شناسهٔ خبر: 48248 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

احسان شریعتی: شریعتی به مثابه روشنفکری پسااستعماری به ما چه می‌آموزد؟

احسان شریعتی گفت: شریعتی به مثابه روشنفکری پسااستعماری با ملاحظه جغرافیایی حرف می‌آموزاند که مای ایرانی مسلمان دو زمان داریم؛ زمان اجتماعی و زمان تقویمی.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ احسان شریعتی در  نشست هم اندیشی« انسان جامعه تاریخ در نگاه شریعتی» که روز چهارشنبه 6 بهمن در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد بحث خود را درباره «پایه فلسفی اندیشه‌ها و رویکردهای دکتر شریعتی در سپهر علوم انسانی» ارایه کرد و گفت: پایه فلسفی اندیشه‌ها و رویکردهای دکتر شریعتی در سپهر علوم انسانی چیست؟ به عبارت دیگر هستی‌شناسی تطبیقی شریعتی به مثابه مبنای انسان‌شناسی، فلسفه تاریخ و جامعه‌شناسی چه شاخصه‌هایی دارد؟ «جهان‌بینی» توحید نزد شریعتی در نسبت قیاسی سنجشی با فلسفه مدرن و معاصر غرب از سویی اعم از میراث هگلی ـ مارکسی و یا فلسفه اگزیستانس و میراث کلامی ـ فلسفی ـ عرفانی ایران و اسلام و شرق از سوی دیگر چه نقاط اشتراک و افتراقی دارد.

وی در پاسخ به این پرسش‌ها گفت: ارایه پاسخ دقیقی به این پرسش بنیادی نیازمند فراهم آمدن شرایط امکان تعمیق، بسط و طرح مبانی آنتولوژیک و اپیستومولوژیک سرخط‌های این جهان‌بینی و نیز آن سنت فلسفی است که اندیشه شریعتی در زمینه آن بالیده است: میراث اقبال لاهوری.

این پژوهشگر فلسفه افزود: کلید فهم فلسفی اندیشه شریعتی در سپهر انسان‌شناسی و علوم انسانی و در رأس سایر دانش‌های این قلمرو مانند تاریخ و جامعه‌شناسی را در نسبتی که با هستی و حقیقت آن ساحت قدسی می‌اندیشد می‌بایست جست. آنتولوژی شریعتی نوعی هستی‌شناسی توحید به مثابه جهان‌بینی است. جهان‌بینی‌ها در عصر مدرن صورت‌بندی جدید تصویرهایی از جهان هستند.

شریعتی در ادامه افزود: درک سنتی از توحید هستی اعم از روایت‌ کلامی یا حکمی یا عرفانی آن هنوز یک جهان‌بینی به معنای مدرن کلمه نبود. در جهان و تمدن ایران اسلام در عصر جدید با طرح‌افکنی‌های نوسازان اندیشه مذهبی اقبال و شریعتی درک توحیدی از جهان و انسان به شکل نوعی جهان‌بینی جدید تبیین و طرح می‌شود.

وی با بیان اینکه درک جهان‌بینانه از هستی نزد این روشنفکران اندیشه‌ورز نشانه بارز پروژه باز ـ نوسازی بنیادی فلسفه و راهکار اینان است، گفت: تفاوت هستی‌شناختی این نوع جهان‌بینی با تمام درک‌های سنتی پیشین در برداشت دگراندیشانه این افراد از گذر زمان است. برای نمونه هنگامی که شریعتی بر ضرورت جایگزین کردن دو عنصر «زمان و علم» به جای «اجماع و عقل» در کار «اجتهاد» یا بازخوانی بنیادهای «سنت و کتاب» با بهره‌گیری از دستاوردهای علمی و به ویژه علوم انسانی جهان تاکید می‌ورزد این تفاوت بنیادین را به نمایش می‌گذارد.

