نبودند؛ چیدن میوه‌ها به ویژه گردو از دیگر تفریح‌های آنان بود. ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه در کتاب «سفرنامه پولاک: ایران و ایرانیان» روایت می‌کند که کودکان و حیوانات خانگی همچون باغ وحش درهم می‌لولیدند. بازی بیرون از خانه آسیب‌هایی در پی می‌آورد؛ هرچند بازی درون خانه نیز چندان بی‌خطر نبود؛ خانه‌های شخصی حوض‌هایی داشتند که هم برای شست‌وشو هم برای زیبایی خانه و عمارت پدید آمده بودند. به روایت پولاک چنانچه کودکان را به حال خود رها می‌کردند، بیش‌تر زمان‌ها پیش از رسیدن بزرگ‌ترها، در آب حوض غرق می‌شدند.
بازی‌ها و سرگرمی‌هایی بر اساس جنسیت
گزارش‌هایی در منابع تاریخی درباره بازی‌هایی کودکان در آن روزگار وجود دارد. با بررسی گذرای این روایت‌ها درمی‌یابیم بازی‌های کودکانه بر اساس جنسیت آنان شکل گرفته بود. پسربچه‌ها معمولا بازی‌هایی می‌کردند که فعالیتی بیش‌تر نیاز داشت، در برابر، دختربچه‌ها بیش‌تر به انجام بازی‌هایی تمایل داشتند که به تحرکی چندانی نیازمند نبود. بازی‌های پسرانه همچنین گروهی و دسته‌جمعی بود، در حالی‌که دختربچه‌ها معمولا به بازی‌های تک‌نفره گرایش داشتند. آنگونه که قهرمان میرزا سالور در کتاب «روزنامه خاطرات عین‌السلطنه» روایت کرده است اسب‌سواری، تیراندازی و شکار، از جمله تفریحات رایج پسربچه‌ها در خانواده‌های سلطنتی و مرفه بود. قایم‌باشک، از جمله بازی‌هایی بود که گروهی انجام می‌گرفت و در آن دوره برای کودکان در هر سن با هر جنسیت رواج داشت. معیرالملک در کتاب «یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه» اشاره می‌کند که حتی ناصرالدین شاه نیز با بچه‌ها و زنان حرم‌سرا قایم‌باشک بازی می‌کرد، بدین‌شیوه که او پنهان می‌شد و دیگران باید او را می‌یافتند تا صله بگیرند. اَلک و دولک نیز از دیگر بازی‌های محبوب بود؛ یک بازی کهن که با نام‌هایی گوناگون در مناطق مختلف انجام می‌شد. آنگونه که در نوشتاری در «دانشنامه ایرانیکا» آمده است بازیکنان به گونه گروهی در یک‌سو جای می‌گرفتند و شخصی به قرعه برگزیده می‌شد و با فاصله‌ای اندک از گروه، در سوی دیگر می‌ایستاد. تعدادی چوب کوچک روی دو قطعه آجر یا سنگ جلوی بازیکن برگزیده شده جای داشت که به اَلک معروف بود. بازیکن با چوبی ضخیم که دولک نام داشت چوبی کوچک را بالا می‌انداخت و ضربه‌ای شدید بر آن وارد می‌آورد. گروه بازیکنانی که آن‌سو ایستاده بودند، اگر چوب را می‌گرفتند برنده شده، یکی از آن‌ها به جای بازیکن نخست رفته و این دور تسلسل همچنان ادامه می‌یافت. پسربچه‌ها همچنین با تیروکمان بازی می‌کردند. تاب‌بازی، الا-کلنگ، بادبادک‌بازی و طناب‌بازی، از دیگر تفریحات و سرگرمی‌های بچه‌گانه به شمار می‌آمد. گاه نیز از سنگ به جای تیله برای پاره‌ای بازی‌ها بهره گرفته می‌شد. تاب‌ها، الاکلنگ و بادبادک‌ها البته به گونه‌ای بسیار ابتدایی بود، بدین‌شیوه که با گره‌زدن دو تکه طناب، کاغذ یا قطعه‌هایی از چوب ساخته می‌شدند. به همین دلیل دقیق‌تر است، آنچه را اسباب‌بازی بنامیم که ساخته دست خودشان بود و برای بازی استفاده می‌شد زیرا خلاقیت کودکان می‌توانست هر ابزاری را به وسیله‌ای برای بازی تبدیل کند. آن‌ها به عنوان مثال از یک تکه‌چوب به عنوان اسب برای بازی بهره می‌بردند. دختربچه‌ها علاقه‌مند بودند ادای خانم‌بزرگ‌ها را در بازی‌هایشان درآورند؛ آن‌ها در بازی‌هایشان از وسایلی کوچک‌تر شبیه آنچه بزرگ‌ترها به کار می‌بردند، بهره می‌گرفتند. آن‌ها با عروسک‌هایی بازی می‌کردند که از پارچه یا چوب ساخته شده بود؛ همچنین با نظارت بزرگ‌ترها برای عروسک‌هایشان لباس دوخته یا در قابلمه و ظرف‌های کوچک‌تر حتی غذایی اندک مهیا می‌کردند. آن‌ها حتی اگر تک‌نفره بازی نمی‌کردند، بیش از یک یا دو هم‌بازی نیز نداشتند. یک‌قُل دوقُل یا تاب‌بازی نیز از جمله سرگرمی‌های گروهی‌شان بود.
