شناسهٔ خبر: 48255 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سیدجواد میری: شریعتی تکامل انسان را به مثابه یک استعداد استعلایی درک می کند

سید جواد میری گفت: شریعتی تکامل انسان را به مثابه یک استعداد استعلایی درک می کند و از رویکردی دیالکتیکی بهره می برد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سید جواد میری عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در هم اندیشی «انسان جامعه و تاریخ از نگاه شریعتی» که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد به دلایل برگزاری این جلسه اشاره کرد و گفت: برگزاری این همایش اینجا و اکنون دو علت عمده دارد. نخست این که بحث های زیادی درباره جایگاه دکتر شریعتی در علوم انسانی ارائه می شود. به ویژه در برخی نشریات بحث هایی  با این عنوان که شریعتی متفکر نبوده و در حوزه علوم انسانی اندیشه ای نداشته و زمان او گذشته است و ظرفیت گفتمان شریعتی به پایان رسیده، مطرح می شود. این مباحث را باید در کنار این که جامعه آکادمیک ما هنوز از گفتمان شریعتی به مثابه یک اندیشمند جدی بهره نگرفته است، در نظر گفت.

میری باتفاوت قائل شدن بین خواندن و خوانش گفت: نکته دوم این است که تفاوت بنیادینی باید قائل شویم میان خواندن یک اثر و خوانش یک اثر. ما یک رمان یا یک روزنامه یا یک کتاب را ممکن است بخوانیم. اما خوانش یک اثر صرف خواندن آن اثر نیست، بلکه قرار دادن آن کتاب یا اثر یا ... در یک بستر فکری است. بر این اساس خوانش شریعتی به این معناست که در یابیم اساسا شریعتی در کدام سنت بوده است و در کدام نظام معنایی می توان گفتمان او را قرار داد. در یکی-دو سال اخیر برخی پژوهشگران از جمله دکتر جواد طباطبایی بحث های زیادی راجع به شریعتی و آل احمد کرده اند و برای مثال گفته اند این ها آثارشان نمودی نداشته و اصلا آثارشان دانشگاهی نبوده و از نظر آکادمیک قابل اعتنا نیست. در حالی که با تمایز گذاشتن میان خواندن و خوانش شریعتی. اگر اندیشه و آثار شریعتی را در دل یک سنت قرار ندهیم، نمی توانیم اهمیت آن را در یابیم. این نکته در مورد دیگر اندیشه ها نیز مطرح است و اختصاص به شریعتی ندارد. اگر یک اندیشه را در یک نظام معنایی و سنت فکری قرار ندهیم، آن گاه تنها می توان آن اندیشه را خواند، بدون این که اهمیت آن را دریابیم.

وی افزود: یکی از بنیادی ترین مسائل در جامعه شناسی موضوع انسان است. اگر نیم نگاهی به مکاتب بزرگ در حوزه سوشیال تئوری و فلسفه بیاندازیم به وضوح خواهیم دید که مفهوم کلیدی در بسیاری از این گفتمان های بزرگ مفهوم انسان است. ولی گفتن این سخن بدون تاویل آن بی شک یک سخن توتولوژیکال خواهد بود چرا که تکرار واضحات است. چه کاری باید نمود تا از گفتن سخن توتولوژیکال پرهیز کرد و در عین حال کلیدی ترین مفهوم در علوم انسانی را به بوته فراموشی نسپرد. برای این کار به  نظرم باید از بدیهی ترین پرسش ها آغاز نمود و یکی از بدیهی ترین پرسش ها در این زمینه این است که انسان به مثابه یک موجود نه یک وجود بیولوژیکال بل به مثابه یک وجود اگزیستانسیال از کجا آغاز می شود. اگر نیم نگاهی به گفتمان های جامعه شناسی در ایران معاصر بیاندازیم شاید بدون اغراق بتوان ادعا کرد که شریعتی از نخستین جامعه شناسان ایرانی بود که سوسیولوژی در ایران را به جامعه شناسی آماری یا جامعه شناسی کمی/ کیفی تقلیل نداد بلکه آن را به عنوان یک بینش در سطح آکادمیک مطرح نمود و تلاش کرد این واقعیت را به جامعه فکری بقبولاند که بی انسان هر امری ابتر است. به عبارت دیگر جامعه شناسی بدون سوشیال تئوری چیزی از هندسه افراد نیست و از درون چنین رویکردهایی فهم سوسیولوژیکال بیش نمی آید.