وی گفت: این بازخوانی و نقد عقیدتی ایدئولوژیک یا بازگشت مدرن به سرچشمه‌های سنت و کتاب موضوع التفات همچنان توحید است یا درک و سبکی جدید یا آینده محور آن در سه بعد یزدان‌شناختی، هستی‌شناختی و انسان‌شناختی و اینبار به مثابه یک جهان‌بینی رهایی‌بخش. آرمان نجات و رستگاری دینی در این خوانش جدید تبدیل به ایدئولوژی راهنمای عملی می‌شود و در معنای اتوپیایی، انتقادی و اعتراضی آن یعنی به معنای اولیه فرانسوی کلمه نزد دستوت دوتراسی و ایدئولوگ انقلاب فرانسه و نه با بار منفی در تعاریف بعدی و پسامارکسی مفهوم. این خودآگاهی رهایی‌بخشی دیگر نوعی پروژه و برنامه آزادی از 4 زندان طبیعت (با انقلاب‌های علمی و فناورانه)، تاریخ و جامعه (با مبارزه طبقاتی و سیاسی در راه عدالت و آزادی) و روان ناخودآگاه است (با اخلاق معنوی و عرفان).

شریعتی با بیان اینکه شناخت شاخصه‌های این نوع خودآگاهی آینده‌نگر به شکل سلبی و تنزیهی تنها با اتخاذ نوعی خط مشی ضد استحماری (در دو سنخ کهنه سنتی و مدرن ایدئولوژیک آن) ممکن و میسر می‌شود، تاکید کرد: استحمار، بیگانگی با خود یا فراموشی است اسم کوچک فلسفه اقبال و شریعتی فلسفه خودی است. فراخوان به بازگشت به خویش، برگشت به گذشته تاریخی و تاریخ در گذشته نیست از سرگیری خوداندیشی برای خود شدن انسانی و آینده و سنت آینده یا به تعبیر شریعتی تاریخ فرد است.

این استاد فلسفه گفت: روش معرفت‌شناختی جهان‌بینی توحیدی شریعتی به تفسیر وی در «اسلام‌شناسی ارشاد» نوعی پدیدارشناسی است. فنومنولوژی یا پدیده‌شناسی یک متدولوژی قطعی و یقینی سبک دکارتی نیست بلکه بیشتر نوعی شباهت خانوادگی است میان دسته‌ای از رویکردهای راهبردی پدیده‌شناسان پس از هوسرل که در بازبینی و تجدید نظر در روش دکارتی با شعار بازگشت به خود چیزها، التفات آگاهی را که همواره آگاهی از چیزی یا متعلق هستی و انسان‌شناسی چنانکه از دموکراسی، جمهوری‌خواهی، ناسیونالیسم، لیبرالیسم و آنارشیسم در زمینه آزادیخواهی و از سوسیال دموکراسی و سوسیالیسم و آنارکو کومونیسم و نئومارکسیسم در حوزه عدالت‌طلبی در استفاده از منابع و معادل‌های نمادین شرقی حلاج، بودا، مزدک و جمع همه در الگوی اسوه امام علی (ع) منقاد و تخته‌بند ساحت فرهنگی تمدنی مدرنیته و پست مدرنیته نیست.

شریعتی بیان کرد: پروژه فلسفی شریعتی با اجتناب از از ورود به پرسمان و تمایزگذاری متافیزیکی و انتوتئولوژیکی، از سرگیری اندیشه سیاسی، به مثابه دولت شهر اندیشی  در جهان اسلام و ایران همتراز و پس از فارابی و ابن خلدون بود  در دوران آخر عمر اما او بر ضرورت اسلام و انسان شناسی فلسفی تاکید می‌کند و به فرزندش توصیه کرد فلسفه بخواند و از غرب آغاز و به شرق ختم کند.

وی در پایان گفت: شریعتی به مثابه روشنفکری پسااستعماری با ملاحظه جغرافیایی حرف می‌آموزاند که مای ایرانی مسلمان دو زمان داریم؛ زمان اجتماعی و زمان تقویمی. لذا صورت مسأله فقط این نیست که چگونه از سنت به مدرنیته گذر کنیم یا چگونه از مدرنیته به وضعیت کنونی برسیم بلکه پرسمان از سویی این است که در دافعه تهاجم چگونه به پیش تجدد درنغلطیم.

نظر شما