شنیدن داستان، یکی از مهم‌ترین تفریحات پسرها و دخترها به شمار می‌آمد. یکی اعضای خانواده یا خدمتکاران، داستان‌ها را شفاهی بر مبنای حافظه بازمی‌گفتند. آغاز داستان همواره اینچنین بود «یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ‌کس نبود». بیش از دو یا سه شیوه ویژه برای پایان‌دادن به داستان معمولا وجود نداشت. بسیاری از داستان‌ها جزو متن‌های کلاسیک ادبی پارسی بود یا از روی داستان‌هایی عامیانه یا فولکلور روایت می‌شد که از نسلی به نسلی دیگر رسیده بود. فضل‌الله مهتدی (صبحی) در کتاب «افسانه‌ها» این حکایت‌ها را در دو جلد گرد آورده است.
بیرون از خانه؛ گردش در باغ‌ها
تفریحات بیرون از خانه کودکان محدود بود به همین دلیل بسیاری از آنان بیش‌تر در سرگرمی‌هایی حضور می‌یافتند که ویژه بزرگ‌ترها بود. گردش در باغ‌های بیرون شهر، یکی از تفریحات مردم در آن روزگار بود که همه افراد خانواده با هم می‌رفتند. ناصر نجمی در کتاب «ایران قدیم و تهران قدیم» روایت می‌کند که آن‌ها همه روز را در آنجا با برپایی پیک‌نیک، خرسواری و بازی‌کردن می‌گذراندند. شرکت در آیین‌های‌ مذهبی مانند روضه‌خوانی و تعزیه، یکی از عمده فعالیت‌هایی بود که هر کس انجام می‌داد. روضه‌خوانی، یاد کردن از شهادت و رنج‌هایی بود که امام حسین (ع) امام سوم شیعیان متحمل شده بود. این مراسم مذهبی در سراسر سال، به ویژه در ماه محرم یعنی زمانی که امام حسین(ع) به شهادت رسید بود، برگزار می‌شد. تعزیه نیز نمایشی تئاترگونه از واقعه جان‌گداز کربلا بود که در ماه محرم نمایش داده می‌شد. برپاداشتن سفره، از دیگر آیین‌های زنانه بود که بر پایه نذر و نیاز شکل می‌گرفت. زنی که نذر کرده بود، از دیگر زنان  همسایه، دوست و فامیل دعوت و در زمان روضه‌خوانی ملا باجی از میهمانان پذیرایی می‌کرد. یکی دیگر از نذرها، زمانی بود که در نتیجه برآورده‌شدن نیاز و حاجت، غذای نذری در میان نیازمندان، به ویژه در ماه محرم پخش می‌شد. دادن نذری می‌توانست یک‌نفره یا دسته جمعی انجام شود. عبدالله مستوفی روایت می‌کند که بچه‌ها بی‌صبرانه منتظر فرارسیدن محرم بودند زیرا شرکت در این مراسم به ویژه توزیع غذا میان نیازمندان برای آن‌ها بسیار سرگرم‌کننده بود.
دیگر سرگرمی‌های همگانی نیز در ایران عصر قاجار وجود داشت که عمدتا در خیابان‌ها و فضای باز همگانی عمومی انجام می‌گرفت و بچه‌ها و بزرگ‌ترها را تااندازه‌ای سرگرم می‌کرد. لوطی عنتری، از جمله آن‌ها به شمار می‌آمد. آنگونه که منابع تاریخی توصیف کرده است، لوطی، میمون یا گاه خرسی دست‌آموز را با نواختن کمانچه به رقص وامی‌داشت. پرده قیامت، یکی دیگر از معرکه‌گیری‌های خیابانی بود. این پرده، تصویری از آتش جهنم و عذاب‌هایی گوناگون را به تصویر می‌کشید که گناه‌کاران را بدان شیوه شکنجه و عذاب می‌دادند. پرده‌دار، پرده را نصب کرده، با چوبی بلند و صدایی دل‌نواز و آهنگین، هریک از رنج و عذاب‌های گناه‌کاران را در روز قیامت توصیف می‌کرد. آکروبات‌های دوره‌گرد نیز در آن دوره وجود داشتند؛ رییس آن‌ها یک بزرگ‌سال بود اما پسربچه‌ها هنرنمایی‌ها را انجام می‌دادند.
* این نوشتار، متن بازنویسی‌شده پژوهشی گسترده با نام «کودکی در ایران دوره قاجار (Childhood in Qajar Iran)» نوشته دکتر شیرین مهدوی، عضو دپارتمان تاریخ دانشگاه یوتا در آمریکا بوده که در سال ٢٠١٤ میلادی در مجله «مطالعات ایرانی» منتشر شده است. مترجم، متن کامل آن پژوهش را به فارسی برگردانده و با نام «نگاهی به دوران طفولیت و کودکی در ایران دوره قاجار» در شماره ٢٣ مجله «پیام بهارستان» منتشر کرده است. وی اکنون بخش مربوط به تفریحات و سرگرمی‌های کودکان را با ویرایشی تازه به ما واگذارده است.

روزنامه شهروند

نظر شما