میری در ادامه گفت: انسان زمانی می تواند یک امکان باشد که اختیاری وجود داشته باشد و اگر این امکان به هر بهانه ای و به هر دلیلی ایده کلانی از او گرفته شود آنچه باقی می ماند انسان نیست. این نامتعین بودن انسان از او وجودی خلاق ساخته است. حال اگر ماهیت او از پیش تعیین شده وجودش متعفن می شود. پرسش این است که انسان از کجا آغاز می‌شود؟ اگرقائل باشیم که زنجیر علیت درباره وجود انسان کارکرد تامی ندارد و یکی از مولفه هاست و شاید بتوان ادعا کرد که کارکردی ندارد. انسانیت انسان نسبت عمیقی با پاره کردن این زنجیر دارد. شریعتی می گوید انسان یک موجود نیمه خدایی، آگاه و آفریننده است و از همین جاست که مسئولیت انسان آغاز می شود. شریعتی تکامل انسان را به مثابه یک استعداد استعلایی درک می کند و همچنین او از رویکردی دیالکتیکی بهره می برد.

وی با بیان اینکه اگر بخواهیم انسان را مفهوم سازی کنیم باید نگاه متافیزیک به او داشته باشیم گفت: در نگاه شریعتی انسان یعنی اراده، آگاه، آفریننده و سازنده و اگربخواهیم انسان را به مثابه وجود بدانیم از کجا آغاز می شود؟ نمی توان با رجوع به فیزیک جهان به این پاسخ دست یافت. انسانیت مترادف مسوولیت است و به زبان شریعتی انسان با درک این مسوولیت است که پا به عرصه وجود می گذارد. اگر بپذیریم انسان برای ساختن ماهیت خویش مسوول است این پرسش مطرح می شود که مسوولیت چیست؟ شریعتی می‌گوید وقتی می گوییم مسوولیت یعنی اراده و اراده یعنی آزادی و یعنی اختیار! پس وقتی مکتبی به جبر معتقد است نمی تواند از مسوولیت سخن بگوید چون تنها آزاد مسوول است و انتخاب می کند چیزی را که نتواند انتخاب کند.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: اگر انسان را فعال ما یشا فرض کنیم گرفتار یک نوع متافیزیک شدیم شریعتی می گوید در این صورت چگونه می توانیم در جهانی که همه چیز به زنجیر علیت بسته شده اراده را از این آزاد بدانیم و در هر حرکتش آن را مستقل بدانیم؟ اراده باید علت العلل باشد تا این مساله حل شود پس انسان خود علت خویش است و علت اول است.  وی در پایان می گوید انسان یعنی منشا آزاد ماورا مادی است  که تخته بند وجود شده است. آیا باید در این شرایط انسان را کاملا آزاد بدانیم یا او را معلول علل خارجی بدانیم و فاتحه مسوولیت آن را بخوانیم؟ انسان را باید چگونه تعریف کرد؟ او یک طرح در حال شدن است. انسان می تواند صفات خدایی را در حد غیر خدایی داشته باشد و آن را به تکامل برساند و این یعنی انسانیت.

میری در بخش پایانی سخنانش از فهم تکامل در ذهن ایرانی سخن گفت و یادآور شد: برای فهم اصیل این رویداد نیازمند کنکاش‌های مفهومی هستیم وشریعتی در بحث‌های خویش درباره انسان نیم نگاهی به تکامل داشته است. او با مباحث تکامل در معنای مدرن آن آشنا بوده اما تکامل را تکامل استعداد خداوندی در انسان می‌داند. او در این باره به سقوط و هبوط اشاره می‌کند. در نگاه شریعتی معتقد شدن به جبر یعنی سقوط و این موضوع را باید در تکامل انسان در نظر گرفت.

نظر شما